پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به چهلمین جشنواره فیلم فجر منتشر شد
دعوت به حضوری شورآفرین
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پیامی به مناسبت چهلمین جشنواره فیلم فجر نوشت: مردم عزیز ایران از شما دعوت میکنم با شرکت و حضور شورآفرین در چهلمین جشنواره فیلم فجر تلاشهای ارزنده و خلاقه فرزندان میهن را ارج بنهید و مشوق هنرمندان برای خلق آفرینشهای بیبدیل بر پایه مواریث تمدنساز و گرانسنگ فرهنگی و معرفتی باشید.
در بخشی از متن پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به این جشنواره آمده: «چهل سال همراهی سینمای ایران با فجر انقلاب اسلامی معنایی جز این ندارد که انقلاب خود روایتی پرشور و سرشار از لحظات جذاب و قصههای تلخ و شیرینی است که راویان آن در قابی مشترک و برای نیل به آرمانی مشترک با یکدیگر هم پیمان شدند... اینک در نخستین سالهایی که پویشی همگانی برای همراستایی در گام دوم انقلاب برداشته شده است، سینمای ایران بیش ازگذشته نیازمند همکاری، همراهی و اندیشهورزی جمعی همهجانبه قاطبه سینماگران است تا ضمن فهم ضرورتها و آسیبهای این عرصه به اتفاق و همدلانه رویکرد و نگاه مبتنی بر «عدالتمحوری»، «قانونگرایی» و «استانداردسازی» در سینما را تقویت و تبیین
هنرمندانه کنند.
خادمان فرهنگی شما، مردم و ولینعمتان انقلاب اسلامی در سالهای پیش رو و در دولت سیزدهم نهایت تلاش خود را خواهند کرد تا کلیدواژه عدالت و بسط گفتمان معنویتزا، اخلاقگرایانه و امیدآفرین در تولیدات سینمای ایران بیش از گذشته نمود یابد و سینمای ایران از سرچشمههای معرفتی و شهودی اسلام انقلابی تعین و تشخص بارزی یابد.
جشنواره فیلم فجر در چهلمین دوره خود که دوران بلوغ است، بهعنوان نقطه عطفی تاریخی در مسیر پرفروغ اندیشه انقلابی، گامهایی بلند برداشته تا تصویری روشن و مشحون از آگاهی و بیداری مردمان این سرزمین را جلوهگر سازد. برگزاری همزمان جشنواره فیلم فجر در مراکز استانهای کشور، معنایی جز این ندارد که این «ضیافت نور و صدا» ترنم عدالت را زمزمهگر است و همه ایرانیان به شرکت در این جشن با شکوه دعوت هستند... .»
«داستان اضطراب من» دلواپسی های یک زن در مواجهه با سرطان
گروه فرهنگی: داستان «اضطراب من»، رمانی است درباره زنی حدوداً 50ساله به نام لئا که خیلی اتفاقی و غافلگیرکننده متوجه وجود توده سرطانی در سینهاش میشود. زنی نویسنده که دو پسر از دو ازدواجش دارد و پسر همسرش هم در تعطیلات با او و همسرش شالوم زندگی میکند. لئا تمام سالهای گذشته خود را وقف کار منظم، نوشتن و بچهها و همسرش کرده و حالا که این توده بدخیم در مسیر زندگیاش قرار گرفته تلاش میکند با بازنگری به گذشته، رابطه با والدین - خصوصاً مادر- ازدواج اول و شوهر فعلیاش و انتظارات و مشکلات بچهها، دنبال دلایل روانی منجرشده به بیماری خود بگردد. نویسنده کتاب در مصاحبهای به مترجم گفت: «آنقدر فرد سرطانی در تجربه این بیماری تنهاست که قهرمان داستان نیازی به یک همراه دارد و به همین دلیل لئا در جریان شیمیدرمانی عاشق میشود و باید برای مدت محدود زندگی پیش رو تصمیم بگیرد. اینکه میخواهد آلام روحی و جسمی را در کنار چه کسی تاب بیاورد. لئا در طول داستان بارها به بیان روشن اقرار میکند که هر زمان که شوهرش با او قهرهای طولانی کرده یا او را تحقیر کرده و نادیده انگاشته خودش متوجه شده که اتفاق ناخوشایندی در بدنش در حال روی دادن است. همان چیزی که سرانجام با هیولایی به نام سرطان سربرمیآورد.»
بینیاردی نویسنده کتاب خود تجربه دستوپنجه نرمکردن با سرطان را از سر گذرانده و در ابتدای کتاب سعی دارد زندگی شخصی خود را به شکلی قاطعانه از داستان لئای کتابش مبرا کند، اما کمی پیگیری اخبار زندگی شخصی او و شباهتهای رفتاری مادر لئا و مادر خودش که در کتاب اول او ـ یتیمان بزرگسال - بخوبی اضطراب او و تأثیر آن بر فرزندانش به تصویر کشیده شده، نشان میدهد لئا چقدر و تا کجاها به بینیاردی شبیه است. همیشه داستانها زمانی به دردآورترین شکل ممکن نگاشته میشوند که بیشترین قرابت را با تجربه واقعی نویسنده خود از جهان واقعی و زیست او دارند. و داستان اضطراب من خواننده را دچار دردی که لئا با آن دست به گریبان است میکند و موجب میشود به فکر سلامت روح و تن خود بیفتد پیش از آنکه خیلی دیر شده باشد.
لئا همزمان با شیمی درمانی و بازبینی رژیم غذایی خود، سعی به پاره کردن زنجیر اضطراب در خانواده میکند تا فرزندانش مانند او نباشند و از بار اضطراب مادرشان رها شوند گرچه همچنان در ذهنش به لباس نازک فرزندش در هوای سرد فکر میکند اما با عدم بیان آن سعی میکند فرزندش را از این طلسم خانوادگی رها کند تا شاید خود او نیز به آرامش بیشتری دست یابد، معنای دیگری به عشق و مادری دهد، همانطور که در بخشی از کتاب از «اگر کسی مرا واقعاً دوست دارد، قادر به انجام هرکاری برایم است» به «برای دوست داشته شدن باید اول خودت، خودت را دوست داشته باشی» گذر میکند.
نویسنده در گفتوگویی کوتاه با مترجم کتاب اعلام کرد: «این کتاب یک رمان است و قصدی برای انتقال پیام به مخاطبان ندارد، مانند همه کتابها برداشت مخاطب آزاد و حتی فارغ از متن است، اما اگر ناخواسته پیامی در رمان نهفته است، آن پیام برای زنان ۴۰-۶۰ ساله است. میخواستم به آنها بگویم خود را بیش از حد خسته کردن صحیح نیست.متأسفانه گرایشی و تصوری در ما زنان، در این محدوده سنی در تمام دنیا و کاملاً ناخواسته بر اثر الگوهای غلط فرهنگی و قوانین ناکافی حمایتی وجود دارد که تصویر درستی نیست... مثلاً تصویر یک قهرمان همه فن حریف را الگوبرداری میکنیم... تصویری که نه وجود دارد و نه حتی در صورت وجود، الگوی سالم و صحیحی نیست: زنی که شاغل یا غیر شاغل است و به تمام کارهای خانه و فرزندان میرسد؛ بدون کمک و آن هم بیعیب و نقص. بدون حمایتهای دولتی و قانونی لازم مانند ساعات استراحت بیشتر یا قابل تنظیم برای کارمندان مادر، ساعات کاری آزاد، دورکاری از منزل، مهد کودک و مدرسه رایگان و... این الگوی غلط میگوید چنین کسی علاوهبر همه فعالیتهای کاری، خانه و شخصی، برای خود و خانواده فعالیتهای هنری و ورزشی هم زمان دارد، تازه به والدین خود هم کمک میکند و با کمترین محبت و عشقی زنده است و هیچ اخلاق و عادت مخربی هم ندارد و همواره با آرامش و مهربانی، زیبا و آراسته، در حال لبخند زدن به اعضای خانواده است. این تصویر واقعی نیست.»
داریا بینیاردی، نویسنده کتاب مانند لئا قهرمان داستان، علاوه بر بازنگری در روابط شخصی خود، پس از تجربه این بیماری، از شغل مهم مدیر شبکه ۳ رای (تلویزیون ملی ایتالیا) استعفا کرد. بیشتر به نوشتن پرداخت و در دوسال اخیر برنامهای رادیویی برای معرفی کتابها دارد. آخرین کتاب او نیز در این ماه با نام «کتابهایی که زندگی مرا تباه کردند» به چاپ رسید که در عین معرفی بهترین کتابهای پیشنهادی، گذری از خاطرات خود با آنها نیز بیان میکند.
سفیر هشت ساله سیمرغ کشورمان مطرح کرد
کودکان و نوجوانان از فضای مجازی برای خرید کتاب بهره ببرند
گروه فرهنگی: جامعه هدف برپایی نمایشگاه مجازی کتاب تنها بزرگسالان نیستند، اهالی نشر بویژه آنهایی که در حوزه کودک و نوجوان فعالیت دارند آثار متنوعی برای این گروه سنی ارائه میکنند. در همین رابطه سیده باران فاطمینژاد، کودک هشت سالهای که بهدلیل مهارت در شاهنامهخوانی بهعنوان سفیر سیمرغ هم فعالیت دارد از همسن و سالان خود برای شرکت در این نمایشگاه و خرید کتاب دعوت میکند.
سیدهباران فاطمینژاد کودکی 8ساله است که از 5سالگی ورزش کوهنوردی را دنبال کرده و امروز نه تنها بهعنوان کوچکترین کوهنورد حامی طبیعت و محیط زیست کشورمان شناخته میشود، بلکه بهدلیل علاقهاش به شاهنامه و تسلطش به شاهنامهخوانی، سفیر سیمرغ نیز شده است.
او که سال گذشته نیز با خرید کتاب از اولین نمایشگاه مجازی کتاب تهران از برگزاری این نمایشگاه استقبال کرده است، با وجود سن و سال کم تأکید دارد: «نمایشگاه مجازی کتاب تهران به محیط زیست کمک میکند چون مردم برای بازدید از آن نیازی به استفاده از وسایل حملونقل عمومی و شخصی ندارند و به تبع آن باعث تشدید آلودگی هوا نمیشوند.»
وی افزود: «همه مردم از سراسر کشور میتوانند بدون صرف هزینه، وقت و انرژی فقط با یک کلیک از نمایشگاه کتاب تهران بازدید کنند و کتابهای مورد نظرشان را بخرند. این مسأله بویژه برای ما کودکان و نوجوانان اهمیت زیادی دارد چراکه برای خرید کتاب دیگر نیازی نیست که منتظر والدین خود بمانیم.»
کوچکترین کوهنورد حامی طبیعت و محیط زیست کشورمان با اشاره به اینکه تحویل رایگان کتاب درب منزل یکی دیگر از مزایای برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب تهران است، عنوان کرد: «بچهها امروزه و پس از همهگیری ویروس کرونا بیش از پیش وقتشان را صرف گشت وگذار در فضای مجازی میکنند، در چنین شرایطی بهتر است آنها بخشی از زمانشان را به جستوجوی کتابهای مناسب و تهیه آن کتابها اختصاص دهند. فضای طراحی شده برای بازدید از نمایشگاه مجازی کتاب تهران نیز به قدری ساده طراحی شده که مخاطبان کم سن هم براحتی میتوانند از آن استفاده کنند.»
این کودک شاهنامه خوان در پایان گفت: «من کتاب خواندن را خیلی دوست دارم. من سال گذشته دو عنوان کتاب از نمایشگاه مجازی کتاب تهران خریدم و امسال نیز قصد دارم کتابهایی را از آن نمایشگاه تهیه کنم. بچهها مثل من از نمایشگاه مجازی کتاب تهران، کتاب بخرند و این محصول فرهنگی را دوست داشته باشند.»