اینجا سیاره مشتری است...
محمدرضا رضایی
امروز به مناسبت روز جهانی سرگرمی در محیط کار، چند سرگرمی برای تفریح و لذت بردن بیشتر از محیط کار معرفی میکنیم.
سرگرمی محیط اداره: استثنائاً لازم نیست کار اربابرجوع در کسری از ثانیه انجام شود. اربابرجوع یک امروز را که معطل شود به جایی برنمیخورد، خیلی سخت نگیرید. میتوانید از همین قضیه یک مسابقه سرگرمکننده و شاد ترتیب دهید. مثلاً ببینید کدام همکار بیشتر میتواند یک مُراجع را دستبهسر کند و بین طبقات و اتاقهای مختلف اداره پاس بدهد، بعد در پایان روز وقتی که مُراجع از شدت خستگی روی زمین سرد میخزد، به وی بگویید که تمام این رفتارها یک بازی بوده و او هم سوژه این سرگرمی بوده است. قطعاً آن اربابرجوع از این که چنین جو شادی در محیط کار شما وجود دارد، ذوق میکند و اشک شوق میریزد.
سرگرمی مطب پزشک: قطعاً پزشکان عزیز بیش از سایر مشاغل نیاز به سرگرمی در محیط کار دارند. استثنائاً امروز میتوانید دستگاه کارتخوان مطب خود را بردارید و آسانسور مطب را نیز قطع نمایید. بعد بیماران را در این بازی شریک کنید و بگویید که چهلطبقه پله را پایین بروند و از عابربانک پول ویزیت را بگیرند و دوباره چهلطبقه را بالا بیایند. برای هیجان بیشتر میتوانید بگویید مطبتان تا ۵ دقیقه دیگر تعطیل میشود و اگر بیمار بهموقع نرسد باید تا یک ماه دیگر صبر کند. یادتان نرود بعد از ویزیت این بیمار حتماً به او بگویید که سوژه بوده است تا او هم در شادی این بازی شریک شود.
سرگرمی صنعت خودروسازی: قطعاً در مشاغل این حوزه هم محور شادی، مشتری است. البته خودتان در این زمینه صاحبسبک هستید و خیلی خوب میدانید با خریداران خودروهایتان چه شوخیهای جذابی انجام دهید که تا عمر دارند به یاد آن شوخی بیفتند و هیجانزده شوند. پیشنهاد ما این است که در خودروهایتان یک دوربین مخفی تعبیه کنید تا در آن لحظاتی که وسط جاده شوخیهایتان به بار مینشیند و خودرو با نقص فنی مواجه میشود، قیافه مشتریهایتان را ببینید و از دیدن هیجانشان محروم نشوید. بعداً میتوانید این تصاویر را کنار هم بگذارید و یک فیلم سراسر هیجان درست کنید و در روز سرگرمی در محیط کار سال آینده، این فیلم را برای همکارانتان اکران نمایید تا همه محیطی شاد را تجربه نمایند.
محمدمهدی رضائی
سلام به همه شما دوستداران شاغل. روز جهانی سرگرمی در محیط کار رو خدمتتون تبریک عرض میکنم. منم اولش شوکه شدم که این دیگه چه روزیه و اصلاً چطور میشه همچین روز جهانیای داشت، تا اینکه متوجه شدم روز جهانی رقصیدن مثل یک خروس، روز جهانی رژ لب و روز جهانی هرچه دوست داری بخور هم داریم. در نگاه اول «هرچه دوست داری بخور» بیشتر شبیه یک نوع توهین در لفافه است اما خب یه عده آدم بیکار واقعاً چنین روزهایی رو به ثبت رسوندن و یه عده آدم بیکارتر همین روزها رو توی فضای مجازی به همدیگه تبریک میگن تا منِ بیکارترین مجبور بشم با هدف نقد سازنده دست به کیبورد بشم. به همین مناسبت جا داره به چند مورد از این سرگرمیها در محیط کار اشاره کنم.
منشی دکتر: بهترین سرگرمی برای منشیهای دکتر اگه خانم باشن اینه که همزمان با سوهان کشیدن ناخن، با خواهر محترم راجع به اینکه چه لباسی برای جشن تولد امشب بپوشید، تلفنی صحبت کنید.
اگه شما منشی آقا هستین کافیه تلویزیون رو روی شبکه سه قرار داده و از دیدن فوتبال لذت ببرید.
راننده اتوبوس درون شهری: در وهله اول یک عدد فلاسک کنار دستتون داشته باشید برای روز مبادا و همچنین علاوه بر اینکه رادیو گوش میدید، یه روزنامه هم دم دستتون بذارید و پشت چراغ قرمز، درخت انگور دو حرفی افقی رو بنویسید: مو!
راننده اتوبوس بین شهری: دو عدد فلاسک چای دم دستتون بذارید و هر از گاهی به بهانه سرویس بهداشتی بین راهی که هیچوقت هم بهداشتی نیست، کنار بزنید و با بقیه رانندهها چاق سلامتی بکنید و دمی به دود بیالایید!
راننده تاکسی: لازمه سرگرمی در محل کار اینه که اخبار دیشب رو با دقت گوش داده باشید!
آتشنشان: بعد از شنیدن خبر آتشسوزی به جای استفاده از پله از میله سر بخورید تا هم سریعتر به محل مورد نظر برسید هم هیجان رو تجربه کنید. در محل آتشسوزی هم علاوه بر اینکه گرمای زندگی رو حس میکنید، میتونید سرشوخی رو با همکارا باز کرده و آب بازی کنید.
پرستار: برای حفظ روحیه خودتون و بیماران کرونایی میتونید برقصید... نه یعنی حرکات کششی موزون همراه با موسیقی 6 و 8، انجام بدید و در مواقع لزوم همکاراتون رو پِیج کنید و سر کارشون بذارید.
کارمند بانک: بهطور میانگین در هفت ساعت کاری هشت بار سیستمها قطع میشه و شما نمیتونید جواب مشتریا رو بدید! پس جوابشون کنید و بلافاصله صندلی چرخدار رو عقب داده و برای آقای حیدری و خانم اکرمی خاطره تعریف کنید.
دزد: کار این عزیزان سرشار از هیجانه و نیازی به سرگرمی نداره.
بقال: تلویزیون رو روی آیفیلم و نسیم قرار داده و با توکل به خدای متعال هرچی پخش کرد ببینید. در ضمن برای بیشتر لذت بردن، از تخمههاتون هم استفاده کنید.
فوتبالیست: ما منتظریم آخر هفته بشه بریم سالن ارزون پیدا کنیم بعد شما صبح تا شب در حال بازی هستین! خجالت بکشین دیگه سرگرمی هم میخواین؟
علیرضا عبدی
شبکه یک. فیلم هالیوودی: رستگاری در ستاره شاوشنک مربع
(سرجوخه هنریک در سلول اندرو دوفرین، پوستر روی دیوار را کنار میزند و سوراخ فرار اندرو را روی دیوار میبیند)
سرجوخه هنریک: اندرو کجاست؟
رد: اندرو برای حمایت از تیم ملی والیبال فرار کرده.
سرجوخه هنریک: خب میتونست با ستاره ۹۶۶۷۴۳۲ مربع، از تیمملی والیبال حمایت کنه. بگیریددددددش...
شبکه دو. کلیپ اخلاقی پدر و پسر: اون چه ستاره مربعیه؟!
(پدری مسن و پسری جوان روی یک نیمکت پارک نشستهاند)
پدر: پسرم اون چیه؟
پسر: گنجیشکه.
پدر: پسرم اون چیه؟
پسر: گنجیشکه دیگه.
پدر: اون چیه پسرم؟
پسر: اگه میخواید بگم اون چیه، همین الان گوشیتون رو بردارید و ستاره موسیکوتقی مربع رو شمارهگیری کنید...
شبکه سه. فوتبال خیلی برتر: منچستر یونایتد و چلسی
(مجری حرفهایش را جمعبندی میکند تا نیمه دوم آغاز شود)
مجری: خب دیگه سه دقیقه هم از نیمه دوم گذشته، فقط اینم بگم برای حدس نتیجه بازی ستاره بوقبوق مربع رو بگیرید. بوق اول تعداد گلهای چلسی، بوق دوم تعداد گلهای منچستر یونایتد. بعد از بازی که نتیجه معلوم شد، تعداد بوقهاتون اگه درست بود، ستاره دوغدوغ مربع لینک شرکت در قرعهکشی یک سال دوغ رایگان رو براتون ارسال میکنه. تا بازی تموم نشده، بنده و همکارانم و ستاره بوقبوق مربع، شما رو به ادامه این بازی دعوت میکنیم...
گزارشگر (روی بازی فوتبال): خب در پنجمین دقیقه نیمه دوم هستیم، با تشکر از دوست خوبم مجری برنامه و ستاره بوقبوق مربع. برای حمایت مالی از تیم چلسی و یا منچستریونایتد هم برای شما لینکی ارسال میشه که به جان مادرم کمکهای شما مستقیماً به این دو باشگاه تقدیم میشه. حالا رونالدو پا به توپ، روی پیرهنش استار سون هشتگ نقش بسته...
شبکه پنج. سریال ایرانی: پایتخت ۷۸۹
(روح باباپنجعلی که برای بار ۷۸۰م زنده شده است، در حال احتضار است)
بابا پنجعلی: نقییییی برید همگی یه چندتا چوب بیارید میخوام نصیحتتون کنم.
نقی: برید دیگه. هد فامیل داره اینو میگه.
(در سکانس بعد، همه اعضای خانواده با چوب ایستادهاند)
باباپنجعلی: حالا که چوبا رو آوردید، با شمارهگیری ستاره 789 مربع میتونید به یک نصیحت خوب گوش کنید، قبضاتونم باهاش پرداخت کنید و شارژ بخرید.
(باباپنجعلی دوباره جان به جانآفرین تسلیم میکند)
این متن، یک نمونهمتن و نسخه آزمایشی بود. برای خواندن نسخه کامل ستاره ۹۸۷۶۵۴۳۲۱ مربع را شمارهگیری کنید.
ناصر جوادی
در 8 سال گذشته به لطف دولتی که زبان دنیا را بلد بود و البته ارز چهارهزار و دویست تومانی، آنقدر واردات عجیب و غریب مثل آب پنیر، سیفون توالت، خاک گربه، دسته کلنگ و... را از اقصی نقاط جهان شاهد بودیم که اگر بشنویم یکی از بیابانهای شیلی یا مصر شن و خاک وارد کرده تا کل دشت لوت را با خاک خارجی بپوشاند هم تعجب نمیکنیم!
اما اینبار در آمار مربوط به واردات 9 ماه نخست سال 1400 به جای تعجب از کالای وارد شده، مبدأ کالا عامل خزان بود. در اسناد منتشر شده، شاهد واردات اسید سیتریک به ارزش 162 هزار دلار از قطب جنوب بودیم! با اینکه این اسید سیتریک را میخواستند چکار، کاری نداریم! با اینکه با وجود این همه پرتقال و لیموترش در کشور که کمی فشارشان بدهی اسیدسیتریک میپاشد به در و دیوار، چرا رفتهاند سراغ واردات هم کار نداریم! با اینکه بین این همه کشور چرا قطب جنوب هم کار نداریم. فقط یکی به ما بگوید در قطب جنوب که با ذرهبین هم بگردی جز پنگوئن و چهار تا اسکیمو کسی نیست، اسید سیتریکها را از کی خریدهاند؟!

سایه رقیق اسلامهراسی
نصرت هم شد اسم؟
سمیرا قرهداغی
بوریس جانسون، نخستوزیر انگلیس، خودش اینروزها بهعلت نقض پروتکلهای بهداشتی مشغول دادگاه و افکار عمومی است. (حالا انگار مثلاً قبل از کرونا خیلی تمیز و پروتکلی و غیرهَپَل بود) به همین دلیل سخنگویش را انداخته جلو تا در مورد علت حذف «نصرت غنی» کشمیری، عضو سابق کابینه محافظهکارها از مقام وزارت، مالهکشـ... دستور پیگیری دهد و مثلاً که ابعاد اسلامهراسی مقامات انگلیس بررسی شود و ما خیلی به مهاجران میرسیم و اینها.
نصرت غنی این هفته اعلام کرده بود یکی از همحزبیها از دهنش دررفته و اعتراف کرده است که دلیل برکناری وی از وزارت، ناراحتی بقیه بهعلت مسلمان بودنش (ترجمه: حال نکردن در مجموع) بوده است.
انصافاً هم «نصرت» بودن اسم یک وزیر زن، ترس دارد. هرچقدر هم بگویید طرف حجابش غیراسلامی است، دلیل نمیشود آدم یکجوری نشود. بالاخره ترکیب زن مسلمان نصرتنام، وحشتناک است و این ارتباطی به موضوع اقلیت و نژادپرستی و اینها ندارد.
وگرنه شما مورد «صادقخان» را ببینید. هم مسلمان است. هم چندسال است شهردار لندن شده و کسی آخ نگفته. هم اسمش شیک و شایسته مجلسیآدم است. هیچکس هم اسلامهراسی نگرفته است. حالا اینکه خان به رژیم جعلی میگوید کشور اسرائیل و به ازدواج همجنسبازان رأی میدهد هم بیتأثیر نبوده که ما کاری به اینهایش نداریم.
اینجا هم طرف را بهعلت فعالیت هرمی بردهاند دادسرای جرایم اقتصادی، تلویزیونهای لندن میگویند دیدید ایران دارد بهاییها را میگیرد. التماس شفا.

مروری بر مطبوعات طنز ایران
مصایب عابر پیاده
بهزاد توفیق فر
لابد شما هم شنیدین که بعضی پیرمردهای توی پارک یا پیرزنهای توی صف نون بربری میگن: «اون موقع» با همون حقوق دوزار و دهشی، هم زن میگرفتیم، هم ماشین ظرفشویی ساید میخریدیم، هم سینمای چهاربُعدی میرفتیم و هم آخر ماه، کلی پسانداز میکردیم. خُب! باید بهتون بگیم که فرد مُسن موردنظر که احترامش واجب است، یا ایستگاهتون رو گرفته یا... همون ایستگاهتون رو گرفته. اینو ما نمیگیم، «توفیق» از سال 1305 میگه:
گفتم که زن بگیرم و گردم عیالوار
کردم روان به هر طرفی چند خواسگار(1)
گفتند دختری است در این کوچه بس نجیب
فامیلدار و با هنر است و سواددار
از دوخت و دوز و شستوشو و رُفت و رو بُود
بیمثل و بیقرینه مَر او در تمام کار
خوب است و خوشگل است و قشنگ است و شیک و مد
مقبول و بیافاده، ملوس و جهازدار
گفتم صدآفرین به چنین دختری که هست
با علم و باسواد و هنرمند و باوقار
باید رَوید پیش پدر مادرش کنون
آرید گفتوگو به میانه، نجیب وار
من هم که خود جوانم و تحصیل کردهام
اهل اداره هستم و هم صاحب تبار
القصه خواسگار برفت از پس دو روز
آورد یک سیاهه(2) و بنهاد در کنار
دیدم نوشته است که مهریه چارصد
نقدینه هم دویست بود ای بزرگوار
یک طاق شال ترمه و انگشتری قشنگ
یک کاسه نبات به همراه خود بیار
یک جفت جار(3) خوب و یک آیینه بزرگ
ده خُنچه شیرینی بخر از سمت لاله زار
ده کله قند و سینی اسفند هفت رنگ
سی کیسه حنا و شکر آر باربار
دعوت بگیر یک سره اهل محله را
آری به روز عقد تویی صاحب اختیار
خرج حمام و رخت عروسی است پای تو
هرچیز لازم است خودت زودتر بیار
یک لیره زیرلفظی و یک لیره(4) رونما
یک سینهریز عالی و یک جفت گوشوار
او هی بخواند و من سر خود دادمی تکان
شد پیش چشم من به خدا روز، شام تار
آن نامه را گرفتم و از هم دریدمش
دادم به خویش فحش از این کار صدهزار
من از کجا و خنچه شیرینی از کجا
عاقل نمیشود به چنین درد و غم دچار
من از کجا و آیینه و جار از کجا
با ماه سی تومن(5) نتوان کرد همچه کار
گر نام زن برم تو بیا گردنم بزن
این نکته از قدیم بماند به یادگار
1) همون خواستگار
2) فهرست
3) شمعدان
4) یه چیزی مثل سکه بهارآزادی
5) تازه ماهی سی تومان آن موقع حقوقش بوده!