راز مرگ دانشجوی نخبه در نوشیدنی مرموز
گروه حوادث/ رسیدگی به پرونده مرگ مشکوک دانشجوی نخبه مقطع دکترای شیمی که پس از صرف یک نوشیدنی دست ساز در خانه دوستش جان باخته با دستگیری دوستش وارد مرحله تازهای از تحقیقات شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ظهر 17 خرداد پسر جوانی با مأموران اورژانس تماس گرفت و گفت: در پارکینگ خانهام میخواستم سوار خودروام شوم که متوجه مرد جوانی شدم که روی زمین افتاده بود. با تماس او، بلافاصله امدادگران راهی محل شده و پسر جوان را به یکی از بیمارستانهای شهرک غرب منتقل کردند. اما تلاش کادر درمان بینتیجه ماند و پسر جوان به نام علی تسلیم مرگ شد.
با مرگ مشکوک علی، موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام و تحقیقات برای رسیدگی به این پرونده آغاز شد، در حالی که ساعتی از مرگ گذشته بود دوست علی به نام حامد خود را به بیمارستان رساند و گفت: شنیدم حال دوستم وخیم است خودم را به بیمارستان رساندم اما به من گفتند فوت کرده است. امروز علی با مرد میانسالی قرار ملاقات داشت. آنها با هم اختلاف مالی داشتند و قرار ملاقات نیز به خاطر همین مسأله بود. بعد از آن علی به خانه ما آمد و آبمیوهای نوشید و خانه را ترک کرد. بعد از اینکه متوجه شدم حال علی بد شده خودم را به بیمارستان رساندم که با جسد او مواجه شدم.
با اظهارات حامد، بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی دستور تحقیق از مرد میانسال و آزمایش آبمیوهای را که حامد مدعی شده بود علی نوشیده است ، صادر کرد.
در ادامه تحقیقات، کارآگاهان به سراغ مرد میانسال رفته اما وی منکر ماجرا شد و بررسیها نشان میداد که او در مرگ علی نقشی نداشته است. از طرفی خانواده علی مدعی شدند که به حامد مشکوک هستند و احتمال دارد که او واقعیتهایی را کتمان کرده باشد.
آبمیوه دست ساز
در ادامه بررسیها به دستور بازپرس مصطفی واحدی، تیم تحقیق به سراغ حامد رفتند. پسر جوان این بار اظهارات جدیدی را مطرح کرد و گفت: من و علی از دوران دبیرستان همکلاس بودیم و هر دو نفرمان در یکی از دانشگاههای معتبر ایران در رشته شیمی قبول شدیم. فوق لیسانس را هم گرفتیم. علی موفق شد از دانشگاهی معتبر در امریکا برای تحصیل در مقطع دکتری پذیرش بگیرد و قرار بود دو هفته دیگر به آنجا برود.
او ادامه داد: روز حادثه به دیدن من آمد، آن روز من با الکل، کلروفرم، آبجو و آبمیوه یک نوشیدنی درست کرده بودم و داخل بطری یکی از آبمیوههای مارک دار ریخته بودم. من و علی هرگز مشروبات الکلی مصرف نکرده بودیم و آن روز من آبمیوه را برای حس کنجکاوی و آزمایش درست کرده بودم.
او ادامه داد: علی که وارد خانهام شد، بطری آبمیوه را برداشت، من به او نگفتم که این آبمیوه نیست. مقداری از آبمیوه را خورد و من باز هم به او نگفتم که داخل آبمیوه چه موادی ریخته ام. کم کم حال او بد شد ترسیدم و علی را بغل کردم و به پارکینگ رفتم. ابتدا میخواستم او را در صندوق عقب خودروام بگذارم، اما نتوانستم و بعد از آن با اورژانس تماس گرفتم.
بازداشت پسر جوان
در ادامه با توجه به تناقض گوییهای حامد و پنهان کردن برخی حقایق و گمراه کردن پلیس دستور بازداشت او از سوی بازپرس مصطفی واحدی صادر شد. همچنین بازپرس جنایی دستور بررسی محتویات آبمیوه دست ساز را صادر کرد تا مشخص شود آیا نوشیدن آن در مرگ علی تأثیر داشته یا مرگ وی علت دیگری داشته است.
درخواست پسر پولدار از قضات دادگاه:
مهلت دهید تا رضایت بگیرم
گروه حوادث / پسر پولدار که متهم است با اغفال دختری جوان به او تعرض کرده، از قضات دادگاه درخواست کرد به او مهلت بدهند تا رضایت شاکی را جلب کند.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چندی پیش دختر جوانی بهنام سمیرا با مراجعه به مأموران پلیس مدعی شد که توسط پسر جوانی که وضع مالی خوبی دارد مورد تعرض و سوءاستفاده قرار گرفته و حالا از او شکایت دارد.
شاکی در توضیح بیشتر گفت: حسام پیمانکار سرویس دانشآموزان چندین مدرسه غیرانتفاعی بود و درآمد بسیار خوبی داشت. حدود یک ماه قبل من و دوستم خیلی اتفاقی در یک بزرگراه او را دیدیم و سوار خودرواش شدیم. حسام به من ابراز علاقه کرد و خواست تا ارتباطمان را برای ازدواج بیشتر کنیم و من هم موافقت کردم تا اینکه چند روز بعد من را به خانه مجردی اش دعوت کرد بهخاطر اینکه تنها نباشم با دوستم به خانهاش رفتیم. اما پس از دقایقی مادر حسام تماس گرفت و از او خواست تا بسرعت به خانه آنها برود چراکه ظاهراً یکی از بستگانشان فوت کرده بود. من به داخل اتاق رفتم تا آماده رفتن شوم که به یکباره حسام وارد اتاق شد و به من تعرض کرد. بعد هم گفت که ظرف چند روز آینده به خواستگاریام میآید و نگران نباشم. پساز آن دیگر حسام ارتباطش را با من کم کرد و هر زمانی هم که تماس میگرفتم با جوابهای سرد دست به سرم میکرد. تا اینکه به مقابل خانهاش رفتم و دیدم او در عین بیخیالی میهمانی گرفته و با دوستانش خوشگذرانی میکند وقتی زنگ خانه را زدم و به کارهایش اعتراض کردم او با عصبانیت به جلوی در آمد و من را بشدت کتک زد. حتی قصد داشت با زور مرا به داخل ببرد که با پلیس تماس گرفتم.
پساز اظهارات شاکی و تکمیل تحقیقات پرونده با کیفرخواست تعرض به شعبه 12 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و بعد از آن سمیرا بار دیگر شکایتش را مطرح کرد. در ادامه حسام در جایگاه قرار گرفت و با رد این موضوع که تعرضی انجام داده گفت: من وضع مالیام خوب است و ماشین گرانقیمتی هم دارم و به طور قطع مشخص بوده که مسافرکش نبودم. سمیرا و دوستش از من خواستند تا سوارشان کنم و با هم دوست شدیم. روز حادثه هم سمیرا خودش پیشنهاد داد که با من ارتباط داشته باشد. الان هم اگر قضات دادگاه اجازه بدهند حاضرم رضایت او را جلب کنم.
بدین ترتیب قضات با توجه به درخواست متهم و موافقت شاکی با این مهلت با درخواست وی موافقت کردند و ادامه رسیدگی به این پرونده به بعد از پایان این مهلت موکول شد.
کلاهبرداری میلیاردی رمالان اینترنتی
گروه حوادث: دو مرد شیاد که با ادعای رمالی و دعانویسی یک کانال تلگرامی راهاندازی کرده و بیش از یک میلیون دنبالکننده داشتند به اتهام کلاهبرداری میلیاردی دستگیر شدند.
سردار حسن مهری، فرمانده پلیس فرودگاه کشور در تشریح این خبر به سایت پلیس گفت: چندی قبل مأموران پلیس فرودگاه کشور در رصد فضای مجازی با کانالی رو به رو شدند که دارای یک میلیون عضو بود و در این کانال برای رمالی، دعانویسی و جادوگری تبلیغ میشد.
در ادامه بررسیها مشخص شد گردانندگان این کانال با فریب مردم و به بهانه حل مشکلات، بخت گشایی، دعانویسی، رمالی و پس از ارائه مشاوره به متقاضیان از طریق پست برای آنها لوازمی ارسال میکردند که در این بین ابزارآلات شیطان پرستی و جادوگری نیز به چشم میخورد و دهها میلیارد ریال کلاهبرداری کردهاند.
در ادامه، مأموران با انجام اقدامات اطلاعاتی و نیز سرنخهای موجود موفق شدند مخفیگاه متهمان را در شمال کشور شناسایی و طی عملیات ضربتی آنها را دستگیر و با هماهنگی مقام قضایی روانه زندان کنند. در تحقیقات نیز مشخص شد که متهمان خودشان دچار مشکلات روحی و روانی هستند و فقط در یک مورد متهمان از یکی از متقاضیان مبلغ 200 میلیون تومان کلاهبرداری کردهاند.
سردار مهری افزود: از تمام کسانی که به طریق رمالی و دعانویسی از آنها کلاهبرداری شده درخواست داریم تا برای شناسایی متهمان به پلیس فرودگاه کشور مراجعه کنند، همچنین شهروندان میتوانند هرگونه فعالیتی در این زمینه را به سامانه 110 گزارش دهند.
ربودن پسر مقابل چشمان مادر
گروه حوادث/ دو برادر که با همدستی دو زن جوان اقدام به آدمربایی کرده بودند در یک عملیات غافلگیرانه از سوی پلیس استان البرز دستگیر شدند.
سرهنگ محمد نادربیگی رئیس پلیس آگاهی استان البرز به خبرنگار حوادث «ایران»، گفت: ساعت دو بامداد 23 خرداد زن میانسالی با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ تماس گرفت و از ربوده شدن پسر 21 سالهاش خبر داد. خیلی زود مأموران کلانتری پاسگاه نجم آباد واقع در نظرآباد در محل حضور یافتند.
این زن در اظهاراتش مدعی شد: من و پسرم در خانه خوابیده بودیم که دو زن و دو مرد نقابدار وارد خانه ما شدند و پسرم را با ضرب و شتم ربودند، آنها با خودروی پژو 405 و پراید متواری شدند. بعد هم گفتند اگر پانصد میلیون تومان بدهم پسرم را آزاد میکنند.
پساز اقدامات اطلاعاتی و ردیابی خودروی متهمان هویت آنها به نامهای سارا، پریسا و دو برادر به نام های فرزاد35ساله و فرزین 37 ساله و محل اختفای آنها در محدوده کاشان شناسایی شد و هر چهار متهم دستگیر و به اداره پلیس آگاهی استان البرز منتقل شدند.
در تحقیقات اولیه مشخص شد جوان 21 ساله یکصد میلیون تومان به گروگانگیران بدهکار بوده است، آنها نیز با طراحی سناریوی آدم ربایی قصد داشتند طلب خود را بگیرند.
هر چهار متهم پس از اعتراف به جرمی که مرتکب شده بودند، بازداشت و به اتهام شرکت در آدم ربایی روانه زندان شدند.
مردی با چشمان حادثه ساز - قسمت سیزدهم
قتل در گورستان قدیمی
محمد بلوری
روزنامه نگار
خانم معلم از قاب چهارچوب در، نگاه معنیداری در اتاق سهراب گرداند و گفت:
- مزاحم نمیشوم. آمدم خبر بدم آقا کاظم گم شده، تو آبادی همه نگرانند که مبادا گرفتار حادثهای شده یا خدای نکرده گرفتار سگهای هار شده، میدونید که من مثل پدر دوستش دارم. او هم من را دختر خودش میدونه. میآمد مدرسه تا ببیند چی نیاز دارم. صورت میگرفت که برایم خرید کند.
سهراب گفت: بله مرد مهربانی است. آه... چرا نمیآیید تو.
دختر گفت: ممنون آمدم شما کمکم کنید دنبالش بگردم.
معلم به اصرار او پا در اتاق گذاشت، بر لب تختخواب سهراب نشست در حالی که نگاه غریبانهاش را در فضای اتاق گرداند ادامه داد:
- کدخدا به جوانها سپرده بگردند پیداش کنند. سحری اسبش بیسوار به پای ایوان تکیه برگشته اما از آقا کاظم اثری نیست.
سهراب پرسید: اما شما چطور باخبر شدهاید؟
خانم معلم گفت: غروب دیروز من از ده بالایی بر میگشتم که نزدیک قبرستان قدیمی به هم برخوردیم. به قبرستان که رسیدیم چشمش به فانوسی روشن در این قبرستان افتاد. به من گفت تو به راهت ادامه بده، تا هوا تاریکتر نشده به اتاقت در مدرسه برسی. من هم وارد قبرستان بشوم ببینم این فانوس روشن برای چی هست، شاید کسی به کمک احتیاج داشته باشد. من هم به راهم ادامه دادم و از آقا کاظم جدا شدم. امروز باخبر شدم که اسبش به تکیه برگشته، اما بیسوار، میترسم در قبرستان قدیمی بلایی به سرش آمده به دیدن شما آمدم سری به قبرستان کهنه بزنیم خدای ناکرده اتفاق ناگواری به سرش نیامده باشد. اگر مزاحمتان نشده باشم!
سهراب گفت: نه چه مزاحمتی؛ تا قبرستان کهنه چند قدم بیشتر نیست، نگاهش را بهسوی پنجره اتاقش برگرداند و ادامه داد:
باران بند آمده، همراهتان میرویم سری به قبرستان کهنه بزنیم.
٭ ٭ ٭
به قبرستان متروک آبادی رسیده بودند. سهراب از روی چینه دیوار خراب گذشت و به میان قبرهایی رسید که دزدان و قاچاقچیان برای یافتن دفینه زیر و رو کرده بودند و استخوانهای پراکنده مردگان در اطراف بهچشم میخورد.تا اینکه به گودالی رسید که فانوس خاموشی بر لبهاش به چشم میخورد. با نگاهی به داخل گودال چشمش به جسدی افتاد که پیکرش زیر گل و لای قرار داشت ولی باران خاک روی صورتش را شسته و چهرهاش را نمایان کرده بود. جسد را شناخت و به خانم معلم رو برگرداند که پشت سرش ایستاده بود و گفت:
- وای خدای من کاظم آقا را کشتهاند و توی این گودال انداختهاند. بیچاره پیرمرد...
در آن هنگام جمعی از زنان، مردان و جوانانی از اعضای خانوادههای ماهیگیران از کنار قبرستان میگذشتند و رو به ساحل میرفتند، تا از سرنوشت صیادانی با خبر شوند که سحرگاه با قایقهایشان برای صید ماهی به دریا زده بودند و ساعتی پیش به مرادآباد خبر رسیده بود که قایقهایشان در دریای طوفانی میان امواج درهم شکسته و عدهای از آنها در میان کولاک دریای خروشان ناپدید شدهاند.
ادامه دارد
ردپای یک زندانی در پرونده جسد زن سوخته
گروه حوادث/ تحقیقات پلیسی برای افشای راز جسد سوخته یک زن که کنار بزرگراه پیدا شده بود پای برادرزن خواننده معروف را به این پرونده باز کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، صبح پنجشنبه 29 خرداد، جسد سوخته یک زن کنار بزرگراه باقری پیدا شد. از زمان مرگ وی حدود 48 ساعت میگذشت اما دو گردنبند و انگشتر زن میانسال سرقت نشده بود و همین مسأله حکایت از آن داشت که جنایت به خاطر سرقت نبوده است. در اطراف جسد نیز 4 فشنگ و تکهای از اسلحه کلت کمری کشف شد.
جسد به دستور بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امورجنایی پایتخت برای مشخص شدن علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.در ادامه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت به سراغ پروندههای فقدانی رفته و با پروندهای مواجه شدند که مشخصات زن ناپدید شده با مشخصات جسد سوخته شباهت زیادی داشت. خانواده زن 61 ساله ناپدید شدن او را شامگاه 27 خرداد گزارش کرده بودند.
کارآگاهان جنایی از خانواده زن میانسال بهنام مهوش خواستند تا برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی بروند و با حضور خانواده مهوش در پزشکی قانونی، آنها از روی طلاهایی که همراه زن میانسال بود هویت جسد را شناسایی کردند.
یکی از اعضای خانواده مهوش در تحقیقات گفت: سال 90 مادرمان مغازهای که در میدان امام حسین(ع) داشت را به زنی به مبلغ یک میلیارد تومان فروخت. هزینه خرید مغازه از سوی خریدار با چک پرداخت شد. اما چکها بلامحل بودند. از آن موقع درگیری ما با زن خریدار و بچههایش آغاز شد. حتی از آنها شکایت هم کردیم و پرونده ما در یکی از مجتمعهای قضایی در حال رسیدگی است. او ادامه داد: داماد این زن یکی از خوانندههای معروف پاپ کشور است او پسری بهنام هومن دارد که مدتی قبل به اتهام قاچاق مواد مخدر دستگیر شد و برای گذراندن دوران حبس به زندان شهرستان ساری منتقل شد. اما هومن با شیوع کرونا، موفق شد با گذاشتن وثیقه از زندان آزاد شود. روز حادثه هومن با مهوش تماس گرفت و قرار ملاقات گذاشت تا بر سر بدهی صحبت کنند. اما دیگر خبری از او نشد.
دوربینهای مداربسته
با اطلاعاتی که خانواده مهوش در اختیار تیم تحقیق قرار دادند، به دستور بازپرس مصطفی واحدی، دوربینهای اطراف محل حادثه مورد بازبینی قرار گرفت. تصاویر نشان میداد که مهوش سوار بر خودروی پژو سفید رنگی شده است. با استعلام پلاک خودروی پژو مشخص شد که خودرو متعلق به همسر هومن است.
همچنین زمانی که تیم تحقیق به سراغ هومن رفتند، مشخص شد که از زمان ناپدید شدن مهوش او نیز ناپدید شده است. تمامی سرنخها، حکایت از این دارد که هومن در این جنایت نقش داشته و بازپرس جنایی دستور بازداشت او را صادر کرد.
پایان درگیری های خانوادگی با قتل پسر معتاد
گروه حوادث/ مرد میانسال که در جریان درگیری با پسر معتادش او را با شال خفه کرده بود پس از اعتراف به اتهام قتل عمد بازداشت و روانه زندان شد.
بهگزارش خبرنگار حوادث«ایران»، رسیدگی به این پرونده از بیستم خرداد امسال بهدنبال اعلام مرگ مشکوک پسر 26سالهای به نام وحید درخانه پدری اش شروع شد. اما تیم پزشکی اعلام کردند که پسرجوان در اثر فشار به عناصر حیاتی گردن به کام مرگ فرورفته است. بنابراین تیم ویژهای از کارآگاهان جنایی شهر ملارد در محل جنایت حضور یافتند و تحقیقات برای رمزگشایی از این جنایت آغاز شد.
دقایقی بیشتر از این تحقیقات نگذشته بود که پدر وحید لب به اعتراف گشود و گفت: من پسرم را کشتم. وحید از همان دوران کودکی مبتلا به بیماری اختلال شخصیت بود. در سن 14سالگی او را پیش روانپزشک بردیم مدام ازمدرسه فرار میکرد همیشه همکلاسیهایش از دست آزارهای او کلافه بودند بزرگتر که شد به سربازی فرستادمش اما نتوانست دوران خدمتش را تمام کند و فرار کرد بعد شروع به مصرف مشروبات الکلی کرد آنقدر مشروب میخورد که از حالت عادی خارج شده و من و مادرش را کتک میزد حتی یکبار دست مادرش را با زغال سوزانده بود.
مرد میانسال که از قتل پسرش ابراز پشیمانی نمیکرد، گفت: پسر بزرگم تحصیلکرده و مهندس است، ازدواج کرده و زندگی مستقلی دارد اما وحید برعکس او با کارهایش آبروی مرا برده بود.
شب حادثه وقتی به خانه آمد آنقدر مشروب مصرف کرده بود که حالت عادی نداشت ناگهان به سراغ مادرش رفت میخواست او را کتک بزند که با او گلاویز شدم وقتی میخواستم مانع کتک زدن همسرم بشوم وحید به پنجره برخورد کرد وکتف اش دراثر شکستن شیشه زخمی شد. درهمین حال که داشتم با شال مادرش شانهاش را پاک میکردم او به من حمله کرد من هم با همان شالی که دستم بود خفهاش کردم.
این متهم که به گفته خودش با کارگری زندگیاش را تأمین کرده، گفت: یک عمر با آبرو زندگی کردم اما وحید در محل و بین دوست و آشنا برایمان آبرو نگذاشته بود. بدین ترتیب بعد از اعترافات متهم، وی بازداشت شد و پرونده بزودی با صدور کیفرخواست برای محاکمه به دادگاه فرستاده خواهد شد.
سروان الهام دهنوی
رئیس اداره مشاوره معاونت اجتماعی فرماندهی انتظامی غرب تهران
اختلالاتی مثل بدرفتاری و نافرمانی کودکان چنانچه مورد توجه و درمان قرار نگیرد، زمینهای برای اختلال شخصیت ضداجتماعی در دوران جوانی خواهد بود. نوجوانان دارای این مشکلات اغلب پرخاشگر، بدرفتار، آسیب رسان و آزاردهنده هستند. معمولاً سوء رفتارهایی از قبیل دعوا، پرخاشگری، دزدی، اعتیاد و مصرف مشروبات الکلی را به خاطر عزت نفس پایین و عدم مقاومت در برابر عوامل تنشزا و اضطراب، مرتکب میشوند. در این پرونده، مقتول که جوانی 26 ساله بوده و در یکی از شهرستانهای اطراف تهران زندگی میکرد در دوران نوجوانی از سوی خانواده و اقوام بهعنوان پسر بد معروف شده بود و مادر بهخاطر این برچسب محبت و رفتار مهرآمیزش را از وی دریغ کرده بود. در مدرسه تحت تأثیر دوستان ناباب به اعتیاد و رفتارهای بزهکارانه روی آورده و کتک زدن پدر و مادر برایش امری عادی شده بود! شاید مهمترین دلیل رخ دادن چنین فاجعهای روش تربیتی غلط و عدم مداخله و کنترل بهموقع اختلال رفتاری فرزند و نظارت ناکافی والدین است. یکی از اشتباهات والدین ناآگاهی و حساس نبودن نسبت به رفتارهای کودکان و نوجوانان است. به جرم نافرمانی و خوب نبودن فرزند او را در دل جامعه رها نکنیم. همه والدین و سازمانهای مربوطه موظفاند امکانات لازم برای معالجه و برخورداری از زندگی عادی را برای فرزندان فراهم کنند.
متهم به قتل در دادگاه:
پدرم را به خاطر صدای موسیقی کشتم
گروه حوادث / پسر جوانی که به خاطر بلند بودن صدای موسیقی با پدرش درگیر شده و او را کشته بود صبح دیروز در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از سال گذشته آغاز شد و مأموران پس از حضور در محل جنایت متوجه شدند که پدری توسط پسرش بشدت مجروح شده است اما پس از انتقال به بیمارستان جان باخت. در ادامه تحقیقات دختر مقتول به مأموران گفت: برادرم صدای موسیقی را زیاد کرده بود. پدرم از او خواست صدا را کم کند و همین مسأله باعث بحث و جدل میان آنها شد و برادرم بلافاصله به آشپزخانه رفت و با چاقو به سمت پدرم حمله کرد. پدرم با دیدن این صحنه قصد داشت از خانه فرار کند که در مسیر پلهها برادرم از پشت چند ضربه چاقو به او زد. پس از آن پسر جوان بازداشت شد و در همان ابتدا به قتل اعتراف کرد و گفت: علت این درگیری صدای موسیقی نبوده بلکه بهخاطر جنایتی بوده که پدرم سالها پیش در حق پدر و مادرخواندهام انجام داده و آنها را بهطور مخفیانه به قتل رسانده است. او در توضیحات بیشتر گفت: من پس از آنکه متولد شدم پدر و مادر خودم مرا به مرد و زنی سپردند تا آنها بزرگم کنند و من علاقه زیادی به آن دو نفر داشتم و پدرم بعد از اینکه متوجه رابطه خوب من با آنها شد حسادت کرد و آنها را کشت. بعد از ادعای متهم به قتل، مادر و خواهر متهم دوباره احضار و مورد بازجویی قرار گرفتند. مادراین پسر متهم به قتل گفت: حرفهای پسرم فقط یک توهم است. او یک بیمار روانی است و بارها در بیمارستان بستری شده است. توهم پدر و مادرخوانده هم زاییده ذهن اوست و واقعیت ندارد. بهخاطر شرایط روانیای پسرم هیچکدام از اعضای خانواده با او بحث نمیکردیم. البته پس از ترخیص از بیمارستان وضعیت روحی اش نسبت به قبل خیلی بهتر شده بود و ما فکر میکردیم دیگر مشکلی پیش نمیآید.
در ادامه تحقیقات پسر جوان برای انجام معاینات روانی به پزشکی قانونی منتقل شد و کارشناسان این سازمان روانی بودن او را تأیید کردند و صبح دیروز محاکمه او در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. در ابتدای این جلسه پس از قرائت کیفرخواست برادر مقتول که خودش به اتهام حمل مواد مخدر در زندان بود و با لباس زندان هم به دادگاه آمده بود، بهعنوان یکی از اولیای دم اعلام گذشت کرد. اما خواهر متهم که در مرحله دادسرا درخواست قصاص کرده بود در دادگاه دیروز حضور پیدا نکرد. پس از آن متهم به قتل در جایگاه قرار گرفت و گفت: از اتفاقی که افتاده بشدت پشیمانم. آن روز پدرم برای بلند بودن صدای موسیقی سرم داد زد و چون حال روحی مناسبی نداشتم به او حمله کردم. اما واقعاً اختیار کاری را که انجام دادم نداشتم و حالا هم از همه میخواهم که من را عفو کنند.
پس از آن قضات شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران برای صدور حکم وارد شور شدند.