
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سخن روز
امام محمدباقر(ع): شخص حریص به دنیا مانند کرم ابریشم است که هرچه بیشتر ابریشم به دور خود میتند، راه بیرون شدنش را دورتر و مشکلتر میکند، تا اینکه از غم و اندوه بمیرد. اصول کافی، ج 2، ص 316

غلامحسین لطفی: در زمان پخش سریال آیینه خیابانها خلوت میشد
اوایل انقلاب بود. به تلویزیون رفت و آمد داشتم و قرار بود برای گروه فیلم و سریال کاری انجام دهم. آقایی از گروه معارف، دو طرح به من دادند و گفتند این دو میان پرده ۱۰ دقیقهای را میخواهیم شما بسازید. وقتی در خانه خواندم، دیدم جای بسط و کار دارد؛ با آقای ایرج بقایی (نویسنده سریال) طرح را بسط دادیم و نوشتیم. یادم میآید سریال «آیینه» بویژه در سری اول، آنقدر در آن زمان دیده شد که خیابانها دوشنبهها خلوت میشد و در نماز جمعه برای اولین بار بعد ازانقلاب از این سریال تعریف شد.
بخشی از سخنان کارگردان سریال آیینه در گفت و گو با ایسنا
بخشی از سخنان کارگردان سریال آیینه در گفت و گو با ایسنا

ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ اجْعَلْ سَعْیی فِیهِ مَشْکوراً وَ ذَنْبِی فِیهِ مَغْفُوراً وَ عَمَلِی فِیهِ مَقْبُولاً وَ عَیبِی فِیهِ مَسْتُوراً یا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ
خدایا کوششم را در این ماه مورد سپاس و گناهم را آمرزیده و عملم را پذیرفته و عیبم را پوشیده قرار ده، ای شنواترین شنوایان.
خدایا کوششم را در این ماه مورد سپاس و گناهم را آمرزیده و عملم را پذیرفته و عیبم را پوشیده قرار ده، ای شنواترین شنوایان.

گرهی از گرههای تئاتر باز کنیم
محمدرضا خاکی
مدرس و کارگردان تئاتر
برای هر کسی که بخواهد بهعنوان دانشجو وارد رشته تئاتر شود خواندن متون کلاسیک نمایشی از جمله مبانی و پایههای اصلی به حساب میآید؛ چه بهصورت مطالعه تاریخی و چه بهصورت مطالعه ادبیات نمایشی و فرقی نمیکند که این دانشجو در ایران تحصیل میکند یا در هر کجای دیگر جهان. در واقع اگر به برنامههای آموزشی دانشکدههای تئاتری ایران یا سایر کشورها نگاهی کنیم، متوجه میشویم که مطالعه آثار کلاسیک جزء واحدهای اصلی درسی دانشجویان در نظر گرفته شده است. البته باید این نکته را متذکر شوم که در دانشکدههای ما متأسفانه وقت کافی صرف این واحدهای درسی نمیشود. در این میان باید حتماً به این نکته اشاره کرد که ترجمه آثار کلاسیک، قابلیت و توانایی خاص خود را برای ترجمه میطلبد. متأسفانه امروزه ترجمه کتابهای گوناگون از جمله نمایشنامه بسیار زیاد شده است و یکی از دلایل آن، تسهیل و همهگیر شدن امکان ترجمه کردن به کمک موتور ترجمه گوگل است. به همین دلیل است که وقتی برخی متنهای ترجمه را به دست میگیریم و شروع به خواندن میکنیم بههیچ وجه نمیتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم، چون کلمهبهکلمه ترجمه شده و آن هم توسط یک موتور جستوجویی که هیچ اشرافی به متن ندارد. مترجم آثار نمایشی بیتردید باید شناخت درست و کاملی نسبت به آن متن داشته باشد و اشراف درست و کاملی هم روی زندگی نویسنده، دوره تاریخی که در آن زندگی میکرده، جنس زبان و ادبیات او داشته باشد و پس از این شناختها باید این اجازه را به خودش بدهد که دست به ترجمه بزند. ضمن اینکه بعد از همه اینها مترجم باید از خودش این سؤال را بپرسد که متن مورد نظر را چرا باید ترجمه بکند و با همین سؤال دست به گزینش میان متنهایی بزند که در اختیار دارد. بههر صورت بخشی از این انتخاب هم زاییده سلیقه مترجم است و بخش دیگرش هم به تجربه و دانش و مطالعه او و همچنین سطح آشنایی او با فرهنگ و زبان مبدأ برمیگردد. چند روز پیش در یکی از کلاسهای آنلاین با شاگردانم «مرغ دریایی» چخوف را میخواندیم و ضمن مقایسه ترجمههایی که از این نمایشنامه شده است متوجه شدیم که اشتباه های فاحشی در ترجمه برخی از آنها رخ داده است؛ و دلیلش هم عدم آشنایی واقعی برخی از همین مترجمها با مقوله تئاتر بوده است... تئاتر یک رشته تخصصی است و ترجمه تئاتر هم کاری تخصصی است و اگر بهعنوان مترجم دانش تخصصی در حوزه تئاترنداشته باشیم نمیتوانیم ترجمه خوبی در اختیار مخاطب قرار بدهیم. بههر روی ترجمه صرفاً، انتقال متن از یک زبان به زبان دیگر نیست؛ بلکه انتقال فرهنگ و ادبیات یک کشور به کشور دیگر است. در این میان باید بتوانیم برای اصطلاحات زبانی مبدأ در زبان مقصد معادلهای درستی که در فرهنگ ما قابل پذیرش است، پیدا کنیم و این امر بدون داشتن آگاهی زبانی کافی و دانش تئاتری لازم به دست نخواهد آمد. ما اجازه نداریم هر کاری که دلمان میخواهد را با هر اثری- چه در حوزه ترجمه و چه در حوزه اجرا- انجام دهیم. اگر غربیها پاردویهایی روی متنهای کلاسیک مینویسند و به صحنه میبرند، از کودکی و از دوران مدرسه تمام آثار کلاسیک نمایشی را خواندهاند و تماشاگران شان هم متن اصلی را بخوبی میشناسند. اما ما واقعاً چنین شرایطی را نداریم و به همین دلیل است که اکثر این نوع تجربهها روی آثار کلاسیک خارجی ناکام میمانند؛ زیرا آموزش و تجربه تاریخی اش را نداشته و نداریم! بهعنوان نکته آخر درباره خود تئاتر هم گفتن این نکته ضروری بهنظر میرسد که متأسفانه امروزه با توجه به آسیبهایی که کرونا به تئاتر ما زده برخی افراد به جای طرح مسائل واقعی تئاتر که تعدادشان هم کم نیست، دنبال حاشیهسازی هستند و مسأله تئاتر را به دیوار و حصارکشی دور تئاترشهر یا صورت سیاه حاجی فیروز و از این قبیل تقلیل میدهند. از حضور دستفروشها یا عدهای از شهروندان معتاد یا دگرباش در اطراف تئاتر شهر شکوه میکنند. در حالی که به گمان من این حرفها همهاش حاشیهسازی است. این انسانها شهروندان بیپناهی هستند که اتفاقاً یکی از وظایف اصلی تئاتر طرح زندگی و مشکلات آنها بر صحنه است. آرتور میلر «مرگ فروشنده» را درباره همین دستفروشها نوشت. مسأله تئاتر امروز این نیست که صورت حاجی فیروز سیاه بوده یا سفید که بحثی انحرافی است و حقیقتش بر همگان روشن است. مسأله فقدان گفتوگو و نظریهپردازی درباره وضعیت اسفبار تئاتر در ایام کرونا، وضعیت اقتصادی دشوار تئاتریها، روشن نبودن وضعیت روز به روز فزاینده تعداد فارغالتحصیلان رشته تئاتر و بیکاری آنها و دهها مورد دیگر است... آیا بهتر نیست که به کمک هم گرهی از گرههای تئاتر باز کنیم؟
مدرس و کارگردان تئاتر
برای هر کسی که بخواهد بهعنوان دانشجو وارد رشته تئاتر شود خواندن متون کلاسیک نمایشی از جمله مبانی و پایههای اصلی به حساب میآید؛ چه بهصورت مطالعه تاریخی و چه بهصورت مطالعه ادبیات نمایشی و فرقی نمیکند که این دانشجو در ایران تحصیل میکند یا در هر کجای دیگر جهان. در واقع اگر به برنامههای آموزشی دانشکدههای تئاتری ایران یا سایر کشورها نگاهی کنیم، متوجه میشویم که مطالعه آثار کلاسیک جزء واحدهای اصلی درسی دانشجویان در نظر گرفته شده است. البته باید این نکته را متذکر شوم که در دانشکدههای ما متأسفانه وقت کافی صرف این واحدهای درسی نمیشود. در این میان باید حتماً به این نکته اشاره کرد که ترجمه آثار کلاسیک، قابلیت و توانایی خاص خود را برای ترجمه میطلبد. متأسفانه امروزه ترجمه کتابهای گوناگون از جمله نمایشنامه بسیار زیاد شده است و یکی از دلایل آن، تسهیل و همهگیر شدن امکان ترجمه کردن به کمک موتور ترجمه گوگل است. به همین دلیل است که وقتی برخی متنهای ترجمه را به دست میگیریم و شروع به خواندن میکنیم بههیچ وجه نمیتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم، چون کلمهبهکلمه ترجمه شده و آن هم توسط یک موتور جستوجویی که هیچ اشرافی به متن ندارد. مترجم آثار نمایشی بیتردید باید شناخت درست و کاملی نسبت به آن متن داشته باشد و اشراف درست و کاملی هم روی زندگی نویسنده، دوره تاریخی که در آن زندگی میکرده، جنس زبان و ادبیات او داشته باشد و پس از این شناختها باید این اجازه را به خودش بدهد که دست به ترجمه بزند. ضمن اینکه بعد از همه اینها مترجم باید از خودش این سؤال را بپرسد که متن مورد نظر را چرا باید ترجمه بکند و با همین سؤال دست به گزینش میان متنهایی بزند که در اختیار دارد. بههر صورت بخشی از این انتخاب هم زاییده سلیقه مترجم است و بخش دیگرش هم به تجربه و دانش و مطالعه او و همچنین سطح آشنایی او با فرهنگ و زبان مبدأ برمیگردد. چند روز پیش در یکی از کلاسهای آنلاین با شاگردانم «مرغ دریایی» چخوف را میخواندیم و ضمن مقایسه ترجمههایی که از این نمایشنامه شده است متوجه شدیم که اشتباه های فاحشی در ترجمه برخی از آنها رخ داده است؛ و دلیلش هم عدم آشنایی واقعی برخی از همین مترجمها با مقوله تئاتر بوده است... تئاتر یک رشته تخصصی است و ترجمه تئاتر هم کاری تخصصی است و اگر بهعنوان مترجم دانش تخصصی در حوزه تئاترنداشته باشیم نمیتوانیم ترجمه خوبی در اختیار مخاطب قرار بدهیم. بههر روی ترجمه صرفاً، انتقال متن از یک زبان به زبان دیگر نیست؛ بلکه انتقال فرهنگ و ادبیات یک کشور به کشور دیگر است. در این میان باید بتوانیم برای اصطلاحات زبانی مبدأ در زبان مقصد معادلهای درستی که در فرهنگ ما قابل پذیرش است، پیدا کنیم و این امر بدون داشتن آگاهی زبانی کافی و دانش تئاتری لازم به دست نخواهد آمد. ما اجازه نداریم هر کاری که دلمان میخواهد را با هر اثری- چه در حوزه ترجمه و چه در حوزه اجرا- انجام دهیم. اگر غربیها پاردویهایی روی متنهای کلاسیک مینویسند و به صحنه میبرند، از کودکی و از دوران مدرسه تمام آثار کلاسیک نمایشی را خواندهاند و تماشاگران شان هم متن اصلی را بخوبی میشناسند. اما ما واقعاً چنین شرایطی را نداریم و به همین دلیل است که اکثر این نوع تجربهها روی آثار کلاسیک خارجی ناکام میمانند؛ زیرا آموزش و تجربه تاریخی اش را نداشته و نداریم! بهعنوان نکته آخر درباره خود تئاتر هم گفتن این نکته ضروری بهنظر میرسد که متأسفانه امروزه با توجه به آسیبهایی که کرونا به تئاتر ما زده برخی افراد به جای طرح مسائل واقعی تئاتر که تعدادشان هم کم نیست، دنبال حاشیهسازی هستند و مسأله تئاتر را به دیوار و حصارکشی دور تئاترشهر یا صورت سیاه حاجی فیروز و از این قبیل تقلیل میدهند. از حضور دستفروشها یا عدهای از شهروندان معتاد یا دگرباش در اطراف تئاتر شهر شکوه میکنند. در حالی که به گمان من این حرفها همهاش حاشیهسازی است. این انسانها شهروندان بیپناهی هستند که اتفاقاً یکی از وظایف اصلی تئاتر طرح زندگی و مشکلات آنها بر صحنه است. آرتور میلر «مرگ فروشنده» را درباره همین دستفروشها نوشت. مسأله تئاتر امروز این نیست که صورت حاجی فیروز سیاه بوده یا سفید که بحثی انحرافی است و حقیقتش بر همگان روشن است. مسأله فقدان گفتوگو و نظریهپردازی درباره وضعیت اسفبار تئاتر در ایام کرونا، وضعیت اقتصادی دشوار تئاتریها، روشن نبودن وضعیت روز به روز فزاینده تعداد فارغالتحصیلان رشته تئاتر و بیکاری آنها و دهها مورد دیگر است... آیا بهتر نیست که به کمک هم گرهی از گرههای تئاتر باز کنیم؟

وجه معلمی ادبیات
ارمغان بهداروند
شاعر
وجهِ معلمی ادبیات، در هر عصری مزید بر همه فضیلتهایش بوده است و شاید تأکید مکتبهای دیروز و مدرسههای امروز بر برخوانی متون ادبی مؤید همین وجه ادبیات باشد. الگوپذیری از پیشنهادهای فردی و جمعی که محصول دانستگی ادیبان و پیشاندیشی مولدان ادبی است، نقدترین و نافذترین سرفصلهای آموزشی محسوب میشود و سوادآموزان بیش از هر چیز، «زبان فارسی» را با مرور و مواجهه با «ادبیات فارسی» آموختهاند. آموزشِ توأمان خواندن و نوشتن و درک درستیها و نادرستیهای انسان، منتهیالیه این فرایند مدرسهای است. ادبیات امروز هر چند چندان که باید مشمول توجه مؤلفان کتب درسی نیست از وجه معلمی خود کوتاه نیامده است و همچنان که ریشه در میراث عظیم متقدمان دارد، از انسان روزگار خویش و مواهب و مصایبش، نوشته است. اگر از انسان غالب و مغلوب عصر خود مینویسد؛ مؤید موضعگیری اجتماعی و موضوعیتبخشی به اصالت انسان است و میخواهد شناختی شایستهتر از سزاواریها و ناسزاواریهای فردی و جمعی به مخاطبان خود ببخشد. آزردگی انسان این عصر از تشدید خشونتها، ترویج تنگنظریها و خودانگاریها و دیگرآزاریها از مهمترین مسألههای ادبیات امروز است که بدبختانه خود اهالی ادبیات نیز از قربانیان این مخمصه هستند؛ جمعیتی که داعیهدار تضییع کرامت و تقلیل اخلاقاند باید بیش و پیش از هر کس، به تعلیم رواداری و نهادینه کردن آن بکوشند. «همزیستی هوشمندانه» و «حفظ حقوق فردی و گروهی» از این قبیل است، حتی تصور این که ادبیات مکلف به جهلزدایی از جامعه، خود، مغلوب تازشگریها و مرتکب نارواییها گردد، رنجآور است. وجه معلمی ادبیات ایجاب میکند که خبط و خطایی اگر در خاطره جمعی جامعه اختلال ایجاد میکند با شکیبایی و شعور، خود و مخاطبان خود را به «خشونتپرهیزی» دعوت کند و به نفی «خودپسندی و خودمحوری» برخیزد. آنچه که به گواه برخی رویدادهای رسانهای شده میتواند دلیل کمرنگ شدن رواداریها در اضلاعی از هندسه ادبیات امروز ما عنوان شود، نگران کننده است و این آزردگی وقتی غریبتر میشود که سیئاتی همچون زورمندی و دیگرستیزی در ادبیات جایگزین حسناتی چون احترام و اعتزاز به یکدیگر شده است. «رواداری» عصاره اخلاق و عادت ادبیات است و اگر انجام این فریضه به هر دلیل قضا شده است، هیچ نسخهای بهتر از مرور دوباره میراث ادبی درمانبخش نخواهد بود. خواهیم آموخت که: «هرچه نپاید دلبستگی را نشاید.»
شاعر
وجهِ معلمی ادبیات، در هر عصری مزید بر همه فضیلتهایش بوده است و شاید تأکید مکتبهای دیروز و مدرسههای امروز بر برخوانی متون ادبی مؤید همین وجه ادبیات باشد. الگوپذیری از پیشنهادهای فردی و جمعی که محصول دانستگی ادیبان و پیشاندیشی مولدان ادبی است، نقدترین و نافذترین سرفصلهای آموزشی محسوب میشود و سوادآموزان بیش از هر چیز، «زبان فارسی» را با مرور و مواجهه با «ادبیات فارسی» آموختهاند. آموزشِ توأمان خواندن و نوشتن و درک درستیها و نادرستیهای انسان، منتهیالیه این فرایند مدرسهای است. ادبیات امروز هر چند چندان که باید مشمول توجه مؤلفان کتب درسی نیست از وجه معلمی خود کوتاه نیامده است و همچنان که ریشه در میراث عظیم متقدمان دارد، از انسان روزگار خویش و مواهب و مصایبش، نوشته است. اگر از انسان غالب و مغلوب عصر خود مینویسد؛ مؤید موضعگیری اجتماعی و موضوعیتبخشی به اصالت انسان است و میخواهد شناختی شایستهتر از سزاواریها و ناسزاواریهای فردی و جمعی به مخاطبان خود ببخشد. آزردگی انسان این عصر از تشدید خشونتها، ترویج تنگنظریها و خودانگاریها و دیگرآزاریها از مهمترین مسألههای ادبیات امروز است که بدبختانه خود اهالی ادبیات نیز از قربانیان این مخمصه هستند؛ جمعیتی که داعیهدار تضییع کرامت و تقلیل اخلاقاند باید بیش و پیش از هر کس، به تعلیم رواداری و نهادینه کردن آن بکوشند. «همزیستی هوشمندانه» و «حفظ حقوق فردی و گروهی» از این قبیل است، حتی تصور این که ادبیات مکلف به جهلزدایی از جامعه، خود، مغلوب تازشگریها و مرتکب نارواییها گردد، رنجآور است. وجه معلمی ادبیات ایجاب میکند که خبط و خطایی اگر در خاطره جمعی جامعه اختلال ایجاد میکند با شکیبایی و شعور، خود و مخاطبان خود را به «خشونتپرهیزی» دعوت کند و به نفی «خودپسندی و خودمحوری» برخیزد. آنچه که به گواه برخی رویدادهای رسانهای شده میتواند دلیل کمرنگ شدن رواداریها در اضلاعی از هندسه ادبیات امروز ما عنوان شود، نگران کننده است و این آزردگی وقتی غریبتر میشود که سیئاتی همچون زورمندی و دیگرستیزی در ادبیات جایگزین حسناتی چون احترام و اعتزاز به یکدیگر شده است. «رواداری» عصاره اخلاق و عادت ادبیات است و اگر انجام این فریضه به هر دلیل قضا شده است، هیچ نسخهای بهتر از مرور دوباره میراث ادبی درمانبخش نخواهد بود. خواهیم آموخت که: «هرچه نپاید دلبستگی را نشاید.»

متنوع برای هر سلیقه
عادل تبریزی
کارگردان
بسته پیشنهادی من یادآوری از دوران درخشان سینمای ایران در دهه 60 و 70 است. توصیه به تماشای 5 فیلم در ژانرهای مختلف که دیدنشان برای علاقهمندان جدی سینما لازم است و گویای آن است که سینمای ایران چقدر تنوع ژانر داشته و برای هر سلیقه فیلمی مورد پسند ساخته است.
«دندان مار» مسعود کیمیایی/ به اعتقاد من مهمترین فیلم اجتماعی سینمای ایران است. اگر چه فیلم نگاه جامعهشناسانه به تهران بعد از جنگ دارد اما چون اقتصاد در جامعه فیلم مهم است میتوان آن را به زمان حال هم تعمیم داد.
«طلسم» داریوش فرهنگ/ خیلی عجیب است اگر دانشجوی سینما باشید و این فیلم را ندیده باشید. فیلمنامه متفاوت، فیلمبرداری درخشان، میزانسن متفاوت و قصهای کاملاً پیشرو نسبت به زمانه خودش. هنوز هم فیلم کهنه نیست و تماشای آن برای مخاطب امروز میتواند جذاب باشد.
«پرده آخر» واروژ کریم مسیحی/ یک اثر درخشان در سینمای ایران که متر و معیار خیلی سنگینی برای فیلم اولیهاست. فیلمی معماگرا اما در سبک و سیاقی بین ادبیات نمایشی و سینما. دیدن این فیلم برای هر مخاطبی جذاب است و برای دانشجویان بازیگری، کارگردانی و فیلمنامهنویسی کلاس درسی تمام عیار. البته تماشای این فیلم یک افسوس بزرگ هم به همراه دارد؛ این که فیلم خوب ساختن در سینما کافی نیست اگر نه چرا برای چنین فیلمسازی فقط دو فیلم در مقام کارگردان در کارنامهاش ثبت شده است.
«مومیایی 3» محمدرضا هنرمند/ فیلمی بشدت سرحال و سرگرمکننده که همچنان از فیلمهای کمدی این روزها یک سرو گردن بالاتر است.
«پاتال و آرزوهای کوچک» مسعود کرامتی/ چه برای بزرگترها و چه برای بچهها هنوز هم تجربه دلچسبی است. کاش این روزها همه ما یک پاتال داشتیم.
پیشنهاد ویژه من اما یک فیلم در ژانر پلیسی و اکشن است: «طعمه»؛ چرا که فرامرز صدیقی فیلمنامهاش را نوشته و آن را کارگردانی کرده است. در این موقعیت که خیلی از هنرمندانمان به فراموشی سپرده شدهاند و سالهاست فرامرز صدیقی را در عرصه بازیگری ندیدهایم شاید تماشای این فیلم یادآورمان باشد که ایشان هستند و تا هستند باید قدرشان را بدانیم. با آرزوی سلامتی.
علاوه بر تماشای این آثار سینمایی به علاقهمندان سینما سفارش میکنم خواندن دو کتاب را در برنامه مطالعهشان قرار دهند. «هنر سینما» نوشته دیوید بوردول کتابی که هر علاقهمند سینما باید در خانه داشته باشد چرا که نگاه صرف تاریخی ندارد بلکه تحلیلی تاریخی است و منبع مهمی برای آموزش سینماست. «سر کلاس با کیارستمی» یاد میدهد که چگونه به زندگی نگاه کنید تا به یک فیلم کوتاه برسید. البته «سر کلاس با کیارستمی» صرفاً کتاب آموزشی سینمایی نیست کتاب روانشناختی است که دریچه تازهای از جهانبینی نسبت به زندگی باز میکند. در نهایت توصیه پایانی من که جنبه عمومیتری هم دارد خواندن کتاب «نیروی حال» اکهارت تول است؛ اثری مناسب با شرایط امروز که ممکن است برای تمرکز بر احوال خودمان و رسیدن به حال بهتر، کمکمان کند.
کارگردان
بسته پیشنهادی من یادآوری از دوران درخشان سینمای ایران در دهه 60 و 70 است. توصیه به تماشای 5 فیلم در ژانرهای مختلف که دیدنشان برای علاقهمندان جدی سینما لازم است و گویای آن است که سینمای ایران چقدر تنوع ژانر داشته و برای هر سلیقه فیلمی مورد پسند ساخته است.
«دندان مار» مسعود کیمیایی/ به اعتقاد من مهمترین فیلم اجتماعی سینمای ایران است. اگر چه فیلم نگاه جامعهشناسانه به تهران بعد از جنگ دارد اما چون اقتصاد در جامعه فیلم مهم است میتوان آن را به زمان حال هم تعمیم داد.
«طلسم» داریوش فرهنگ/ خیلی عجیب است اگر دانشجوی سینما باشید و این فیلم را ندیده باشید. فیلمنامه متفاوت، فیلمبرداری درخشان، میزانسن متفاوت و قصهای کاملاً پیشرو نسبت به زمانه خودش. هنوز هم فیلم کهنه نیست و تماشای آن برای مخاطب امروز میتواند جذاب باشد.
«پرده آخر» واروژ کریم مسیحی/ یک اثر درخشان در سینمای ایران که متر و معیار خیلی سنگینی برای فیلم اولیهاست. فیلمی معماگرا اما در سبک و سیاقی بین ادبیات نمایشی و سینما. دیدن این فیلم برای هر مخاطبی جذاب است و برای دانشجویان بازیگری، کارگردانی و فیلمنامهنویسی کلاس درسی تمام عیار. البته تماشای این فیلم یک افسوس بزرگ هم به همراه دارد؛ این که فیلم خوب ساختن در سینما کافی نیست اگر نه چرا برای چنین فیلمسازی فقط دو فیلم در مقام کارگردان در کارنامهاش ثبت شده است.
«مومیایی 3» محمدرضا هنرمند/ فیلمی بشدت سرحال و سرگرمکننده که همچنان از فیلمهای کمدی این روزها یک سرو گردن بالاتر است.
«پاتال و آرزوهای کوچک» مسعود کرامتی/ چه برای بزرگترها و چه برای بچهها هنوز هم تجربه دلچسبی است. کاش این روزها همه ما یک پاتال داشتیم.
پیشنهاد ویژه من اما یک فیلم در ژانر پلیسی و اکشن است: «طعمه»؛ چرا که فرامرز صدیقی فیلمنامهاش را نوشته و آن را کارگردانی کرده است. در این موقعیت که خیلی از هنرمندانمان به فراموشی سپرده شدهاند و سالهاست فرامرز صدیقی را در عرصه بازیگری ندیدهایم شاید تماشای این فیلم یادآورمان باشد که ایشان هستند و تا هستند باید قدرشان را بدانیم. با آرزوی سلامتی.
علاوه بر تماشای این آثار سینمایی به علاقهمندان سینما سفارش میکنم خواندن دو کتاب را در برنامه مطالعهشان قرار دهند. «هنر سینما» نوشته دیوید بوردول کتابی که هر علاقهمند سینما باید در خانه داشته باشد چرا که نگاه صرف تاریخی ندارد بلکه تحلیلی تاریخی است و منبع مهمی برای آموزش سینماست. «سر کلاس با کیارستمی» یاد میدهد که چگونه به زندگی نگاه کنید تا به یک فیلم کوتاه برسید. البته «سر کلاس با کیارستمی» صرفاً کتاب آموزشی سینمایی نیست کتاب روانشناختی است که دریچه تازهای از جهانبینی نسبت به زندگی باز میکند. در نهایت توصیه پایانی من که جنبه عمومیتری هم دارد خواندن کتاب «نیروی حال» اکهارت تول است؛ اثری مناسب با شرایط امروز که ممکن است برای تمرکز بر احوال خودمان و رسیدن به حال بهتر، کمکمان کند.

عکس نوشت
یک تابلوی نقاشی از«برناردو بلوتو» نقاش مشهور ایتالیایی در حراج جدید کریستیز عرضه میشود که اگر با قیمتهای پیشبینی شده به فروش برسد، گران ترین تابلوی این هنرمند میشود. این نقاشی در قرن هجدهم میلادی از نمایی از یک کانال درشهر«ورونا» ایتالیا کشیده شده و ۵۰ سال در مجموعههای هنری خصوصی نگهداری میشد. قیمت این تابلو برای حراجی روز ۸ جولای ۱۴ الی ۱۸ میلیون پوند تخمین زده شده و اگر به کمترین قیمت برآورد شده فروخته شود، گرانترین آثارهنری«بلوتو» خواهد شد. در حال حاضر تابلو نقاشی که در سال ۲۰۰۶ به قیمت ۱۲.۷ میلیون دلار فروخته شده است، به عنوان گرانترین اثراین هنرمند شناخته میشود.

ای خدایی که با نعمتهایت با ما اظهار دوستی میکنی!
عبدالرحیم سعیدی راد
شاعر و پژوهشگر
وقتی به خودم نگاه میکنم و خطاهایی که مرتکب شدهام، خیلی زود مثل یک گیاه پژمرده میشوم. اما وقتی به کرامت و بزرگواری تو نگاه میکنم، نشاط و امیدواری در جانم ریشه میدواند و از طرفی به تو اعتماد دارم که امیدم را ناامید نخواهی کرد.
در بیست و ششمین ایستگاه میهمانی رمضان اگر بخواهم بیپرده حرفی بزنم، میگویم: پشتوانه من در همه گرفتاریها و تنگدستیها، رأفت و رحمت بینهایت تو است. در این روز هم ما را در نعمتهای خودت غوطهور کن و لطف بیاندازهات را از ما دریغ مکن. همین.
شاعر و پژوهشگر
وقتی به خودم نگاه میکنم و خطاهایی که مرتکب شدهام، خیلی زود مثل یک گیاه پژمرده میشوم. اما وقتی به کرامت و بزرگواری تو نگاه میکنم، نشاط و امیدواری در جانم ریشه میدواند و از طرفی به تو اعتماد دارم که امیدم را ناامید نخواهی کرد.
در بیست و ششمین ایستگاه میهمانی رمضان اگر بخواهم بیپرده حرفی بزنم، میگویم: پشتوانه من در همه گرفتاریها و تنگدستیها، رأفت و رحمت بینهایت تو است. در این روز هم ما را در نعمتهای خودت غوطهور کن و لطف بیاندازهات را از ما دریغ مکن. همین.

کدام صبر؟
شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی
«یا ایهاالذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرین »
این آیه، مردمی را که به اسلام ایمان آوردهاند، به شکیبایی و نماز دعوت میکند تا از این دو کمک گیرند، که خدا با شکیبایان است. «صبر» در قرآن کریم و در روایات اسلامی و مخصوصاً در خطبهها و کلماتی که از امیرمؤمنان علی علیه السلام در نهجالبلاغه نقل شده است، بهعنوان یکی از فرازهای اساسی و اصیل تعالیم اسلام به چشم میخورد. صبر دو معنی و مفهوم دارد که یکی از آنها اسلامی و دیگری ضد اسلام است. آنچه ضد اسلام است و من آن را در بحثها به «صبر منفی» تعبیر میکنم ضد اسلامی است و از آنچه اسلامی است و از فرازهای برجسته تعلیم و تربیت اسلامی است به «صبر مثبت» تعبیر میکنم. مثالهایی میزنیم تا با کمک آن مثالها ببینیم چطور صبر گاهی منفی و گاهی مثبت است، آن وقت بهتر میتوانیم بفهمیم کدام یک از اینها با روح تعالیم اسلام سازگار است و حتی لازم و اصیل است و کدام ناسازگار و حتی ضد است.
مثل وقتی زلزلهای رخ میدهد، مردم زلزلهزده، مردمی صبور میشوند. یعنی وقتی خانهها بر سر آن بندگان بینوا فرو ریخته است میگویند خدا خواسته است، چه میشود کرد، پاداش اعمالمان است و با این دلخوشی کمترین تحرک اساسی برای نجات خودشان و دیگران از خود نشان نمیدهند. اگر کسی از آنها احوالی بپرسد و بگوید حالتان چطور است؟ میگویند الحمدلله، چه میشود کرد؟ باید بر قضا و قدر الهی صبر کرد، در برابر حوادث باید صبر کرد و شاید خیلی از آنها، آیۀ کریمۀ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» را بهعنوان اینکه نشانۀ ایمان آنها به اسلام و توجّه آنها به خدا است، تحویل آدم دهند.
اینگونه افراد میخواهند این حالت را بهعنوان حالت صبر از خودشان نشان دهند.
این سبک روحیه که در جامعه ما بهعنوان تربیت عالی ایمانی و اسلامی در قرنهای متمادی عرضه شده است، صبر منفی است. کمحرکتی و کمکوششی برای چارهاندیشی در برابر حوادث و تلخکامیها را صبر میگویند. به قرآن مراجعه کنید، چند جزیی از قرآن را که بخوانید میفهمید این صبر، صبر اسلامی نیست، این صبرِ ضد اسلامی است.
جالب این است که آیات صبر در قرآن عموماً در زمینه «جهاد» است؛ یعنی پرخطرترین و پرتلاشترین میدانهای کوشش بشری، میدان مبارزات اصیل اجتماعی، مبارزاتی که با رنج و شکنجه و زخمی شدن و ناراحتی و کشته شدن و خرج کردن و گرما و سرما تحمل کردن توأم است. آیات صبر عموماً در این زمینه است.
پس این صبر هرگز نمیتواند از قبیل آن صبری باشد که در جامعه ما بهطور معمول گفته، شنیده و یاد داده میشود. این صبر با تحرک بیشتر، سختتر، هر چه جامعتر و توانفرساتر همراه است. صبر اسلامی یک چنین چیزی است.
زلزلهزدهای که میکوشد بدون از دست دادن کمترین فرصت، خودش و دیگران را از زیر حادثه سهمگین زلزله و آثار شوم او بیرون بکشد و بعد برای درمان بیمارانی که دچار این حادثه شدهاند، حداکثر کوشش را بهکار میبرد، از حداکثر وسایل استفاده میکند، با هر جا که دستش میرسد تماس میگیرد. این کارها مخصوصاً برای یک آدم مصیبت دیده زلزلهزده زحمت دارد، بهطوری که تحمل زحمت این تلاش معمولاً از یک انسان مصیبتزده ناراحت انتظار نمیرود. اگر این شخص برخلاف انتظار در برابر این حوادث سخت و از دست دادن مال و بستگان، ناتوانی و ضعف نشان نداد، مثل یک آدمی که گویی بر سر این فرد هیچ چیز نیامده است این در و آن در زد، اینجا و آنجا رفت، از این و آن کمک خواست، به این آدم تلاشگر که از زیر بار زلزله برخاسته است، [او را] «آدم صبور» میگوییم. صبری که ما در میدان جهاد بهعنوان نمونه عالی از امام حسین علیه السلام نقل میکنیم. میگوییم امام در روز عاشورا پس از از دست دادن همه نزدیکان و بستگان و یاران چنان روحی تازه و با نشاط داشت که گویی هیچ بر سر او نیامده است. هم چنین اگر شخص زلزلهزده با چنین روحیهای در برابر این حادثه خودش را نشان دهد، میگوییم آدم صبوری است، آدم شکیبایی است، آدمی است که حوادث سهمگین شجاعت و جسارت و قدرت عمل و اراده را از او نمیگیرد. این معنای صبر است. خود را در برابر حوادث نباختن، قدرت تفکر و چارهاندیشی را از دست ندادن، تسلیم تلخیها نشدن، این صبر مثبت است.
همچنین، به بیماری صبور میگوییم که در خوردن داروی تلخ برای درمان بیماری از خودش ناراحتی نشان ندهد. بنده خیلی از افراد به اصطلاح صبور را دیدهام که در صبر منفی نمونه بودند. این موارد تجربههای عینی من در زندگی است. از نظر صبر منفی نمونه بودهاند. به این معنا که من کمتر دیده بودم که اینها از یک چیزی که ندارند و کمبودی در زندگیشان هست شکوه بکنند و ناراحتی نشان دهند، صبر منفی اینها خوب بود.
«یا ایهاالذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرین »
این آیه، مردمی را که به اسلام ایمان آوردهاند، به شکیبایی و نماز دعوت میکند تا از این دو کمک گیرند، که خدا با شکیبایان است. «صبر» در قرآن کریم و در روایات اسلامی و مخصوصاً در خطبهها و کلماتی که از امیرمؤمنان علی علیه السلام در نهجالبلاغه نقل شده است، بهعنوان یکی از فرازهای اساسی و اصیل تعالیم اسلام به چشم میخورد. صبر دو معنی و مفهوم دارد که یکی از آنها اسلامی و دیگری ضد اسلام است. آنچه ضد اسلام است و من آن را در بحثها به «صبر منفی» تعبیر میکنم ضد اسلامی است و از آنچه اسلامی است و از فرازهای برجسته تعلیم و تربیت اسلامی است به «صبر مثبت» تعبیر میکنم. مثالهایی میزنیم تا با کمک آن مثالها ببینیم چطور صبر گاهی منفی و گاهی مثبت است، آن وقت بهتر میتوانیم بفهمیم کدام یک از اینها با روح تعالیم اسلام سازگار است و حتی لازم و اصیل است و کدام ناسازگار و حتی ضد است.
مثل وقتی زلزلهای رخ میدهد، مردم زلزلهزده، مردمی صبور میشوند. یعنی وقتی خانهها بر سر آن بندگان بینوا فرو ریخته است میگویند خدا خواسته است، چه میشود کرد، پاداش اعمالمان است و با این دلخوشی کمترین تحرک اساسی برای نجات خودشان و دیگران از خود نشان نمیدهند. اگر کسی از آنها احوالی بپرسد و بگوید حالتان چطور است؟ میگویند الحمدلله، چه میشود کرد؟ باید بر قضا و قدر الهی صبر کرد، در برابر حوادث باید صبر کرد و شاید خیلی از آنها، آیۀ کریمۀ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» را بهعنوان اینکه نشانۀ ایمان آنها به اسلام و توجّه آنها به خدا است، تحویل آدم دهند.
اینگونه افراد میخواهند این حالت را بهعنوان حالت صبر از خودشان نشان دهند.
این سبک روحیه که در جامعه ما بهعنوان تربیت عالی ایمانی و اسلامی در قرنهای متمادی عرضه شده است، صبر منفی است. کمحرکتی و کمکوششی برای چارهاندیشی در برابر حوادث و تلخکامیها را صبر میگویند. به قرآن مراجعه کنید، چند جزیی از قرآن را که بخوانید میفهمید این صبر، صبر اسلامی نیست، این صبرِ ضد اسلامی است.
جالب این است که آیات صبر در قرآن عموماً در زمینه «جهاد» است؛ یعنی پرخطرترین و پرتلاشترین میدانهای کوشش بشری، میدان مبارزات اصیل اجتماعی، مبارزاتی که با رنج و شکنجه و زخمی شدن و ناراحتی و کشته شدن و خرج کردن و گرما و سرما تحمل کردن توأم است. آیات صبر عموماً در این زمینه است.
پس این صبر هرگز نمیتواند از قبیل آن صبری باشد که در جامعه ما بهطور معمول گفته، شنیده و یاد داده میشود. این صبر با تحرک بیشتر، سختتر، هر چه جامعتر و توانفرساتر همراه است. صبر اسلامی یک چنین چیزی است.
زلزلهزدهای که میکوشد بدون از دست دادن کمترین فرصت، خودش و دیگران را از زیر حادثه سهمگین زلزله و آثار شوم او بیرون بکشد و بعد برای درمان بیمارانی که دچار این حادثه شدهاند، حداکثر کوشش را بهکار میبرد، از حداکثر وسایل استفاده میکند، با هر جا که دستش میرسد تماس میگیرد. این کارها مخصوصاً برای یک آدم مصیبت دیده زلزلهزده زحمت دارد، بهطوری که تحمل زحمت این تلاش معمولاً از یک انسان مصیبتزده ناراحت انتظار نمیرود. اگر این شخص برخلاف انتظار در برابر این حوادث سخت و از دست دادن مال و بستگان، ناتوانی و ضعف نشان نداد، مثل یک آدمی که گویی بر سر این فرد هیچ چیز نیامده است این در و آن در زد، اینجا و آنجا رفت، از این و آن کمک خواست، به این آدم تلاشگر که از زیر بار زلزله برخاسته است، [او را] «آدم صبور» میگوییم. صبری که ما در میدان جهاد بهعنوان نمونه عالی از امام حسین علیه السلام نقل میکنیم. میگوییم امام در روز عاشورا پس از از دست دادن همه نزدیکان و بستگان و یاران چنان روحی تازه و با نشاط داشت که گویی هیچ بر سر او نیامده است. هم چنین اگر شخص زلزلهزده با چنین روحیهای در برابر این حادثه خودش را نشان دهد، میگوییم آدم صبوری است، آدم شکیبایی است، آدمی است که حوادث سهمگین شجاعت و جسارت و قدرت عمل و اراده را از او نمیگیرد. این معنای صبر است. خود را در برابر حوادث نباختن، قدرت تفکر و چارهاندیشی را از دست ندادن، تسلیم تلخیها نشدن، این صبر مثبت است.
همچنین، به بیماری صبور میگوییم که در خوردن داروی تلخ برای درمان بیماری از خودش ناراحتی نشان ندهد. بنده خیلی از افراد به اصطلاح صبور را دیدهام که در صبر منفی نمونه بودند. این موارد تجربههای عینی من در زندگی است. از نظر صبر منفی نمونه بودهاند. به این معنا که من کمتر دیده بودم که اینها از یک چیزی که ندارند و کمبودی در زندگیشان هست شکوه بکنند و ناراحتی نشان دهند، صبر منفی اینها خوب بود.

شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
# واکسن
دیروز چند مسأله باعث شد بحث واکسن کرونا دوباره در شبکههای اجتماعی داغ شود. راهاندازی سامانه ثبتنام برای واکسن که اکنون فقط به افراد بالای ۸۰ سال اختصاص دارد، تبلیغات منفی برخی علیه واکسیناسیون و البته درخواستی که برای واکسن زدن به خبرنگاران و روزنامهنگاران مطرح شده بود.
خبرنگاران زیادی دیروز نوشتند که نمیخواهند خارج از نوبت واکسن بزنند و خواستار تسریع در واکسیناسیون افراد دارای بیماری زمینهای و گروههای در معرض خطر هستند: «نمیدونم این سامانه USSD هم داره یا نه؛ ولی کاش داشته باشه... دسترسی نداشتن به اینترنت و البته نداشتن سواد دیجیتالی برای ثبتنام در سامانه، خیلیها رو (اگر از کل فرآیند منصرف نکنه) به کافینتها و مراکز عمومی دیگه میکشونه که یک نقض غرض آشکاره...»، «آیا خبرنگاران باید واکسن بزنند؟ من معتقدم بله! منتها صرفاً خبرنگارانی که به صورت میدانی فعال هستند، به بیمارستانها میروند و در نشستهای خبری حاضرند. مهم قطع زنجیره انتقال است و این خبرنگاران جزو زنجیره انتقال هستند، این جمعیت به هزار نفر هم نمیرسد. نکته مهم در تزریق واکسن به خبرنگاران این است که این تزریق باید کاملاً شفاف باشد، صرفاً خبرنگاران میدانی با انتشار نام، نام رسانه، سمت و کد ملی واکسن دریافت کنند، اگر بنا باشد این تزریق غیرشفاف باشد و جماعت خبرنگارنمای باجگیر و کارت هدیه بگیر شامل سهمیه شوند، قطعاً مخالفم.»، «همین الانش هم خلقالله تصورشون اینه که همه مشکلات مملکت زیر سر روزنامهنگار جماعته؛ ما هم همه تلاشمون رو میکنیم که رفتار رسانهای سالم و حرفهای داشته باشیم. دیگه گوشت قربونیمون نکنید برای به دست آوردن واکسن خارج از نوبت. من قطعاً واکسن خارج از نوبت نمیخوام.»، «با یکی از مراقبان سلامت صحبت میکردم. میگفت ۲۰ نفر از افراد بالای ۸۰ سال در منطقه تحت پوشش ما واکسن کرونا نمیزنند! چرا؟ فرزندانشان گفتهاند نزن یا خودشان اعتقادی به واکسن ندارند. این بُعد از سختی کار عزیزان در شبکه بهداشت را باور دارید؟»، «اومدم از سرکار خونه از دم در مامان میگه اخبار گفته همه برن تو این سامانه برا واکسن ثبتنام کنن. سایتو باز کردم با این پیام مواجه میشم. افراد متولد ۱۳۲۰»، «سایت ثبتنام واکسن کرونا راهاندازی شد اما برای افراد بالای 80 سال تا 130 سال»، «امروز رفتم تو این سایت ثبتنام واکسن ببینم چه خبره دیدم تا ۱۳۲۰ باز شده. بهنظرم رسید که اگر پدرم که ۱۵ سال پیش فوت شده تا الان بود هم هنوز نوبتش نشده بود»، «برای بابای دوستم که ۸۰ ساله است، در سایت واکسیناسیون کرونا ثبتنام کردم. منطقه رو انتخاب کردم و تعدادی مرکز جامع سلامت در اون منطقه پیشنهاد داد و یکی رو که نزدیک محل زندگیشون بود، انتخاب کردم. به همان شماره همراه پیامک میدن یا زنگ میزنن و میگن چه روزی برای واکسن مراجعه کنه».
دردسرهای رزیدنتی
خبری که چند روز پیش درباره خودکشی چند رزیدنت پزشکی منتشر شد، باعث شد رزیدنتها در شبکههای اجتماعی از خودشان و مشکلاتشان بنویسند. بیشتر نوشتهها درباره ساعتهای طولانی کار، کم بودن زمان استراحت، حقوق کم و نداشتن بیمه بود و البته خیلیها هم از رفتار نامناسب پزشکان با رزیدنتها میگفتند. آنها که این روزها به دلیل شیوع کرونا، فشار کاری زیادی را تحمل میکنند بیشتر از این شرایط ناراحت هستند:
«یادمه اینترن ارتوپدی که بودم رزیدنت سال یک حق نداشت بره پاویون، از کل ساعتهای کشیک ٢٤ ساعتش فقط ٢ساعت شب میتونست استراحت کنه.»، «بحث تعداد کشیک بود لازمه بگم که سال رو با ۲۳ شب کشیک آغاز کردیم.» ، «ولی یه نکتهرو نباید فراموش کنیم که خود پزشکا هم کم به هم ظلم نمیکنن. با استادمون سلام و احوالپرسی میکنم جلوی رزیدنت؛ بعد که استاد رفته میاد بهم میگه شما اصلاً به چه جرأتی با استاد سلام و احوال پرسی میکنی، تو اصلاً اجازه نداری با استاد حرف بزنی، الانم من دارم باهات حرف میزنم سرتو بنداز زیر نباید نگاه کنی به من. من خیلی وقت نیست وارد بالین شدم ولی این یکی از ۱۰۰ موردی بود که دیدم اینترنایی که زیرآب میزدن بدون اینکه حرفشون منطقی داشته باشه رزیدنتایی که الکی با بیاحترامی رفتار میکردن.»، «از رزیدنتی خیلی شنیدم اما چیزی که از نزدیکتر لمس کردم این بود که عموی من بعد اینکه رزیدنت ارتوپدی شد دیگه اون آدم سابق نشد. کم میخنده، کم حرف میزنه و همیشه میگه پزشکی افتضاحترین رشته دنیاست.»، «همکاران ما شرایط سختی رو میگذرونن... بار اصلی شیوع بیماری کووید 19 هم بر دوش این عزیزان است.»، «۵۰۰ ساعت کار ... با ناچیزترین مزایا.»، «یکی از فامیلامون رزیدنت زنان و زایمان بود. اواسط ترم اول انصراف داد. میگفت منو با یه بیمارستان و یک شهر زائو تنها گذاشتن. میگفت روزی که انصراف دادم تازه تونستم کمبود خوابمرو جبران کنم.»، «از سال اول سؤال همه این بود چقدر حقوق میگیری؟ وقتی میگفتیم فقط سال آخر؛ یه جور عجیب نگاه میکردن. الان هم که میگیم ماهی یک میلیون فکر میکنن دروغه.»، «روزی که چهار سال رزیدنتی تموم میشه، اونی نیستی که روز اول وارد شدی... آنقدر فرسودهای که دیگه اون آدم سابق نمیشی....»، «برای اینکه ساعات کار رزیدنتها و حقوق دریافتی اونا را باور کنید یه سرچ ساده بکنید. مظلومترین قشر این مملکت کارگرها هستند و حقوق رزیدنتها نصف حقوق کارگر نیست. ساعات کار رزیدنتها دو تا سه برابر یک کارگر است. رزیدنتها هیچگونه بیمهای ندارند.»، «آقا یا خانم رزیدنت وقتی شما تقلید کننده راه رزیدنت سال قبلیت هستی این سلسله مشکلات روانی ادامه خواهد داشت؛ بماند که شرایط بیمارستان و حقوق اینا هم دخیل هستش اما این یه مورد که دسته خودتونه»،، «اینو برای غیرپزشکا میگم، فضای نامناسب رزیدنتی، درآمد کم و طرح اجباری باعث شده فارغالتحصیلها کمتر برن سراغ تخصص در ایران و خیلی از متخصصها هم دارن مهاجرت میکنند. تبعاتش گریبانگیر همه مردمه. اینو فقط یک اعتراض صنفی نبینید.»
# واکسن
دیروز چند مسأله باعث شد بحث واکسن کرونا دوباره در شبکههای اجتماعی داغ شود. راهاندازی سامانه ثبتنام برای واکسن که اکنون فقط به افراد بالای ۸۰ سال اختصاص دارد، تبلیغات منفی برخی علیه واکسیناسیون و البته درخواستی که برای واکسن زدن به خبرنگاران و روزنامهنگاران مطرح شده بود.
خبرنگاران زیادی دیروز نوشتند که نمیخواهند خارج از نوبت واکسن بزنند و خواستار تسریع در واکسیناسیون افراد دارای بیماری زمینهای و گروههای در معرض خطر هستند: «نمیدونم این سامانه USSD هم داره یا نه؛ ولی کاش داشته باشه... دسترسی نداشتن به اینترنت و البته نداشتن سواد دیجیتالی برای ثبتنام در سامانه، خیلیها رو (اگر از کل فرآیند منصرف نکنه) به کافینتها و مراکز عمومی دیگه میکشونه که یک نقض غرض آشکاره...»، «آیا خبرنگاران باید واکسن بزنند؟ من معتقدم بله! منتها صرفاً خبرنگارانی که به صورت میدانی فعال هستند، به بیمارستانها میروند و در نشستهای خبری حاضرند. مهم قطع زنجیره انتقال است و این خبرنگاران جزو زنجیره انتقال هستند، این جمعیت به هزار نفر هم نمیرسد. نکته مهم در تزریق واکسن به خبرنگاران این است که این تزریق باید کاملاً شفاف باشد، صرفاً خبرنگاران میدانی با انتشار نام، نام رسانه، سمت و کد ملی واکسن دریافت کنند، اگر بنا باشد این تزریق غیرشفاف باشد و جماعت خبرنگارنمای باجگیر و کارت هدیه بگیر شامل سهمیه شوند، قطعاً مخالفم.»، «همین الانش هم خلقالله تصورشون اینه که همه مشکلات مملکت زیر سر روزنامهنگار جماعته؛ ما هم همه تلاشمون رو میکنیم که رفتار رسانهای سالم و حرفهای داشته باشیم. دیگه گوشت قربونیمون نکنید برای به دست آوردن واکسن خارج از نوبت. من قطعاً واکسن خارج از نوبت نمیخوام.»، «با یکی از مراقبان سلامت صحبت میکردم. میگفت ۲۰ نفر از افراد بالای ۸۰ سال در منطقه تحت پوشش ما واکسن کرونا نمیزنند! چرا؟ فرزندانشان گفتهاند نزن یا خودشان اعتقادی به واکسن ندارند. این بُعد از سختی کار عزیزان در شبکه بهداشت را باور دارید؟»، «اومدم از سرکار خونه از دم در مامان میگه اخبار گفته همه برن تو این سامانه برا واکسن ثبتنام کنن. سایتو باز کردم با این پیام مواجه میشم. افراد متولد ۱۳۲۰»، «سایت ثبتنام واکسن کرونا راهاندازی شد اما برای افراد بالای 80 سال تا 130 سال»، «امروز رفتم تو این سایت ثبتنام واکسن ببینم چه خبره دیدم تا ۱۳۲۰ باز شده. بهنظرم رسید که اگر پدرم که ۱۵ سال پیش فوت شده تا الان بود هم هنوز نوبتش نشده بود»، «برای بابای دوستم که ۸۰ ساله است، در سایت واکسیناسیون کرونا ثبتنام کردم. منطقه رو انتخاب کردم و تعدادی مرکز جامع سلامت در اون منطقه پیشنهاد داد و یکی رو که نزدیک محل زندگیشون بود، انتخاب کردم. به همان شماره همراه پیامک میدن یا زنگ میزنن و میگن چه روزی برای واکسن مراجعه کنه».
دردسرهای رزیدنتی
خبری که چند روز پیش درباره خودکشی چند رزیدنت پزشکی منتشر شد، باعث شد رزیدنتها در شبکههای اجتماعی از خودشان و مشکلاتشان بنویسند. بیشتر نوشتهها درباره ساعتهای طولانی کار، کم بودن زمان استراحت، حقوق کم و نداشتن بیمه بود و البته خیلیها هم از رفتار نامناسب پزشکان با رزیدنتها میگفتند. آنها که این روزها به دلیل شیوع کرونا، فشار کاری زیادی را تحمل میکنند بیشتر از این شرایط ناراحت هستند:
«یادمه اینترن ارتوپدی که بودم رزیدنت سال یک حق نداشت بره پاویون، از کل ساعتهای کشیک ٢٤ ساعتش فقط ٢ساعت شب میتونست استراحت کنه.»، «بحث تعداد کشیک بود لازمه بگم که سال رو با ۲۳ شب کشیک آغاز کردیم.» ، «ولی یه نکتهرو نباید فراموش کنیم که خود پزشکا هم کم به هم ظلم نمیکنن. با استادمون سلام و احوالپرسی میکنم جلوی رزیدنت؛ بعد که استاد رفته میاد بهم میگه شما اصلاً به چه جرأتی با استاد سلام و احوال پرسی میکنی، تو اصلاً اجازه نداری با استاد حرف بزنی، الانم من دارم باهات حرف میزنم سرتو بنداز زیر نباید نگاه کنی به من. من خیلی وقت نیست وارد بالین شدم ولی این یکی از ۱۰۰ موردی بود که دیدم اینترنایی که زیرآب میزدن بدون اینکه حرفشون منطقی داشته باشه رزیدنتایی که الکی با بیاحترامی رفتار میکردن.»، «از رزیدنتی خیلی شنیدم اما چیزی که از نزدیکتر لمس کردم این بود که عموی من بعد اینکه رزیدنت ارتوپدی شد دیگه اون آدم سابق نشد. کم میخنده، کم حرف میزنه و همیشه میگه پزشکی افتضاحترین رشته دنیاست.»، «همکاران ما شرایط سختی رو میگذرونن... بار اصلی شیوع بیماری کووید 19 هم بر دوش این عزیزان است.»، «۵۰۰ ساعت کار ... با ناچیزترین مزایا.»، «یکی از فامیلامون رزیدنت زنان و زایمان بود. اواسط ترم اول انصراف داد. میگفت منو با یه بیمارستان و یک شهر زائو تنها گذاشتن. میگفت روزی که انصراف دادم تازه تونستم کمبود خوابمرو جبران کنم.»، «از سال اول سؤال همه این بود چقدر حقوق میگیری؟ وقتی میگفتیم فقط سال آخر؛ یه جور عجیب نگاه میکردن. الان هم که میگیم ماهی یک میلیون فکر میکنن دروغه.»، «روزی که چهار سال رزیدنتی تموم میشه، اونی نیستی که روز اول وارد شدی... آنقدر فرسودهای که دیگه اون آدم سابق نمیشی....»، «برای اینکه ساعات کار رزیدنتها و حقوق دریافتی اونا را باور کنید یه سرچ ساده بکنید. مظلومترین قشر این مملکت کارگرها هستند و حقوق رزیدنتها نصف حقوق کارگر نیست. ساعات کار رزیدنتها دو تا سه برابر یک کارگر است. رزیدنتها هیچگونه بیمهای ندارند.»، «آقا یا خانم رزیدنت وقتی شما تقلید کننده راه رزیدنت سال قبلیت هستی این سلسله مشکلات روانی ادامه خواهد داشت؛ بماند که شرایط بیمارستان و حقوق اینا هم دخیل هستش اما این یه مورد که دسته خودتونه»،، «اینو برای غیرپزشکا میگم، فضای نامناسب رزیدنتی، درآمد کم و طرح اجباری باعث شده فارغالتحصیلها کمتر برن سراغ تخصص در ایران و خیلی از متخصصها هم دارن مهاجرت میکنند. تبعاتش گریبانگیر همه مردمه. اینو فقط یک اعتراض صنفی نبینید.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
غلامحسین لطفی: در زمان پخش سریال آیینه خیابانها خلوت میشد
-
ماه مبارک رمضان
-
گرهی از گرههای تئاتر باز کنیم
-
وجه معلمی ادبیات
-
متنوع برای هر سلیقه
-
عکس نوشت
-
ای خدایی که با نعمتهایت با ما اظهار دوستی میکنی!
-
کدام صبر؟
-
شهروند مجـــازی

اخبارایران آنلاین