ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
براستى که خوش دارم مرد با خوشحالى و افتخار چیزى را با دست خودش براى خانوادهاش ببرد و بدین وسیله تکبر را از خود دور کند. مجموعه ورام، ج1، ص201
شبنم مقدمی: دیگر قلم و کاغذی وجود ندارد
پیشاز اینترنت، ایمیل، مسیج و روبات، آدمها برای هم نامه مینوشتند. کسانی بودند که وقتی میخواستی از آنها خداحافظی کنی باید برایشان نامه مینوشتی. در ادبیات جهان رایج است که نامههای فلان نویسنده به فلان نویسنده منتشر میشود. یا مثلاً نامههای فلان شاعر به فلان نقاش. فکر می کنم نسل بعدی ما اینها را نخواهد داشت. چون هیچ مسیجی را نمیشود منتشر کرد. حتی ایمیلها شاید از بین بروند. دیگر کاغذ و قلمی وجود ندارد. ما البته هنوز در منزل مینویسیم. دفترچه یادداشت داریم. سنتگرایی در این زمینه در من هنوز هست.
از صحبتهای این بازیگر در برنامه رادیویی «پنجشنبه جمعه»
نشان رسول ملاقلیپور برای سینماگران خلاق
پرویز فارسیجانی
دبیر «نشان رسول»
سال گذشته در اتاق فکر انجمن سینمای انقلاب و دفاعمقدس پیشنهاد شد که به منظور ترغیب و تشویق سینماگران به خلاقیت و نوآوری در آثار حوزه دفاعمقدس و انقلاب اسلامی و ایجاد فضای انگیزشی برای آنان، جایزهای طراحی و طی مراسمی به هنرمند برگزیده اعطا شود.
این جایزه تمام بخشهای سینما مانند کارگردانی، نویسندگی، جلوههای ویژه و دیگر بخشها حتی مدیریت سینما را شامل میشود.
در شورای سیاستگذاری این جایزه شیوهنامه، روشها و شاخصهای انتخاب فرد برگزیده به تصویب رسید. خلاقیت، نوآوری، اثرگذاری، فراگیری و ماندگاری، شاخصهای اصلی فرد برگزیده این نشان است.
برای مزّین کردن این جایزه بهنام یکی از سینماگران حوزه انقلاب اسلامی و دفاعمقدس، پس از بررسیها و مشورتهای تخصصی نام رسول ملاقلیپور که خود از نوآوران و افراد خلاق در حوزه نویسندگی، کارگردانی و جلوههای ویژه در سینمای انقلاب و دفاعمقدس بود، مطرح و تأیید شد. بر همین اساس این جایزه تحت عنوان «نشان رسول» بهصورت سالانه اعطا خواهد شد.
با این هدف شورای سیاستگذاری و دبیرخانه جایزه نشان رسول ایجاد و مقرر شد که هر سال در 16 اسفند همزمان با سالروز فوت مرحوم ملاقلیپور این جایزه به فرد برگزیده اعطا شود که البته سال گذشته بهدلیل شیوع بیماری کرونا اعطای این جایزه به تعویق افتاد و طبق جمعبندی انجامشده در انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و بنیاد روایت فتح، اولین سال نشان در هفته دفاع مقدس برگزار میشود؛ اما از سال آینده، یعنی از اسفند 1400 که دومین دوره این جایزه برگزار میشود، نشان رسول بهصورت سالانه اهدا خواهد شد. هیأت داوران این جایزه را فرهیختگان و هنرمندان سینمای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تشکیل میدهند. در اولین مراسم اعطای نشان رسول، سینمای 40 ساله اول انقلاب مورد داوری قرار میگیرد و از بین همه سینماگران فعال در 40 ساله اول انقلاب و دفاعمقدس یک نفر بهعنوان برگزیده نشان رسول، لوح تقدیر و جایزه نقدی را دریافت خواهد کرد. هیچ محدودیت سنی و جنسیتی در اعطای نشان رسول وجود ندارد و فرد برگزیده در هر سن و جنسیتی که باشد تنها باید دارای شاخصهای این جایزه باشد. همچنین در اولین مراسم اعطای نشان رسول از خانواده رسول ملاقلیپور تقدیر میشود. برپایی نمایشگاهی از خلاقیت و نوآوری در آثار سینمایی حوزه دفاعمقدس و انقلاب نیز از دیگر بخشهای جنبی این مراسم است که طبعاً در سال اول بخشی از این نمایشگاه به آثار مکتوب و غیرمکتوب رسول ملاقلیپور و فیلمها و عکسهای او اختصاص خواهد داشت؛ البته در این نمایشگاه آثار شاخص دیگر سینماگران این حوزه نیز حضوری چشمگیر دارند.
از دیگر بخشهای این مراسم، رونمایی از کتاب ویژهای است که اولین شماره آن پروندهای درباره رسول ملاقلیپور درباره شخصیت فردی، عکسها و تصاویر او، ویژگیهای آثار او، گفتوگوهایی با بزرگان و سرآمدان سینمایی و یکی از فیلمنامههای ساختهنشده رسول ملاقلیپور (با تأیید و اجازه خانواده آن مرحوم) است. نام این کتاب فعلاً «یادنامه نشان رسول» است که در همان مراسم رونمایی میشود.
یادداشتی به بهانه روز سیتیر
تهران امانت است
ارمغان بهداروند
نویسنده
فردا سیام تیر است. به گواه تاریخ، روزی که صدارت «قوام» به خونبهای مردمانی معترض، از «دوام» افتاد و شد آنچه باید میشد. شاه عقبنشینی کرد و با عزل قوام که خیابانها را به خون کشیده بود، به خواست مردم گردن نهاد. «مصدق» به نخستوزیریاش برگشت و مجلس به ریاست «آیتالله کاشانی» در مادهواحدهای این روز را بهنام قیام مقدس ملی و شهدایش را بهعنوان شهدای ملی موسوم داشت؛ شهدایی که در گورستان ابنبابویه شهرری در کنار یکدیگر به خاک سپرده شدند و مصدق چنان خود را مرهون آنان میدانست که وصیت کرد در همسایگی با آنها دفن شود که نشد. این چند سطر بخشی از تاریخ خوانداری سیام تیر است که جانمایه آن در چنین جملاتی خلاصه میشود: مصدق: «تا دخالت دربار در انتخابات کم شود و کارها در جهت صلاح کشور پیشرفت کند». شاه: «پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم». قوامالسلطنه: «کشتیبان را سیاستی دگر آمده است». آیتالله کاشانی: «به خدای لایزال اگر قوام کنار نرود اعلام جهاد میکنم و خودم کفن میپوشم با ملت در این پیکار شرکت میکنم.»
تاریخ دیداری سیام تیر اما چنان که باید باشد، نیست. از یک سو مزار شهدای این روز چنان فرسوده شده است که به دشواری میتوان نام و نشانها را از روی سیاهی سنگها مرور کرد و آنچه از آن بهعنوان زادگاه مطالبه ملی شدن نفت نام برده میشود در محاق فراموشی است. سیتیر بخشی از حافظه جمعی شهر تهران است که نشانهها و نمادهای آن میتواند بهعنوان عناصر هویتبخش اجتماعی، نظام ارتباطی با پدیدههای مذهبی و ملی و باورمندی مردم و همچنین موزههای روباز شهری تعریف شوند.
از سوی دیگر در خیابان سیتیر بهعنوان نماد شهری این رویداد، گزارهای به چشم نمیخورد که پاسخگوی چرایی نامگذاری این خیابان و ارزش تاریخی آن باشد. خیابانی که علاوه بر این اتفاق، ارجمندی خود را مرهون بناهای نامداری است که از آن جمله میتوان به موزه ملی ایران، کلیسای انجیلی (پطرس مقدس)، کنیسه حییم، موزه آبگینه و سفالینه، موزه علوم و فناوری ایران، دبیرستان فیروز بهرام، آتشکده آدریان و کلیسای مریم مقدس اشاره کرد که از جمله بناهای تاریخی و زیبای شهر تهران هستند. در سالیان اخیر با چشمداشت احیای این خیابان و توسعه توانشهای فرهنگی و تسهیل برخورداری مردم، تغییراتی هم چون اجرای سنگفرش، نورپردازی، مرمت اماکن و آرامسازی محیط صورت گرفته است که نشاط روز و شادابی شب آن خیابان را بهدنبال داشته است. آنچه اما در این رویکرد به مشورت و تناسب و تطبیق رقم نخورد، استقرار ایستگاههای سیار غذافروشی است که حتی اگر به فرض جلب اشتیاق مخاطبان برای حضور در این پیادهراه باشد هم گزارهای ناوارد محسوب میشود. گزارهای که این روزها بیشتر به بهرهکشی اقتصادی از تاریخ و فرهنگ دامن میزند و تصورات عابران از این خیابان با دود رستورانها و آلودگیهای صوتی و ترافیک آزاردهنده فرسنگها فاصله دارد. امروز اگر این تهدید را طرح نکنیم فردا روزی سرنوشت این خیابان نیز به خیابان لالهزار پیوند خواهد خورد. تهران امانت است و امانتداری شرط و شروط خویش را دارد. رستگاری مدیریت شهری قطعاً از تقاطع خرسندی شهروندان عبور خواهد کرد و امیدوارم با دفع بلا از این خیابان، «طهران» را حفظ کنیم و «تهران» را توسعه دهیم.
سیر تحول انسان در سرزمین مین
جمال رحمتی
کاریکاتوریست
اخیراً فیلمی بهنام سرزمین مین (Land of mine) بهکارگردانی مارتین زاندولیت دیدم که در سال 2015 اکران و در جشنواره فیلم تورنتو هم پخش شد. این فیلم اثر مشترک دو کشور دانمارک و آلمان است و داستان آن یک درام تاریخی است.
داستان این فیلم در مورد مسائل بعد از جنگ جهانی دوم است. بحث این است که در جنگ جهانی دوم در سواحل دانمارک توسط آلمانیها مین کاشته شده است و در انتهای جنگ که آلمان شکست میخورد، موظف میشود طبق قراردادی تمام سواحل دانمارک را از مین پاکسازی کند. داستان فیلم هم بر همین مبناست. قرار است یکسری نوجوان این کار را انجام دهند. در حقیقت داستان این فیلم سیر تحول یک شخص است که از یک نقطه به نقطه دیگر روایت میشود.
تمرکز فیلم بر فرماندهای است که قرار است سرپرستی افراد مین یاب را به عهده بگیرد. کسی که ابتدای فیلم بسیار خشن و بیرحم است و در ابتدای فیلم هم با زدن یک نفر این خشونت را نشان میدهد قرار است او سرپرستی این نوجوانان را به عهده بگیرد. کسی که هیچ انعطافی ندارد. این فیلم را دوست داشتم چون کارگردانی بسیار درخشانی دارد. قاببندی و بازیها و خود فیلمنامه بسیار خوب هستند. از طرفی چون رقیب فیلم اصغر فرهادی در اسکار بود میخواستم بدانم چه خصوصیاتی داشته است.
در واقع فیلمنامه خیلی سنجیدهای نوشته شده مثلاً قرار دادن دو برادر دوقلو در فیلم چون قرار است جایی به لحاظ عاطفی ما را درگیر کنند و... عمدتاً در فیلمهایی که خشونت دارد چیزی هم برای ابراز وجوه انسانی آدمها قرار میدهند. مثلاً فرمانده سگ دارد که با او زندگی میکند. این فیلم فوقالعاده را پیشنهاد میکنم حتماً ببینید.
به نام تاریخ
29 تیر
در صد و بیستودومین روز از سال 99 از یکی از بزرگترین استادان ادبیات ایران یاد میکنیم که امروز سالروز درگذشت اوست. از جلالالدین همایی. البته در کنار کسانی که امروز تولدشان را جشن میگیرند.
تولدها
محسن افتاده: نوازنده ساز فاگوت (از سازهای بادی چوبی) امروز 74 ساله میشود. محسن افتاده در خانوادهای اهل موسیقی متولد شد و خواهران او، مینو و مینا، نوازندههای سرشناس سنتور و ویلن و کمانچه بودند. او در هنرستان موسیقی تحصیل و ساز فاگوت را انتخاب کرد. از اواخر سال 1340 و به دعوت حشمت سنجری بهعنوان نوازنده اول این ساز و همکار ثابت ارکستر سمفونیک تهران کارش را آغاز کرد و پساز افتتاح تالار وحدت در این تالار فاگوت نواخت. او سالها در رادیو و تلویزیون نوازندگی و در هنرستانهای موسیقی تدریس میکرد و سالها نوازنده آثار بسیاری از هنرمندان بنام ایران مانند مرتضی حنانه، ثمین باغچهبان، اسفندیار منفردزاده، فریدون شهبازیان، هوشنگ کامکار، مجید انتظامی، بابک بیات و حسین علیزاده بود. ضمن اینکه در بسیاری از فیلمهای خاص سینمای ایران که موسیقی به یادماندنی دارند نواخت. فیلمهایی مانند قیصر، فرار از تله، باباشمل، اسرار گنج دره جنی، ناخدا خورشید، ای ایران و البته سریال هزاردستان.
گلاره عباسی: بازیگر سینما و تلویزیون سال 1362 در چنین روزی به دنیا آمد. گلاره عباسی بازیگری را در کلاسهای امین تاریخ یاد گرفت و در دانشکده هنر و معماری رشته تئاتر را خواند. از سال 87 و با بازی در سریال «همه بچههای من» کارش را بهصورت جدی آغاز کرد و پس از آن در فیلم و سریالهایی مانند «کتاب فروشی هدهد»، «ترانه مادری»، «در چشم باد»، «شیدایی»، «مدینه»، «نفس»، «شیار 143» و «میان ماندن و رفتن» و سریال «شهرزاد» در شبکه نمایش خانگی بازی کرد. گلاره عباسی از سال گذشته مؤسسه «سوینا» را تأسیس کرد که سینمای ویژه نابینایان است و فیلمهای سینمایی را با صدای بازیگران و گویندگان مختلف برای نابینایان توضیح دار میکند.
بندیکت کامبریچ: شرلوک هولمز تازه سینما سال 1976 در چنین روزی در انگلستان به دنیا آمد. او بازیگر تئاتر بود و نمایشهای «فرانکشتاین»، «رومئو ژولیت» و «رویای نیمه شب تابستان» با بازی او بسیار مورد توجه قرار گرفت. کارش را در سینما و تلویزیون از سال 2000 آغاز کرد و در چند فیلم تلویزیونی و بعد فیلم «هاوکینگ» بازی کرد اما حضورش در مجموعه «شرلوک» در سال 2010 او را به شهرت رساند. «پیشتازان فضا»، «12 سال بردگی» و «بازی تقلید» فیلمهای دیگری بودند که کامبریچ در آنها بازی کرد که برای «بازی تقلید» نامزد جایزه اسکار شد. اما بازی او در نقش شرلوک هولمز از همه نقشهایش بیشتر به یادمانده است و برای این نقش برنده جایزه بهترین بازیگر مرد از جوایز امی شد. سال 2014 نام بندیکت کامبریچ در فهرست 100 فرد بانفوذ جهان در مجله تایم قرار گرفت.
سالروز تولد خسرو به آیین کارگردان و بازیگر و فاطمه هاوشکی شاعر هم امروز است.
درگذشتها
جلالالدین همایی: نویسنده، ادیب و شاعر ایرانی سال 1359 در چنین روزی درگذشت. همایی متولد 1278 بود و اولین معلمانش پدر و مادرش بودند که فارسی و عربی، قرآن و اشعار حافظ و سعدی را از آنها آموخت. در جوانی طلبگی را آغاز کرد و فقیه شد و پس از آن در دانشگاه تهران درس فقه را تدریس کرد. تدریس فلسفه و ادبیات در تبریز و پس از آن دارالفنون شغل بعدی او بود و در این سالها همایی کتابهای «غزالی نامه» و «تاریخ ادبیات ایران» را نوشت. در سالهایی که استاد دانشگاه و مدرسه دارالفنون بود شاگردانی چون محمدرضا شفیعی کدکنی، محمد معین و محمد خوانساری را تربیت کرد و بههمین دلیل نامش بهعنوان یکی از استادان بزرگ ادبیات ماندگار شد. از جلالالدین همایی «خیامی نامه»، «تفسیر مثنوی مولوی»، «فنون بلاغت و صناعات ادبی» و «مولوی نامه» به یادگار مانده است. او با تخلص «سنا» شعر میگفت و دیوانی از اشعارش بهنام «دیوان سنا» منتشر شد.
ایرج جهانشاهی: «قصههای من و بابام» یکی از مهمترین آثار ادبیات کودکان و نوجوان است و امروز 29 سال از درگذشت نویسنده آن میگذرد. ایرج جهانشاهی متولد سال 1305 بود و در دانشگاه رشتههای تاریخ و جغرافیا و علوم تربیتی را خواند. نخستین کتاب فارسی اول دبستان توسط او با همکاری عباس سیاحی نوشته شد و از سال 57 هم سرپرست شورای ویراستاری فرهنگنامه کودکان و نوجوانان در شورای کتاب کودک شد. انتشار مجلههای پیک نو آموز، پیک معلم و پیک نوجوانان از دیگر کارهای ماندگار جهانشاهی بود. ضمن اینکه کتابهای «کنراد»، «شاخهای ملوس»، «عدد» و «چشم چشم دو ابرو» را ترجمه کرد و «قلم موی جادو»، «ازوپ در کلاس درس» و «از هر دری سخنی» را نوشت.
ولادیمیر مایاکوفسکی شاعر روس و کورتزیو کالاپارته نویسنده ایتالیایی هم در چنین روزی درگذشتند.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#دلار_۲۵_تومانی
دلار به ۲۵ هزارتومان رسید. این خبر کافی بود تا در کنار دغدغهها و هشتگهای چند روز گذشته کاربران به این مسأله بپردازند. بهدلیل گرانی دلار، تأثیرش بر اقتصاد و زندگی مردم و البته پیشبینی شرایط و قیمتهای بعدی دلار: «سلام بر دلار ۲۵۰۰۰ تومانی»، «دلار 25 هزار تومن. برای به قتل رساندن تمام آرزوهامون»، «مگه سلطان دلار اعدام نشد؟ پس این دلار 25 تومانی چی میگه؟!»، «۴ دلار میشه ۱۰۰ تومن. ۴۰ دلار میشه ۱ میلیون. ۴۰۰ دلار ۱۰ میلیون. چقدر زیبا»، «دلار وارد کانال ۲۵ هزارتومن شد. با هرچیزی که میخواستید بخرید بای بای کنین»، «دلار چند بشه دیگه بیشتر نمیشه؟»، «دوستان توجه دارید که واحد پول ایران تومن نیست، «ریال» هست و این یعنی: ۱ دلار = ۲۵۰۰۰۰ ریال؛ و بهعبارتی، یک واحد پول امریکا ۲۵۰ هزار برابرِ یک واحد پول ایرانه»، «احتمالاً ماه دیگه یارانه ماهانتون میشه یک سنت»، «از تنها سفر خارجی که رفتهام یک ده یورویی مانده که روی جاکفشی گذاشتمش، این شیء عجیب بسیار جادویی است! به این صورت که هر روز بدون اینکه اتفاق خاصی برایش در آن گوشه از خانه بیفتد، بر «ارزش»ش «اضافه» میشود. چه چیزها که ندیدیم»، «دلار شده 25000 تومن. بازاریا هم که همیشه نزده میرقصن و دست به گرون کردن شون عالیه...»، «چند سال مگه خواب بودم که دلار شد 25 تومن؟»، «پارسال این موقع هشتگ دلار هفت تومنی میزدیم الان باور کردنی نیست دلار 25 تومانی و میزنیم»، «وضعیت یه جوریه که انگار تو بازی جومانجی گیر کردیم و هی داره از هر نظر سختتر میشه»، «رفتم سرچ کردم حداقل حقوق ماهانه امریکا ٥٠٠٠ دلار هست، من با دلار 25 تومانی ٢٨٠ دلار درآمد ماهانه دارم.»، «قصه دلار ۲۵ هزار تومانی مثل تلفات روزانه ۲۰۰ نفری کرونا در ایران است. اینها به ظاهر یک سری عدد هستند و در آمارها و نمودارها میآیند، اما پشت اینها رؤیاهایی هست که ویران میشود و زندگیهایی هست که دود میشود و بودنهایی هست که نابود میشود.»، «اونقدر که زندگی ما به دلار وابسته شده تو خودِ امریکا اینطوری نیست!»، «قبلاً دردها یکی یکی میاومد سراغمون حالا موندیم غصه کرونا را بخوریم یا دلار 25 هزار تومنی یا سکه 11 میلیونی یا فقر و نداری را»، «تا کجا میخواد بالا بره؟ طبق معمول هیچ کس هم پاسخگو نیست»، «وقتی دلار به ۵۰۰۰ تومن رسید، گفتم وای دیگه نمیشه زندگی کرد... امروز دلار به ۲۵۰۰۰ تومن رسید و ما هنوز داریم زندگی میکنیم! البته دیگه نمیشه بهش گفت زندگی»، «یه ضرب المثلی هست که میگه «آب که ازسر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب». وضعیت قیمتا و دلاره. دیگه مهم نیس واسم، از حدش گذشته واقعاً.»، «از وقتی دلار قیمتش شروع به افزایش کرد همش دارم به اون خانوادههایی فکر میکنم که زندگیشون با یارانه ۴۵هزار تومنی میچرخید... الان دارن چیکار میکنن؟»، «یه زمانی دلار کلاً هزار تومن بود، الان روزی هزار تومن میره رو قیمتش.»
همقسم در تنفر از منافقین
پخـــــــش مستقیم جلسه سالانـــه سازمان منافقین از یکـــــــــی از شبکههای ماهوارهای خشم کاربران ایرانی را به همراه داشت. حرفهای سرکرده این گروه باعث شد بسیاری از کاربران جنایتهای آنها را یادآوری کنند و از این بنویسند که آنها جایگاهی در ایران ندارند. تنفر از مریم رجوی و منافقین یکی از مسائلی است که کاربران ایرانی دربارهاش همنظر و همفکر هستند: «اسم این زن رو بهعنوان تنها «موضوع متفقالنظر ملی» باید تو تاریخ ایران نوشت.»، «کرمانشاه، داخل پارک شیرین یک پناهگاه زیرزمینی بتنی ساخته بودند، منافقین روی دریچه هواکش فرستنده گذاشتند، هواپیماهای عراقی از همان دریچه پناهگاه را زدند، ۱۰۰ نفر کشته شدند، اغلب زن و کودک بودند. یکی از هزاران جنایت»، «هنوز خرداد سال ۶۰ را فراموش نکردیم که چگونه برای کسب قدرت جوانان بیگناه را به کام مرگ فرستادید»، «آقا ما ایرانیها سر خیلی چیزها اختلاف داریم ولی سر چیزهای اساسی تفاهم داریم انگار مثل همین»، «ایران اینترنشنال تریبون داده به این جانورهای مجاهدین، این وحشیترین گروه تروریستی. دستش به خون ایرانیان آلوده است. که البته عجیب هم نیست. اون شبکه درست شده برای همین کارها.»، «این حمله به رجویها و شبکه ایران اینترنشنال یه نوید خوب داشت. مردم ایران دارن به هوش سیاسی و رسانهای خوبی میرسن»، «اینترنشنال ابزار جنگی بن سلمان است علیه کشورمان»، «تباهترین تروریست ایران، تا اینجای کار تباهترین و زشتترین هشتگ تاریخ توئیتر فارسی را به خود اختصاص داده! تروریستی که روزی با رؤیای فتح ۲روزه تهران در فرماندهی ۵هزار تروریست شعار میداد «امروز مهران، فردا تهران». اما سالها زندان اشرف و تیرانا و سخیفترین هشتگ توئیت فارسی نصیبش شد!»، «۵ ساله بودم که منافقین به شهرم اسلامآبادغرب حمله کردن و خانواده آواره یک روستا و من بههمراه اقوام آواره در یک روستای دیگر اون چند روز اینقدر برایم تلخ گذشت که هیچ وقت جنایتاشون و زجری که کشیدم فراموشم نمیشه»، «سال ۶۰، همسرم ۷ساله و برادرش ۹ساله و کوچکترین خواهرش، ۳ماهه در بطن مادر بود که منافقین پدرشون رو ترور کردند... اگر به مردم ایران باشه، منافقین در بدترین حالت هم جایی در این کشور نخواهند داشت.»، «منافقین نفاق محض هستند، نمونهای بستهتر از طالبان! برایشان هدف هر وسیلهای را توجیه میکند! مگر میشود فراموش کرد که دست در دست بعث چه خیانتها کردند؟»
عکس نوشت
لزوم استفاده از ماسک در بحران شیوع بیماری کرونا و نقش آن در پیشگیری از ابتلا به این بیماری باعث شده هنرمندان زیادی دست به کار شوند و با خلق آثاری مردم را تشویق به زدن ماسک کنند. در این میان هنرمندان گرافیتی حسابی فعال بودند و با استفاده از نقاشیهای مشهور جهان آثاری جدید خلق کردند.
تابلوی «مونالیزا» الهامبخش بسیاری از این آثار بود که «کرونالیزا» لقب گرفت. از تابلوی «دختری با گوشواره مروارید» اثر یوهانس فرمیر هم در کارزار ترویج ماسک زدن استفاده شد و البته برخی از آثار خلق شده، برای نشان دادن اهمیت ماسک زدن به او جایگاهی ابرقهرمانی دادهاند. ابرقهرمانی که میتواند ما را از کرونا نجات دهد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
شبنم مقدمی: دیگر قلم و کاغذی وجود ندارد
-
نشان رسول ملاقلیپور برای سینماگران خلاق
-
تهران امانت است
-
سیر تحول انسان در سرزمین مین
-
به نام تاریخ
-
شهروند مجـــازی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین