
به بهانه برگزاری نمایشگاه عکس با عنوان «درباره جنگ»
بازنمایی دو دفاع در یک نمایشگاه
فاطمه نهاری
نمایشگاه عکسهایی از «سعید صادقی» عکاس ایرانی و «یونس محمد» عکاس عراقی با موضوع جنگ و با عنوان «درباره جنگ» بهعنوان اولین فعالیت نمایشگاهی گالری شهر در شیراز از ۳۰ دی تا 14 بهمن ماه درمعرض دید مراجعین قرار دارد.
سعید صادقی عکسهای خود را از عملیاتهاى «بیت المقدس» و فتح خرمشهر سال٦١، عملیات «رمضان» سال٦١، عملیات «بدر» سال٦٣، عملیات خیبر سال٦٢ و عملیات کربلاى ٥ سال٦٥ به نمایش گذارده که دربردارنده بخشی از تاریخ کشورمان است. تصاویرى از مادران که در جستوجوى فرزندان گمشدهشان در جنگ هستند، زنان جوانی که همسرشان شهید شده یا مادرانی که در جنگ فرزندشان شهید شده یا درحال بدرقه عزیزشان به جبههها هستند، موضوع دیگر عکسهای سعید صادقی در این نمایشگاه است که مخاطب خود را نسل امروز تعیین کرده است. برای عکاس روایت مفاهیمی همچون زندگی در دوران دفاع مقدس مهم تر از روایتگری تاریخ و چگونگی وقایع است و این موضوع از انتخاب عکسها و نحوه چیدمان آن کاملاً به دست میآید.عکاس نیز با تأکید براین نکته در عکسهای به نمایش درآمده تصریح مینماید که هدفش از به نمایش گذاشتن عکسهایش در این نمایشگاه نقل تاریخی واقعه جنگ نیست بلکه به نمایش گذاشتن پیوند جدی و محسوس زندگی و جنگ و امتداد زندگی در شرایط سخت است که قهرمانان حقیقی آن افراد عادی از بطن جامعه بودند.
همچنین مخاطبان نمایشگاه در عکسهای یونس محمد چهره دیگری از جنگ را که عامل آن خشونت ایدئولوژیک است ، میبینند و با آسیبهای برداشت انحرافی از مقدسات و خطرغیر قابل کتمان آن آشنا میشوند. مجموعه عکسهای این عکاس عراقی گویای خشونت غیرانسانی و نامشروع جنگ داعشیان به بهانه دین خواهی و از سر جهل است که دستاویزی برای رواج تروریست میباشد. جنگی که تنها میتواند اهداف سیاسی اقتصادی و تبلیغی قدرتهای بزرگ را تأمین نماید. یونس محمد در این ارتباط اذعان میدارد: «از ابتدای این جنگ بهدنبال مطالعه تصویری رفتار آنان در اثبات یا رد نظریهام، شروع به تحقیق میدانی و بصری آنان در مناطق قابل دسترس در شمال سوریه و عراق کردم. نتایج مشاهداتم را به تصویر کشیدم و در مجموعهای جمعآوری کردم. عکسهایی که از من در این نمایشگاه در معرض دید قرار گرفته گوشههایی ازجنایت ایدئولوژیک است که به تصویردرآمده و میتواند برای نسلهای بعدی منطقه درس آموز بوده و آنان را تحت تأثیر قرار دهد. از اینرو هدفم از شرکت در این نمایشگاه نشان دادن توحش ایدئولوژیک و تروریسم حاصل از آن و احترام گذاشتن به انسان بهعنوان اشرف مخلوقات و تلاش برای جهانی عاری از خشونت و ارج نهادن به صلح، میباشد.»
آنچه از برایند این نمایشگاه حاصل میشود چهره تلخ و دردناک جنگ است. نمایشگاه در اولین روزهای خود میزبان طیف وسیعی از اهالی هنر، فرهنگ، ادب و... بود و بازخوردهای بسیار خوبی را دربرداشت. در این میان حضور استادان پیشکسوت عکاسی و هنرهای مختلف و چهرههای ادب و فرهنگ که به تماشای عکسها نشسته بودند بسیار ارزشمند است.
بسیاری از مردم صادقانه و صمیمی تأثیراتی را که از عکسها گرفته بودند با عکاسان و مدیران اجرایی و هنری نمایشگاه و سایر برگزارکنندگان در میان میگذاشتند.
رباب خمیس استاد و مترجم زبان فرانسه که از اهالی جنوب ایران است در نوشتاری اینگونه میگوید: «درست در همان ابتدای ورود، مقابل چهره زنی سرباز توقف میکنم. زن مرا درگیر خودش میکند. چهرهای که فاقد هر شور و افتخاری است. توی نگاهش پر از اجبار و امتناع است. روی دیوار مقابلش زن مسلحی با شیشه به کام نوزادی شیر میریزد. یونس محمد توضیح میدهد که کودک، فرزند این زن نیست، فرزند دشمن اوست. عکس را درزمان جنگ داعش در کرکوک عراق گرفته است. زنها در عکسهای او خسته جنگند. گویی آنها را از دل یک میهمانی، یک مطبخ، یک مزرعه، یک کلاس درس یا یک دفتر کار، از میانه زندگی ربوده و به کارزار نفسگیر جنگ آوردهاند.
عکسهای سعید صادقی اما حکایت جنگ ایران و عراق است. زنهای توی این عکسها یا داغدارند یا در لحظه خداحافظی با فرزند، در تن او آمیخته و آویختهاند، شاید پای رفتن لنگ شود. در میان عکسهای سعید صادقی، نخلستان آشنایی میبینم. نخلهایی بیسر هستند. محل عکس را میپرسم، میگوید: «حییم» است، جایی نزدیک اروند رود. درست تشخیص داده ام. چطور آدم نخلهای زادگاهش را حتی وقتی بیسرند میشناسد؟»
محمدجواد کشاورزی فعال اجتماعی و سیاسی درباره نمایشگاه میگوید: «نمایشگاه عکس «درباره جنگ» رویداد هنری اثرگذار در روزگار کرونایی شیراز محسوب میشود. فریمهای بهت برانگیزی برآمده از دوربین دو عکاس مطرح در گنجینه ذهن انسان هنردوست به یادگار میماند. تصویری کمنظیر از شهدا و مجروحین عملیات «بیتالمقدس» اثر استاد سعید صادقی اشک مرا بیاختیار سرازیر کرد. این عکس، باورکردنی نبود. اگر به شما نگویند این تصویر از یک واقعیت محض برداشته شده است، فکر میکنید صحنهای از یک فیلم است که کارگردانی باهوش، میزانسن را به دقت تنظیم کرده است. عکس، هیچ چیز کم ندارد. از کشته و مجروح، پشته درست شده و از جای زخم و نوع سلاحهای بر زمین افتاده میتوان حدس زد چه اتفاقی افتاده است. سخنهای بیشتری وجود دارد اما بهتر و مهم تر، دیدن گالری است، جایی که یونس محمد به شکلی تکان دهنده، رابطه زنان و کودکان را با جنگ، به تصویر کشیده است.»
زهره صحت عکاس و مترجم تخصصی عکاسی که ترجمه کتابهای ابزاری برای مدرسان عکاسی و عکاسی روشی برای مطالعات اجتماعی را در کارنامه خود دارد، میگوید: «اگر عکاسی را بازنمایی از واقعیت بدانیم و کار عکاس را گزینشی از این بازنمایی؛ درمییابیم که عکاسی در تاریخ مصور جهان بهعنوان یک سند تاریخی تأثیر و تأثر قابل رجوعی داشته است. عکس؛ هر جایی که به چگونگی زندگی انسان، رویدادها، حادثهها و هرآنچیزی که بهصورت مستقیم و غیرمستقیم به بشریت پرداخته شده دارای اهمیت منحصربه فردی شده است و بدون شک عکس جنگها، درگیریها و رویاروییهایی که با مرگ و کشتار اتفاق افتاده از این قاعده مستثنی نبوده است، بلکه در واکنش و تغییرات همان جامعه و جهان هم نقش مهمی ایفا کرده است. حال اینکه بعد از گذشت سالها از هر اتفاقی که منجر به ثبت عکس شده است این سند تاریخی به کمک حافظه تاریخی آمده تا یادآوری کند که در سالها، قرنهای قبل چه اتفاقی افتاده است و منجر به چه واکنشی از سوی جامعه آن زمان شده است. در دوران معاصر نمایشگاهها برای خوانش منظم و یکپارچه از آثار هنری و ارتباط چشمی مخاطب با صاحب اثر، مؤلف یا هنرمند و همینطور اثر ثبت شده نقش تکمیلکنندهای داشتهاند. نمایشگاه عکس جنگ هم بخشی از این نمایشگاهها بوده که در بازیابی حافظه تاریخی جوامع نقش دارد. این نمایشگاه عکس به نام «درباره جنگ» که در گالری «شهر» شیراز روی دیوار رفت نه به ستایش جنگ پرداخته بود و نه به نکوهش جنگ بلکه به بازنمایی از واقعیت جنگ، تأثیر و تأثرهایش پرداخته شده است. آن هم عکسهای دو عکاس از دو جبهه متفاوت که هر دو جنگ را نه تنها در کشور و زندگی تجربه کردهاند؛ بلکه آن را بهعنوان یک سند تاریخی ثبت کردهاند.»
عادل یزدی یکی دیگر از هنرمندان و مدرسان اهل هنر و اندیشه مطرح شیراز که دکترای فلسفه و حکمت هنر دینی دارد، میگوید: «این نمایشگاه انگیزهای برای بهوجودآوردن نگاه و در حقیقت چیزی شبیه به الگوهای غیرمستقیم و تعریف شده از واقعیتهای اجتماعی و امروز معاصر و انسان و اتفاقهایی که دارد میافتد را به طور خیلی ظریف آموزش میدهد. در حقیقت با نگاهی که عکاسهای امروز را به سمت گونههای متفاوت عکس از جمله مدلینگ، طبیعت و حتی برخی از نگاههای اجتماعی میبرد، کمی متفاوت است از عکسهایی که از جنگ نشان داده میشود. چه عکسهایی از سعید صادقی که از جنگ40 سال پیش است و چه عکسهایی که نگاه معاصر را در آن دارد و با عکسهای یونس محمد میتوان آن را دید.
واقعیتهایی از جنگ که از دیروز تا امروز در حال رخ دادن است و به من میگوید که دیروز چه اتفاقی افتاده و امروز چه چیزی باعث جنگ میشود و شاید با دیدن این عکسها به خود بیاییم که چگونه میتوان به جنگ ورود نکرد و اینکه جنگ چقدر بیهوده است.
من در نمایشگاه یک نگاه حرفهای را در چیدمان عکسها دیدم. فریمهایی که به نظر من حرکت داشتند و گویی یک داستانی را روایت میکنند و مخاطب با ورود و خروجش از این نمایشگاه داستانی را با خود بیرون میبرد که خود مخاطب آن را برای خودش تعریف میکند.
این نمایشگاه 3 اتفاق مهم را دربرداشت: برای عکس و مخاطب عکاسی یک روایت تازه تری را مطرح کرد. دوم به فضای عکاسی موجود در شهر یک ذائقه و سلیقه را داد و یک نوع نگاه را ارتقا داد و سوم اینکه یک گالری را راهاندازی کرد که این گالری شروع فعالیت خودش را با یک حرکت پرقدرت شروع کرد که امیدواریم این حرکت تداوم داشته باشد، چون در زمان بعد کرونا که همه چیز راکد است، یک جنبش بسیار خوبی را در این فضا بهوجود آورد.»
آنچه مهم است مفهوم اصلی این تصاویر است، تصاویری که در نوشته راد قنبری شاعر و اهل فرهنگ شیراز بر صفحه یادداشتهای نمایشگاه دیده میشود و آن این است:
جنگ جهنم زندگی است
اما در عکسهای جنگ زندگی باقی میماند
مثل دستها، پاها
و گاهی آخرین نگاهها...
در جریان برگزاری نمایشگاه عکس گفتوگو با عکاس (سعید صادقی) برگزار شد و مسترکلاس داستان گویی بصری نیز توسط یونس محمد در حال برگزاری است.
چه کسانی اولین ضربهها را به ارتش عراق زدند
علی غفوری
نویسنده
یکی از اتفاقات غمانگیز زمانه ما فراموشی نقش قهرمانان جنگهای هوایی کشور است. در نیمه دوم قرن بیستم تعداد جنگهای هوایی بزرگ و طولانی چندان زیاد نیستند؛ جنگ کره (1950 تا 1953)، جنگ ویتنام (1964 تا 1973)، جنگهای اعراب و اسرائیل و سرانجام جنگ فالکلند (1982). سایر جنگها یا بسیار کوچک بودند یا درگیریهای هوایی کاملاً یکطرفه بود مانند جنگ متحدین و ارتش عراق یا جنگهای صربها و ناتو. اما جنگ ایران و عراق در سالهای 59 تا 67 (1980 تا 1988) از همه نظر در نبردهای هوایی، یک استثنا بود. خلبانان دو کشور بهدلیل شرایط خاص این نبردها مجبور به انجام کارهایی بسیار سخت شدند و 8 سال تمام در نبرد مرگ و زندگی سعی کردند ضمن خنثی کردن تحرکات نیروهای هوایی طرف مقابل، سایر قوای نظامی را نیز از کار بیندازند.
در این میان بسیاری از رکوردهای جنگهای هوایی در این رخداد استثنایی توسط خلبانان ایرانی شکسته شد. خلبانان ایرانی اقدامات شگفتانگیزی انجام دادند، حتی با خلبانان امریکایی، سعودی، آلمان شرقی و ... سرشاخ شدند. اما افسوس که به این دلاوریها در حدی درخور پرداخته نشد.
بسیاری گمان میکنند ارتش ایران در جنگ کاملاً غافلگیر شد حال آنکه اینگونه نبود. جنگ بویژه برای نیروی هوایی ارتش بسیار زودتر از 31 شهریور 59 آغاز شد. حتی اف- 14ها که به اشتباه گفته میشد در ماههای اول جنگ نقشی نداشتند از همان هفتههای اول شهریور گشتهای خود را آغاز کردند.
در 16 شهریور 1359 یک اف ـ 14 با رهگیری یک هلیکوپتر عظیمالجثه میل 24 در داخل مرز، آن را به گلوله بسته و با توپ ولکان خود آن را به آتش کشید.
اما معروفترین و اثباتشدهترین نبرد هوایی اف- 14 در 19 شهریور رخ داد. در آن روز سرگرد خلبان محمدرضا عطایی از خلبانان برجسته گردانهای اف- 14 و از استادان باسابقه نیروی هوایی که صدها ساعت پرواز با اف- 5 را نیز در کارنامه خود داشت به همراه سروان خلبان بهروز پاشاپور در یک درگیری هوایی زیر نظر سایت راداری سوباشی، اولین فونیکس را از اف ـ 14 شلیک و سوخوی 22 عراق را در فضای میمک از فاصله دور سرنگون کردند. سرتیپ عطایی درباره وقایع آن روز (میزگرد تحلیلی نقش نیروی هوایی در دفاع مقدس 28 آبان 92) میگوید:
19 شهریور در حوالی بستان در حال پرواز بودیم که رادار اعلام کرد یک هواپیمای عراقی در حال ورود به خاک ایران است آیا درگیر میشوید؟
ما در آن زمان دستور داشتیم به هواپیمای عراقی در خاک خودش حمله نکنیم بنابراین من عجله نکردم و گفتم بله اما سوخت کم دارم و به سمت او نمیروم. لحظاتی بعد 4 هواپیمای دیگر از کوت (جنوب شرق بغداد) بلند شدند. رادار گفت: آیا هنوز درگیر میشوی؟ پاسخ من مثبت بود. گویا آنها از برنامه من برای کشاندن آن یک فروند به داخل خاک ایران باخبر شدند بنابراین آن یک فروند به عراق بازگشت، من هم با تغییر مسیر به سمت اصفهان حرکت کردم که ناگهان پس از طی 25 مایل رادار هشدار داد: 4 فروند هواپیمای عراقی پشت سر شما هستند. مطابق محاسبات من و سروان پاشاپور (کمک خلبان) آنها باید اکنون داخل خاک ایران میبودند بنابراین من برگشتم و آماده درگیری شدم اما برخلاف انتظار هر 4 فروند بازگشتند غافل از اینکه یک سوخوی 22 با هدف غافلگیر کردن ما از سمت همدان در حال نزدیک شدن بود.
هواپیمای دشمن در ارتفاع پایین با سرعت در حال حرکت بود که ما او را در رادار گرفتیم. در آن زمان هنوز خلبانان اف- 14 تجربه زیادی از نبردهای واقعی هوایی نداشتند. عطایی حتی نمیدانست که آیا فونیکس واقعاً قادر به سرنگونسازی هواپیمای با قدرت مانور و چالاک سوخوی 22 از فاصله دهها مایلی هست یا خیر.
زمان بسرعت میگذشت و عطایی تصمیم خود را گرفت. باید موشک هر چه زودتر شلیک میشد. سوخوی 22 با سرعت در حال کم کردن فاصله خود با تامکت بود و دو خلبان باید تصمیم میگرفتند. عطایی میگوید: اکنون موقع استفاده از موشک فونیکس بود و ما که هیچ کدام تا آن زمان فونیکس استفاده نکرده بودیم آن را روی هدف قفل کرده و موشک را شلیک کردیم. ابتدا گمان کردم موشک از دست رفته چون ارتفاع آن بهشدت کاهش یافت اما آنگاه که اوج گرفت و با سرعت به سمت هدف رفت فهمیدم تا ثانیههای دیگر چیزی از هواپیمای متجاوز نمیماند. کامپیوتر هواپیما شمارش معکوس را آغاز کرد و ثانیهها بسرعت میگذشت.
وی میگوید: چشمان من به کامپیوتر دوخته شد تا آنکه عدد صفر به نمایش درآمد، آنگاه هدف از روی رادار محو شد. مسئول رادار سوباشی و ما تقریباً همزمان اعلام کردیم که هواپیمای دشمن از بین رفته است. ما چون سوخت نداشتیم رفتیم و در دزفول نشستیم، البته واهمه داشتیم که دشمن پایگاه را بزند که البته عراق از شوک این ضربه کاری نکرد.
سرنگونی پیدرپی هواگردهای دشمن
در 24 (یا 25) شهریور نبردهای هوایی شدت بیشتری یافت، در سرپل ذهاب یک میگ 21 شناسایی و جنگنده همراهش اسیر یک فانتوم از پایگاه همدان شد و در دهلران یک سوخوی 20 و یک بالگرد عراقی توسط اف ـ 5های دزفول ساقط شدند و پدافند نیروی هوایی نیز 2 میگ 21 را سرنگون کرد، البته ایران نیز مجبور به تحمل خسارت سقوط یک اف ـ 5 و یک هلیکوپتر بل ـ 214 شد. عصر همان روز یک میگ 21 دیگر نیز شکار یک فانتوم شد.
از دیگر خلبانان فعال آن روزها سروان فریدون مازندرانی خلبان اف 14 بود. وی میگوید: در اولین درگیری من در 26 شهریور با 2 هواپیما روبهرو شدم. رادار همدان اعلام کرد که 2 هواپیمای عراق در حال حمله به مهران هستند. زمانی که به 11 مایلی آنها رسیدم دیدم با خیال راحت انگار که در حال تمرین هستند، شهر را به راکت بستهاند. ارتفاع آنها 3500 پا بود. بلافاصله فونیکس را (کابین عقب خلبان قاسم سلطانی) شلیک کردیم. دسک (واحد هماهنگکننده عملیات) کرمانشاه نیز گزارش سقوط را تأیید کرد.