خاطرات یک دیپلمات
روایت گمشده
فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه
مترجم: حسین جابری انصاری
فصل اول: بین دو [رویداد] نکبت بار اشغال فلسطین در سال ۱۹۴۸
و [شکست اعراب در جنگ] ۱۹۶۷ [با اسرائیل]
درد زایمان سخت
«درعا» که بخش عمده سالهای کودکیام را در آن گذراندم، تا به امروز از سه روستای به هم چسبیده تشکیل میشود که قدیمیترین و اصلیترین آنها شهر «درعا» است که تاریخ قدیم آن به دوران روم باستان باز میگردد؛ برخی مورخان، نام «درعا» را برگرفته از «درع» میدانند که در زبانهای عربی و آرامی به معنای موقعیت استوار و پولادین است. اما روستای جدیدتر، ایستگاه «درعا» نام گرفته و روشن است که این نام با یک ایستگاه راه آهن مرتبط است که پیش از پایان حکومت عثمانی [بر منطقه شامات ] در آغازین سالهای قرن بیستم ساخته شد، تا در چارچوب «خط آهن حجازی» به کار گرفته شود که از «دمشق» تا «مدینه منوره» با عبور از «درعا»، امتداد داشت و یک خط فرعی هم «درعا» را به «حیفا» و سپس «یافا» در «فلسطین» وصل میکرد. اما نام «کرک» به روستای میانی گذاشته شد که در تپه ای در میانه شهر «درعا» و ایستگاه «درعا» قرار گرفته است و همین موقعیت جغرافیایی مرتفع، آن را در عهد عثمانی برای دربرگرفتن مقرهای ژاندارمری و سواره نظام و زندان قدیم، مناسب ساخته بود. «کرک»، همچون قلعهای خاکستری رنگ مشرف بر «دره زیدی» است که شرشر صدای آب را در آن چند سال یک بار پس از غرش سهمگین رعد و بارش دنبالهدار بارانی میشنیدیم که برفها را از قله «جبل العرب» که مغرورانه، مشرف بر دشت «حوران» است، میشست و میبرد، دشتی که تا «غوطه دمشق» و ساحل «دریاچه طبریه» امتداد دارد. «درعا» محل تولد والدین من است، با این حال تا 9 سالگی آن را از نزدیک ندیده بودم، چون پدرم کارمندی ساده بود که به صورت پی در پی بین شهرها و استانهای سوریه جابهجا میشد. من در «محرده»، روستایی واقع در حومه «حما» در سال ۱۹۳۸ متولد شدم، روستایی که چندان چیزی از آن به یاد نمیآورم.
مترجم: حسین جابری انصاری
فصل اول: بین دو [رویداد] نکبت بار اشغال فلسطین در سال ۱۹۴۸
و [شکست اعراب در جنگ] ۱۹۶۷ [با اسرائیل]
درد زایمان سخت
«درعا» که بخش عمده سالهای کودکیام را در آن گذراندم، تا به امروز از سه روستای به هم چسبیده تشکیل میشود که قدیمیترین و اصلیترین آنها شهر «درعا» است که تاریخ قدیم آن به دوران روم باستان باز میگردد؛ برخی مورخان، نام «درعا» را برگرفته از «درع» میدانند که در زبانهای عربی و آرامی به معنای موقعیت استوار و پولادین است. اما روستای جدیدتر، ایستگاه «درعا» نام گرفته و روشن است که این نام با یک ایستگاه راه آهن مرتبط است که پیش از پایان حکومت عثمانی [بر منطقه شامات ] در آغازین سالهای قرن بیستم ساخته شد، تا در چارچوب «خط آهن حجازی» به کار گرفته شود که از «دمشق» تا «مدینه منوره» با عبور از «درعا»، امتداد داشت و یک خط فرعی هم «درعا» را به «حیفا» و سپس «یافا» در «فلسطین» وصل میکرد. اما نام «کرک» به روستای میانی گذاشته شد که در تپه ای در میانه شهر «درعا» و ایستگاه «درعا» قرار گرفته است و همین موقعیت جغرافیایی مرتفع، آن را در عهد عثمانی برای دربرگرفتن مقرهای ژاندارمری و سواره نظام و زندان قدیم، مناسب ساخته بود. «کرک»، همچون قلعهای خاکستری رنگ مشرف بر «دره زیدی» است که شرشر صدای آب را در آن چند سال یک بار پس از غرش سهمگین رعد و بارش دنبالهدار بارانی میشنیدیم که برفها را از قله «جبل العرب» که مغرورانه، مشرف بر دشت «حوران» است، میشست و میبرد، دشتی که تا «غوطه دمشق» و ساحل «دریاچه طبریه» امتداد دارد. «درعا» محل تولد والدین من است، با این حال تا 9 سالگی آن را از نزدیک ندیده بودم، چون پدرم کارمندی ساده بود که به صورت پی در پی بین شهرها و استانهای سوریه جابهجا میشد. من در «محرده»، روستایی واقع در حومه «حما» در سال ۱۹۳۸ متولد شدم، روستایی که چندان چیزی از آن به یاد نمیآورم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه