ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام علی (ع): براستى که حقیقت خوشبختى آن است که پایان کار انسان خوشبختى باشد و حقیقت بدبختى آن است که کار انسان به بدبختى خاتمه یابد.
معانى الاخبار ص 345
فیلم کوتاه رباعی دنیای تصویر است
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، پیامی را به مناسبت برگزاری سیوهفتمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران منتشر کرد و در این پیام فیلم کوتاه را رباعی دنیای تصویر دانست. در پیام کوتاه سیدعباس صالحی آمده است: «فیلم کوتاه، رباعی دنیای تصویر است. ایرانیان، پیشتازان دوبیتیهای جهانند. آینده فیلم کوتاه نیز چنین خواهد بود.»
پیام سید عباس صالحی به جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران
کارگردان «باغ آلبالو» از آشنایی و همکاری با کریم اکبری مبارکه میگوید
دوهزار سال از تاریخ جلوتر بود
اکبر زنجانپور
کارگردان و بازیگر تئاتر
آشنایی من با کریم اکبری مبارکه دقیقاً به دوهزار سال پیش برمیگردد و برای خودم دلیلی دارم از این حرفی که میزنم. سالیان درازی گذشته از زمانی که من برای بازی در نقش اول «مرگ یزدگرد» انتخاب شدم و کریم اکبری مبارکه هم ایفاگر یکی از نقشها بود و آشنایی نزدیک ما از همین تاریخ شروع شد. واقعاً برایم تأسفبار است وقتی میبینم این آدمهای عزیز یکییکی از دنیا میروند و ما هر روز فقدان یکیشان را تجربه میکنیم. خوب یادم میآید که من تصمیم گرفتم به دلایلی از ادامه همکاری با پروژه «مرگ یزدگرد» انصراف بدهم و تنها کسی که از این ماجرا ناراحت بود و سعی داشت من را از تصمیمام منصرف کند خود کریم بود. بارها با من حرف زد و خواست نظرم را برگرداند اما در نهایت متوجه شد که تصمیم من جدی است و از پروژه در نهایت جدا شدم. او را قبل از این آشنایی نزدیک میشناختم و اسمش را شنیده بودم اما این اولین تجربه در دوستی و همکاری نزدیک ما با هم بود. دقیقاً دو هزار سال پیش. کریم اکبری سرش در لاک خودش بود و تا حد ممکن گزیدهکار بود. در نمایش آخر من «باغ آلبالو» بازی کرد و به جد معتقدم که بازی کردنش از همه دنیا بهتر بود. من دنیا را در قد و قامتی اینچنین مصداقی ندیدهام اما بدون شک و تردید میدانم اگر او را با هر عظمتی در بازی با کل دنیا هم مقایسه کنیم از همه دنیا بهتر بود. همین است که میگویم دو هزار سال پیش با او آشنا شدم. چون او دوهزار سال از زمان خودش جلوتر بود و نباید برای این حرف و گفته دنبال دلیل و برهان خاصی گشت. بگذارید یک بار هم تیاتریها حرفشان را محکم و رسا بزنند. از نظر من او اینگونه بود. دو هزار سال از دوران خودش جلوتر بود و میدانست چه میخواهد و چه نمیخواهد. حس من به کریم اینطور بود. دلیل نمیخواهد که کریم اکبری مبارکه دوهزار سال جلوتر از تاریخ بود. این حس و شناخت من درباره آدمی است که صد درصد درست بود. کریم آدم بزرگی بود و مهربانی و افتادگیاش حد و مرز نداشت. هم بهلحاظ فنی و هم به لحاظ اخلاقی آدمی بود یگانه که شبیه و مانندی نداشت یا اگر دارد آنقدر کم است که رفتن کریم فقدان رفتن این آدمهای یگانه را بیش از پیش مهم و جدی میکند. چه در سینما و چه در تیاتر در اکثر نقشهایی که بازی کرد خوش درخشید و از خودش چهرهای درست مثل آنچه در واقعیت زیست انسانیاش هم بود ارائه داد. هر جا که وارد میشد با خودش هزاران هزار انرژی مثبت میآورد و خندهاش به هر چیزی روح میداد. قبلاً هم نوشتم که همکاران من میگفتند زنجانپور زودتر از همه سر تمرین «باغ آلبالو» میآید اما واقعیت این نبود. کریم بود که از من هم زودتر میرسید و همیشه هم خندهای گوشه لبش داشت و وقتی کار شروع میشد چنان جدیتی از خودش نشان میداد که آدم کیف میکرد. حیف... حیف... آدم چه بگوید که حرفهایش شعاری و کلیشهای نشود. به هر صورت این روزگاری است که ما با آن دست و پنجه نرم میکنیم و همانطور که گفتم هر روز باید منتظر خبری باشیم از رفتن عزیزترینهایمان. نکتهها را جمعبندی کنم و باز هم هزاران باره روی این مسأله تأکید کنم برای آنها که کمتر کریم اکبری مبارکه را میشناسند. او بازیگری بینظیر بود و سالهای سال از دوران خودش جلوتر بود. برای هنرش عرق میریخت و هیچ کم نمیگذاشت. این را هم اضافه کنم که معرفتش را به یادم میآورد: چندی پیش من برای انجام یک عمل جراحی در بیمارستان بستری بودم. یکدفعه در باز شد و دیدم که کریم اکبری وارد شد و تمام موزهای جهان را برای من خریده بود و آورد بیمارستان برای عیادتم.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#کرونا
بحثی مهمتر از کرونا این روزها در شبکههای اجتماعی نداریم. دیروز و پس از اینکه علی اعطا عضو شورای شهر تهران در توئیتر نوشت که اعضای شورای شهر بر لزوم تعطیلی تهران تأکید دارند و نمایندگان تهران در مجلس هم خواستار تعطیلی پایتخت شدند، بحثها درباره کرونا با محوریت تعطیلی و نتایج آن در شبکههای اجتماعی جریان داشت: «دو هفته تعطیلی تهران عالیه، فقط زحمت بکشید در رابطه با تأمین هزینههایی که به بخش خصوصی تحمیل شده هم تمهیدی داشته باشید»، «به ادعای سخنگوی وزارت بهداشت، امروز ۳۶۵ نفر بر اثر کرونا جان باختن. با فرمول حریرچی ۸۰۳ نفر فوت کردن. حالا فردا ستاد ملی مقابله با کرونا محدودیتها رو تمدید میکنه. محدودیتهای معکوسی که فقط باعث افزایش تعداد مبتلاها و مرگ شده.»، «وضعیت شیوع و مرگ کرونا بسیار بد و خطرناک است. منتهی اگر تعطیلی و قرنطینه اعلام شود، دهها میلیون نفر از فرصت استفاده کرده و به سفرهای تفریحی خواهند رفت و وضعیت را بدتر از این هم خواهند کرد. در فرانسه که شب گذشته قرنطینه کامل اعلام شد صف ۷۰۰ کیلومتری پیش از آغاز در پاریس برای خروج شکل گرفت. قانون گریزی ما ایرانیها در این مورد به علم ستیزی تبدیل شده و به جان خود و دیگران رحم نمیکنیم.»، «چه جوری میشه در طول هفته مبارز و منتقد بود و از کرونا و رعایت نکردن و نبود محدودیتها گفت، بعد هر آخر هفته و تعطیلی بدون استثنا در سفر؟! چرا بعضیا خودشون رو تافته جدا بافته میدونن؟!»، «با یکی از پرستارانی که ماهها در بیمارستانی که سنتر کرونا بوده خدمت کرده، صحبت میکردم. جملهای گفت که لرزه بر تن آدمی میاندازد. میگفت: بیمارانی در ICU بودند که زنده زنده میمردند! اگر هر کدام از ما یقین داشتیم که مرگ فقط برای همسایه نیست کمی به خودمان رحم میکردیم.»، «تو اینستا همه عروسی و تولد و پارتی دعوتن بعد میگن چرا کرونا زیاد شده.»
بررسی امواج پستمدرن از نگاه علیرضا سمیعآذر
علیرضا سمیعآذر سالهاست درباره «هنر نوین ایران و جهان» مینویسد، نویسنده و پژوهشگر هنر که بهتازگی کتابی با عنوان «امواج پستمدرن» روانه کتابفروشیها کرده است. این کتاب که سومین جلد از مجموعه تاریخ هنر معاصر جهان به شمار میآید با همکاری نشر نظر در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
اما تعریف پستمدرنیسم آنطور که در کتاب هم دربردارنده جریانهای پراکندهای است بهمنظور رهایی از محدودیتهای هنر مدرنیستی پدیدار شدند. جریانهایی که اغلب بر ظرفیتهای معنا شناختی اثر هنری متمرکز شده و تعامل روشنفکرانهتر با مخاطب و دوری از تأثیرگذاریهای احساسی و روانی را درپیش گرفتهاند.
سمیعآذر بعد از ذکر توضیحات بیشتری درباره به چالش کشیده شدن پارادایم مدرنیسم در سالهای اولیهاش به فراگیری رویکردهای مشابهی در امریکا، اروپا و حتی آسیا اشاره کرده است: «مشخص شد که هنر پاپ بیش از هر جریان دیگری در قامت موج اصلی و محوری هنر پستمدرن ظاهر شده است. اگرچه ظهور هنر پاپ در امریکا رقم خورد، اما حالا میتوان جلوههای مختلفی از آن را در دیگر نقاط جهان نیز مشاهده کرد.»
او در جای دیگری توجه خواننده را معطوف به این نکته کرده که پستمدرنیسم فاقد بیانیه روشن و مبانی نظری قابلتحلیل است و بهجای یک موج مشخص قابلشناسایی، امواجی متنوع با رویکردهای گوناگون را در برمیگیرد.
اما نکته جالب اینکه امواج مذکور را تا حدی نتیجه توسعه فرهنگ شهری و زیباییشناسی همگانی عنوان کرده که در عینحال تحت تأثیر عرصههای دیگری چون مد، رسانه، تبلیغات و بر فرآیندهای هنری نیز هستند. از جمله هنرمندانی که آثارشان در فصول مختلف این کتاب بررسی و نقد شدهاند، میتوان به روی لیکتناستاین، اندی وارهول، کلاس اولدنبرگ، دیوید هاکنی، گرهارد ریشتر، سیگمار پولکه، کریستو و دیمن هرست اشاره کرد.
به نام تاریخ
10 آبان
در تقویم امروز نام چهرههای بزرگ سینمای ایران و جهان را میبینیم که متولد امروز هستند یا در چنین روزی درگذشتهاند و این بهانهای است برای مروری کوتاه بر زندگی و کارشان.
تولدها
مرتضی احمدی: بازیگر و صداپیشه سینما و تلویزیون سال 1303 در چنین روزی به دنیا آمد. مرتضی احمدی ابتدا در تئاتر آماتوری فعالیت میکرد و از سال 1322 با پیش پردهخوانی کارش را جدیتر دنبال کرد. او برای اولینبار به سبک بیات تهران پیشپردهها را میخواند و پس از آن به رادیو دعوت شد که ترانههای عامیانه او مانند «کارگرم من» بسیار مورد توجه قرار گرفت. او از سال 1323 در رادیو تهران و برنامههای کمدیاش فعالیت میکرد اما پس از کودتای 28 مرداد بازیگری را کنار گذاشت و به اهواز رفت. 7 سال بعد به تهران بازگشت و کارش را با بازی در سریالهای «سلطان صاحبقران»، «هفت شهر عشق» و «آیینه و زیر بازارچه» ادامه داد و سال 1349 به دعوت علی حاتمی ترانه عنوانبندی فیلم «حسن کچل» را اجرا کرد که بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. البته همچنان به کار در رادیو هم ادامه میداد و سال 1356 با اجرای نقشهای مختلف و خواندن ترانههایی در سبکهای مختلف به عنوان محبوبترین هنرپیشه رادیو انتخاب شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی احمدی در فیلمهای «مردی که زیاد میدانست»، «اتوبوس»، «ارثیه»، «خانه خلوت»، «عروسی خون»، «کلاه قرمزی و پسرخاله» و «سرحد» و سریالهای «آرایشگاه زیبا»، «تعطیلات نوروزی»، «فروشگاه»، «خانه پدری» و «زیرگذر» بازی کرد. مرتضی احمدی صداپیشه شخصیتهایی به یادماندنی مانند روباه مکار در «پینوکیو» بود و با علاقهاش به شهر تهران و خواندن ترانههای عامیانه این شهر هم شهرت داشت. او سال 1393 درگذشت.
پیتر جکسون: کارگردانی که با ساخت فیلم «ارباب حلقهها» شناخته میشود سال 1961 به دنیا آمد. پیتر جکسون از کودکی به سینما علاقه داشت و پس از اینکه نسخه سال 1978 «ارباب حلقهها» را دید این علاقه بیشتر شد. او ابتدا عکاسی میکرد و فیلم کوتاه میساخت تا اینکه یک فیلم کوتاه کمدی به نام «بدمزه» ساخت که در سال 1987 در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و به سرعت به 12 کشور فروخته شد. «فیبلزها» دیگر فیلم جکسون بود که مورد توجه قرار گرفت و پس از آن هم «مرده مغز»، «موجودات آسمانی» و «ترسآفرینان» را ساخت. با علاقهای که از جوانی به داستان «ارباب حلقهها» داشت موفق شد سال 1997 امتیاز فیلمسازی این داستان را بگیرد و سهگانهای که برای این داستان ساخت باعث شهرت جهانی جکسون شد. «دو برج»، «بازگشت شاه»، «کینگ کنگ»، «استخوانهای دوست داشتنی»، «منطقه 9» و سهگانه «هابیت» دیگر فیلمهای مطرح پیتر جکسون در این سالها بودهاند. او برای «بازگشت شاه» و «منطقه 9» برنده جایزه اسکار شده و قسمت سوم «ارباب حلقهها» تنها فیلم تاریخ سینماست که در تمام رشتههایی که در اسکار نامزد بود برنده این جایزه شد.
باد اسپنسر بازیگر و کمدین امریکایی و علی سلیمانی بازیگر هم متولد امروز هستند.
درگذشت ها
فدریکو فلینی: کارگردان نامدار ایتالیایی سال 1993 در چنین روزی درگذشت. فدریکو فلینی متولد سال 1920 بود و از کودکی به تئاتر و نمایش علاقه داشت اما کارش را با روزنامهنگاری و کشیدن کاریکاتور آغاز کرد. کارش در سینما هم با نوشتن طنز برای بازیگری به نام آلدو فابریزی آغاز شد و سال 1945 همین بازیگر او را با کارگردان بزرگ ایتالیا یعنی روبرتو روسلینی آشنا کرد. فلینی برای نوشتن فیلمنامه فیلم معروف «رم شهر بیدفاع» با روسلینی همکاری کرد و دستیارش شد. سه سال بعد هم روسلینی فیلم «شیدایی» را براساس داستانی از فلینی ساخت اما نخستین فیلمی که خودش کارگردانی کرد در سال 1951 به نام «روشناییهای واریته» ساخته شد. فیلم «ولگرد» باعث شد جهان با فلینی آشنا شود و پس از آن فیلم «جاده» برایش موفقیت زیادی به همراه داشت. شاخصترین اثرهای فلینی یعنی «زندگی شیرین» و «هشت و نیم» در اوایل دهه 60 میلادی ساخته شدند و پس از آن هم «جولیتای ارواح»، «ساتیریکون فلینی»، «دلقکها»، «آماکورد»، «شهر زنان»، «و کشتی به راهش ادامه میدهد»، «جینجر و فرد»، «مصاحبه» و «آوای ماه» را ساخت که چند فیلم آخرش با شکست مواجه شد.
هوشنگ بهشتی بازیگر و ریور فینیکس بازیگر امریکایی هم در چنین روزی درگذشتند.
عکس نوشت
غرق شدن یک خانواده پناهجوی ایرانی در کانال مانش فرانسه همه را متأثر کرد. محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم «درخت گردو» دیروز با انتشار عکسها و فیلمهایی از تست انتخاب بازیگر برای این فیلم در اینستاگرامش اعلام کرد «آنیتا ایراننژاد» دختری که همراه خانوادهاش غرق شد یکی از دخترانی بود که برای بازی در نقش «شهین» فیلم «درخت گردو» تست داده بود. مهدویان نوشت: «یکی از نقشهایی که در پی بازیگرش بودیم، نقش شهین دختر شش، هفت ساله فیلم بود. به دختر عکس دوم نگاه کنید؛ به چشمهایش. ترکیبی است از رنج و در عین حال زیبایی و امید. این دختر یکی از چند گزینه نهایی ما بود، در کنار چند دختر زیبا و معصوم دیگر که هر کدام به امیدی خودشان را به ما میرساندند تا شاید با به رخ کشیدن استعدادشان برای چند نفری که از تهران آمدهاند آیندهای برای خود جستوجو کنند. او در نهایت انتخاب نشد و نقش به ژینا رسید. اما اگر تصویر دختر برایتان آشناست حق دارید.
مهدویان در صفحه اینستاگرام خود ویدئو هایی را منتشر کرده و نوشته اینها ویدئوهای کوتاهی هستند از تلاش آنیتا برای به دست آوردن نقش. بله. نام این دختر آنیتاست؛ آنیتا ایراننژاد. اگر این نام برایتان آشناست باز هم حق دارید. آنیتا و تمام اعضای خانوادهاش در راه مهاجرتی پرخطر از ایران، در آبهای سرزمینی غریبه غرق شدهاند. از دیروز ابراهیم و بخصوص امیرحسین که آخرین تستها و تمرینها را با آنیتا انجام داده بود، مدام تصویر اشکهای آنیتا را مرور میکنند و غصه میخورند و من به فامیلی این خانواده فکر میکنم. چه وجه تسمیه عجیبی است.»
مهدویان در صفحه اینستاگرام خود ویدئو هایی را منتشر کرده و نوشته اینها ویدئوهای کوتاهی هستند از تلاش آنیتا برای به دست آوردن نقش. بله. نام این دختر آنیتاست؛ آنیتا ایراننژاد. اگر این نام برایتان آشناست باز هم حق دارید. آنیتا و تمام اعضای خانوادهاش در راه مهاجرتی پرخطر از ایران، در آبهای سرزمینی غریبه غرق شدهاند. از دیروز ابراهیم و بخصوص امیرحسین که آخرین تستها و تمرینها را با آنیتا انجام داده بود، مدام تصویر اشکهای آنیتا را مرور میکنند و غصه میخورند و من به فامیلی این خانواده فکر میکنم. چه وجه تسمیه عجیبی است.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
فیلم کوتاه رباعی دنیای تصویر است
-
دوهزار سال از تاریخ جلوتر بود
-
شهروند مجـــازی
-
بررسی امواج پستمدرن از نگاه علیرضا سمیعآذر
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین