ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
به آثاری که حرفی برای گفتن دارند کمک کنید
انسیه شاهحسینی: مظلومترین و بینواترین قشر این کشور سینماگران هستند. اگر مدیریت کلان فرهنگی داشتیم دیگر با شوراهای کلان فرهنگی روبهرو نمیشدیم که بخواهند سلیقه خودشان را حاکم کنند. اگر تکلیف سینمای فرهنگی ما یک جمله حفظ کرامت انسانی باشد، اگر شخصی، یک نفر دیگر را بغل میکند ممکن است مخاطب انتظار داشته باشد این دو نقش یکدیگر را بغل کنند مانند مادری که فرزندش را در آغوش میکشد. باید دید که کرامت انسانی پایمال میشود یا خود مخاطب منتظر تماشای آغوشی است که نشان از انساندوستی دارد. هرچیزی که انسانی باشد الهی نیز است. اگر مسئولان ما شجاعانه عمل کنند دیگر مسائلی که سینمای امروز دچار آن است به چشم نمیخورد. چقدر خوب میشود شوراها به جای دخالتهای سلیقهای،به اثری که حرفی برای گفتن دارد کمک کنند.
بخشی از صحبتهای این کارگردان در سومین نشست از سلسله نشستهای سینما
بخشی از صحبتهای این کارگردان در سومین نشست از سلسله نشستهای سینما
عمار و راههای نرفته
سحر دانشور
نویسنده و مستندساز
جشنواره عمار در حوزه زنان چه میتواند بکند؟ برای این پرسش باید به نسبت میان عمار و موضوعات مربوط به حوزه زنان نگاه کرد و اولویتهایی که میتواند به عمار کمک کند را پیش روی نهاد.
* توجه به موضوعات مربوط به زنان: بدون شک بخشی از مطالبات موجود در لایههای زیرین جامعه و در میان مردم معمولی، مسائل مربوط به حوزه زن و خانواده است. مسائل و مطالباتی که هرازچندگاهی بواسطه برخی رسانهها و همچنین رسانههای شخصی زنان کنشگر که در سالهای اخیر در حال تبدیل شدن به تریبونی قابل توجه است پررنگ شده و گاه در مسیری غیر از مسیر مناسب امتداد مییابد.
سکوت جریانات حامی انقلاب و کمتوجهی به این موضوعات میتواند نقشآفرینی جریانات معاند را پررنگتر کرده و حتی به مسألهسازیهای بیمورد دامن بزند. از سوی دیگر سکوت جریانات متعهد و دلسوز مردم، زمینهساز انحراف مطالبات حقیقی زنان را فراهم آورده و آنها را به بازیهای سخیف سیاسی بدل میکند، به نحوی که مطالبات حقیقی زنان در چنین بازیهای سخیفی به محاق رانده میشود. در چنین شرایطی ضروری است جشنواره عمار که در میان مردم میزید و حیات خود را مدیون و مرهون بینش و آگاهی ایشان است با توجه جدی به این بخش از مطالبات جامعه، بسترسازی جهت طرح این مباحث را نیز فراهم آورد تا در درازمدت شاهد شکلگیری جریانات مطالبهگر حقیقی مردمی در زمینه مطالبات زنان باشیم.
*پرداختن به چهره زن جوان انقلاب اسلامی: جشنواره عمار با وجود توجه به زنان نسل اول انقلاب اسلامی، به زنان جوان انقلاب اسلامی، بررسی و بازنمایی شاخصهای ایشان، مسائل مربوط به زیست فردی و اجتماعی آنها و موضوعاتی که میتواند مخاطب را با چهره زن نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامی آشنا کند کمتوجه بوده است. در حقیقت ما با تصویر خاصی از زن جوان امروز انقلاب اسلامی در عمار مواجه نیستیم. مسألهای که دامنگیر اکثر فعالین متعهد به آرمانهای انقلاب اسلامی بوده و هست. زنان در این حوزه یا به تعبیر برخی منتقدین بیصورتند و یا در حاشیه و یا حذف. در بهترین حالت زنان مطلوب در همان چهره زنان نسل اول بازنمایی میشوند، حال آنکه باید بتوان به شکلگیری تحرکات زن جوان انقلاب اسلامی در دهه چهارم و دهههای آینده کمک کرد و به شکلگیری تصویر این زن در رسانهها کمک کرد.
*توجه به دختران جوان و نوجوان: نپرداختن به حوزه دختران، ایدهآلهای فکری، مسائل، قهرمانان و حتی الگو برای دختران جوان و نوجوان نکته دیگری است که میتواند طیف مهمی از جامعه را از جریان عمار حذف کند. نیاز دختران نوجوان و جوان به شناخت خود، فهم هویت خویش و همچنین یافتن قهرمان و الگویی متناسب با خود که بتواند آنها را در مسیر رشد و هویتیابی یاری کند، نیازی بدیهی است. این جریان سینمایی میتواند با ورود به این مقوله در شکلگیری ابعاد دیگری در درون خود به مواجهه خود با سطوح مختلف قشری و سنی و مسائلشان وسعت ببخشد. از آنجا که جشنواره عمار، جریانی متقابل میان مردم و متولیان برگزاری است، میتوان حمایت و توجه ویژه جشنواره به معدود فیلمسازان زن حاضر در ادوار جشنواره را زمینهساز برطرف شدن بخشی از نقاط ضعف ذکر شده دانست. تمرکز ویژه بر زنان فیلمساز، ایجاد ارتباط وثیق میان آنها و اکرانکنندگان، حمایت ویژه از سوژههای زنانه و طرح موضوعات مربوط به زنان در سرفصلهای هرساله جشنواره میتواند بتدریج در شکلگیری نگاه ویژه جشنواره به زنان مؤثر باشد.
نویسنده و مستندساز
جشنواره عمار در حوزه زنان چه میتواند بکند؟ برای این پرسش باید به نسبت میان عمار و موضوعات مربوط به حوزه زنان نگاه کرد و اولویتهایی که میتواند به عمار کمک کند را پیش روی نهاد.
* توجه به موضوعات مربوط به زنان: بدون شک بخشی از مطالبات موجود در لایههای زیرین جامعه و در میان مردم معمولی، مسائل مربوط به حوزه زن و خانواده است. مسائل و مطالباتی که هرازچندگاهی بواسطه برخی رسانهها و همچنین رسانههای شخصی زنان کنشگر که در سالهای اخیر در حال تبدیل شدن به تریبونی قابل توجه است پررنگ شده و گاه در مسیری غیر از مسیر مناسب امتداد مییابد.
سکوت جریانات حامی انقلاب و کمتوجهی به این موضوعات میتواند نقشآفرینی جریانات معاند را پررنگتر کرده و حتی به مسألهسازیهای بیمورد دامن بزند. از سوی دیگر سکوت جریانات متعهد و دلسوز مردم، زمینهساز انحراف مطالبات حقیقی زنان را فراهم آورده و آنها را به بازیهای سخیف سیاسی بدل میکند، به نحوی که مطالبات حقیقی زنان در چنین بازیهای سخیفی به محاق رانده میشود. در چنین شرایطی ضروری است جشنواره عمار که در میان مردم میزید و حیات خود را مدیون و مرهون بینش و آگاهی ایشان است با توجه جدی به این بخش از مطالبات جامعه، بسترسازی جهت طرح این مباحث را نیز فراهم آورد تا در درازمدت شاهد شکلگیری جریانات مطالبهگر حقیقی مردمی در زمینه مطالبات زنان باشیم.
*پرداختن به چهره زن جوان انقلاب اسلامی: جشنواره عمار با وجود توجه به زنان نسل اول انقلاب اسلامی، به زنان جوان انقلاب اسلامی، بررسی و بازنمایی شاخصهای ایشان، مسائل مربوط به زیست فردی و اجتماعی آنها و موضوعاتی که میتواند مخاطب را با چهره زن نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامی آشنا کند کمتوجه بوده است. در حقیقت ما با تصویر خاصی از زن جوان امروز انقلاب اسلامی در عمار مواجه نیستیم. مسألهای که دامنگیر اکثر فعالین متعهد به آرمانهای انقلاب اسلامی بوده و هست. زنان در این حوزه یا به تعبیر برخی منتقدین بیصورتند و یا در حاشیه و یا حذف. در بهترین حالت زنان مطلوب در همان چهره زنان نسل اول بازنمایی میشوند، حال آنکه باید بتوان به شکلگیری تحرکات زن جوان انقلاب اسلامی در دهه چهارم و دهههای آینده کمک کرد و به شکلگیری تصویر این زن در رسانهها کمک کرد.
*توجه به دختران جوان و نوجوان: نپرداختن به حوزه دختران، ایدهآلهای فکری، مسائل، قهرمانان و حتی الگو برای دختران جوان و نوجوان نکته دیگری است که میتواند طیف مهمی از جامعه را از جریان عمار حذف کند. نیاز دختران نوجوان و جوان به شناخت خود، فهم هویت خویش و همچنین یافتن قهرمان و الگویی متناسب با خود که بتواند آنها را در مسیر رشد و هویتیابی یاری کند، نیازی بدیهی است. این جریان سینمایی میتواند با ورود به این مقوله در شکلگیری ابعاد دیگری در درون خود به مواجهه خود با سطوح مختلف قشری و سنی و مسائلشان وسعت ببخشد. از آنجا که جشنواره عمار، جریانی متقابل میان مردم و متولیان برگزاری است، میتوان حمایت و توجه ویژه جشنواره به معدود فیلمسازان زن حاضر در ادوار جشنواره را زمینهساز برطرف شدن بخشی از نقاط ضعف ذکر شده دانست. تمرکز ویژه بر زنان فیلمساز، ایجاد ارتباط وثیق میان آنها و اکرانکنندگان، حمایت ویژه از سوژههای زنانه و طرح موضوعات مربوط به زنان در سرفصلهای هرساله جشنواره میتواند بتدریج در شکلگیری نگاه ویژه جشنواره به زنان مؤثر باشد.
هنرمندان در فضای مجازی
روزهای پایانی سال 1400 است و هنرمندان از کارهای جدید خود میگویند. همچنین تولد جواد عزتی بازیگر تلویزیون، سینما و تئاتر است که همکاران و دوستانش این روز را به او تبریک گفتهاند. جواد عزتی هم با انتشار عکس فیلم «مرد بازنده» و کیکی که شمع 56 روی آن روشن است نوشت: «مرد بازنده»
یاد او
22 دی روز درگذشت دو هنرمند در عرصه موسیقی و بازیگری است که از مرگ اولی 14 سال و مرگ هنرمند دوم 20 سال میگذرد. امروز بهانهای است که یادی کنیم از احمد عاشورپور و فیروز بهجتمحمدی.
احمد عاشورپور متولد 18 بهمن 1296 دربندر انزلی. او رشته کشاورزی خواند اما به موسیقی علاقه داشت این خواننده، آهنگساز، ترانهساز به زبان گیلکی و فارسی ترانه میخواند. از آثار او میتوان به «کیجا جان»، «جنگل پر»، «زیبا جان»، «واجارگا لاکو»، «رعنای»، «جینگه جینگه جان» اشاره کرد.
فیروز بهجت محمدی متولد ۱۵ مرداد ۱۳۱۵ در تبریز است. این بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر کار خود را بعد از دبیرستان شروع کرد. نخستین فیلمش نقشی کوتاه در فیلم «گاو» بود. از آثار او میتوان به فیلمهای «مادیان»، «جنگ نفتکشها»، «بوی کافور عطر یاس» و سریالهای «بوعلی سینا» و «سربداران» اشاره کرد.
چهره ها
بامداد افشار با انتشار فیلمی خبر از ضبط موسیقی متن فیلم «بی مادر» به نویسندگی و کارگردانی سید مرتضی فاطمی داده است. او در پست خود همراهان یا به قول خودش یاران همیشگی کار را نیز معرفی کرده است.
مسعود میرطاهری بازیگر تئاتر و سینما با انتشار فیلمی از تمرینات خود برای هنرجویان خود نوشت: «بعضیها میمانند یاد بگیرند، بیاموزند، تمرین کنند و مهارت کسب کنند، عدهای به این حرفه تعلق ندارند، عجله دارند و فقط میخواهند همه چیز را با ضربالاجل پیش ببرند، زود خسته میشوند، کم میآورند، حوصله آموزش و یادگیری را ندارند و جا میزنند، میخواهند به میهمانی و گردش و خوشگذرانی و کافه رفتن و دور همی بروند و همه راداشته باشند و بازیگر خوبی هم باشند کلاً دنبال حاشیهها و وقتگذرانی میباشند تا تمرین و بدتر از همه با بیدانشی و بدون شناخت به خود و نیازها و شناخت ابزارهایی که دارند سریع پا روی صحنه باگذارند یا جلوی دوربین بروند و دلیل این همه عجله از برای چیست، نگران نباشید اولین اجرا را میروید و خیلی زود فراموش میشوید، این صنعت و این هنر و حرفه شوخی بردارنیست، صبور باشید.»
چه خبر؟
خبر شروع ساخت سریال «جیران» ساخته حسن فتحی به تهیه کنندگی اسماعیل عفیفه از 24 دی ماه را هم ستاره پسیانی و هم رؤیا تیموریان در صفحه خود منتشر کردهاند. تیموریان در صفحه خود آنونس را منتشر کرده است. او نوشت: «چهار روز تا آغاز قصه جیران. رعنا آزادیور در نقش تاجالدوله، یکی از همسران ناصرالدین شاه آزادیور در سریال عاشقانه جیران نخستین همکاری با حسن فتحی را تجربه میکند.» نویسندگان این مجموعه که از شبکه خانگی فیلیمو پخش میشود احسان جوانمرد و حسن فتحی هستند و بازیگران آن عبارتند از بهرام رادان، مریلا زارعی، پریناز ایزدیار، امیرحسین فتحی، امیرجعفری، رؤیا تیموریان، مهدی پاکدل، رعنا آزادیور، ستاره پسیانی، غزل شاکری، کتانه افشارینژاد، مرتضی اسماعیل کاشی، هومن برق نورد، مهدی کوشکی.
روزهای پایانی نمایش «بک تو بلک» به کارگردانی سجاد افشاریان است. این کارگردان در صفحه خود خبر داده است که پیش فروش بلیت 10 روز پایانی این تئاتر در سایت تیوال شروع شده است. این نمایش در پردیس تئاتر شهرزاد با بازی سجاد افشاریان، مهدی زندیه و نیکو بستانی روی صحنه میرود. تا کنون ۱۵ هزار نفر بلیت این نمایش را تهیه کردهاند.
تازههای نشر
نشر بیدگل خبر از انتشار کتاب «ساعت بیعقربه» نوشته کارسون مکالرز و ترجمه حانیه پدرام داده است. در بخشی از این معرفی داستان منتشر شده است: «از بلندای آسمان که نگاه کنید آدمها کوچک دیده میشوند و حرکاتشان به عروسکهای کوکی میماند. انگار در میان خیل بدبختیها همچون ماشینی بیاختیار اینجاوآنجا میروند. چشمهایشان را نمیبندند؛ و سرانجام تحمل اینهمه غیرممکن میشود. کلیت زمین از بالا بیمقدارتر از نگاهکردن توی جفت چشمهای یک انسان است. حتی اگر چشمهای دشمنت باشد.»
یاد او
22 دی روز درگذشت دو هنرمند در عرصه موسیقی و بازیگری است که از مرگ اولی 14 سال و مرگ هنرمند دوم 20 سال میگذرد. امروز بهانهای است که یادی کنیم از احمد عاشورپور و فیروز بهجتمحمدی.
احمد عاشورپور متولد 18 بهمن 1296 دربندر انزلی. او رشته کشاورزی خواند اما به موسیقی علاقه داشت این خواننده، آهنگساز، ترانهساز به زبان گیلکی و فارسی ترانه میخواند. از آثار او میتوان به «کیجا جان»، «جنگل پر»، «زیبا جان»، «واجارگا لاکو»، «رعنای»، «جینگه جینگه جان» اشاره کرد.
فیروز بهجت محمدی متولد ۱۵ مرداد ۱۳۱۵ در تبریز است. این بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر کار خود را بعد از دبیرستان شروع کرد. نخستین فیلمش نقشی کوتاه در فیلم «گاو» بود. از آثار او میتوان به فیلمهای «مادیان»، «جنگ نفتکشها»، «بوی کافور عطر یاس» و سریالهای «بوعلی سینا» و «سربداران» اشاره کرد.
چهره ها
بامداد افشار با انتشار فیلمی خبر از ضبط موسیقی متن فیلم «بی مادر» به نویسندگی و کارگردانی سید مرتضی فاطمی داده است. او در پست خود همراهان یا به قول خودش یاران همیشگی کار را نیز معرفی کرده است.
مسعود میرطاهری بازیگر تئاتر و سینما با انتشار فیلمی از تمرینات خود برای هنرجویان خود نوشت: «بعضیها میمانند یاد بگیرند، بیاموزند، تمرین کنند و مهارت کسب کنند، عدهای به این حرفه تعلق ندارند، عجله دارند و فقط میخواهند همه چیز را با ضربالاجل پیش ببرند، زود خسته میشوند، کم میآورند، حوصله آموزش و یادگیری را ندارند و جا میزنند، میخواهند به میهمانی و گردش و خوشگذرانی و کافه رفتن و دور همی بروند و همه راداشته باشند و بازیگر خوبی هم باشند کلاً دنبال حاشیهها و وقتگذرانی میباشند تا تمرین و بدتر از همه با بیدانشی و بدون شناخت به خود و نیازها و شناخت ابزارهایی که دارند سریع پا روی صحنه باگذارند یا جلوی دوربین بروند و دلیل این همه عجله از برای چیست، نگران نباشید اولین اجرا را میروید و خیلی زود فراموش میشوید، این صنعت و این هنر و حرفه شوخی بردارنیست، صبور باشید.»
چه خبر؟
خبر شروع ساخت سریال «جیران» ساخته حسن فتحی به تهیه کنندگی اسماعیل عفیفه از 24 دی ماه را هم ستاره پسیانی و هم رؤیا تیموریان در صفحه خود منتشر کردهاند. تیموریان در صفحه خود آنونس را منتشر کرده است. او نوشت: «چهار روز تا آغاز قصه جیران. رعنا آزادیور در نقش تاجالدوله، یکی از همسران ناصرالدین شاه آزادیور در سریال عاشقانه جیران نخستین همکاری با حسن فتحی را تجربه میکند.» نویسندگان این مجموعه که از شبکه خانگی فیلیمو پخش میشود احسان جوانمرد و حسن فتحی هستند و بازیگران آن عبارتند از بهرام رادان، مریلا زارعی، پریناز ایزدیار، امیرحسین فتحی، امیرجعفری، رؤیا تیموریان، مهدی پاکدل، رعنا آزادیور، ستاره پسیانی، غزل شاکری، کتانه افشارینژاد، مرتضی اسماعیل کاشی، هومن برق نورد، مهدی کوشکی.
روزهای پایانی نمایش «بک تو بلک» به کارگردانی سجاد افشاریان است. این کارگردان در صفحه خود خبر داده است که پیش فروش بلیت 10 روز پایانی این تئاتر در سایت تیوال شروع شده است. این نمایش در پردیس تئاتر شهرزاد با بازی سجاد افشاریان، مهدی زندیه و نیکو بستانی روی صحنه میرود. تا کنون ۱۵ هزار نفر بلیت این نمایش را تهیه کردهاند.
تازههای نشر
نشر بیدگل خبر از انتشار کتاب «ساعت بیعقربه» نوشته کارسون مکالرز و ترجمه حانیه پدرام داده است. در بخشی از این معرفی داستان منتشر شده است: «از بلندای آسمان که نگاه کنید آدمها کوچک دیده میشوند و حرکاتشان به عروسکهای کوکی میماند. انگار در میان خیل بدبختیها همچون ماشینی بیاختیار اینجاوآنجا میروند. چشمهایشان را نمیبندند؛ و سرانجام تحمل اینهمه غیرممکن میشود. کلیت زمین از بالا بیمقدارتر از نگاهکردن توی جفت چشمهای یک انسان است. حتی اگر چشمهای دشمنت باشد.»
وقتی یخ آدم بگیرد
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
آن روز یعنی چند وقت پیش توی مترو نشسته بودم و یکی کنار دستم نشسته بود و داشت مدام با تلفن حرف میزد. خیلی هم بلند حرف میزد و میخواست بداند توی این سن و سالی که هست آیا خیلی دیر نیست که شروع کرده و میخواهد بازیگر شود؟ یک نگاهی به کنار دستم کردم و دیدم سنی ندارد. حداقل نسبت به من که خیلی بزرگتر هستم، سنی نداشت. این است که توی دل خودم جوابش را دادم و گفتم نه دیر نیست. اصلاً هیچوقت دیر نیست. اما سؤالهایش تمامی نداشت. میخواست از دوستش که پشت تلفن است بپرسد که کدام کلاس بازیگری برای رفتن خوب است. یا دوستش کدام کلاس را رفته. تازه از دوستش پرسید تو که خیلی وقت است داری تئاتر بازی میکنی چرا به سینما نرفتهای؟ بعد به خودم نگاه کردم و به خودم گفتم همین منی که کنار تو نشستهام 31 سال است بازیگری میکنم و هنوز پایم به سینما باز نشده، تو که سنی نداری. بعد هم شروع کرد آمار دادن که فلان کلاس بازیگری فلان میلیون تومان است و فلانی فلانقدر میگیرد و فلانی هم اینقدر باید بدهی تا توی کلاسهایش باشی. بعد دیدم چه رقمهای جذابی جابهجا میشود در این میان و چقدر شهرت خوب است که خیلیها را جذب خودش میکند و پول زبانبسته را میدهی برای آرزوهایت. بعد توی ذهنم همین آرزو بود که میچرخید. آرزویی که ما مدام دنبالش میدویم. یک وقتهایی اصلاً مهم نیست که چقدر برای این آرزویی که داری هزینه میکنی اما یک وقتی است که نمیتوانی برای آرزویت هزینه کنی و چیزی که میماند برای آدمی حسرت است. حسرت کارهای نکرده و بهقول آن نفر راههای نرفته.
این کسی که کنار دستم توی مترو نشسته بود میگفت رفته یک آرایشگاهی و گفته میروم کلاس بازیگری فلانی. بعد آرایشگر هم که خودش یک بازیگر نیمه مشهور بوده گفته این چه کلاسی است که میروی! من اصلاً این آقا را نمیشناسم و بعد شک افتاده بود به دل این بیچاره که چه کار باید بکند. کدام راه را باید برود. کدام راه به موفقیت ختم میشود. تلفنش قطع شد و کمی با موبایلش ور رفت و دوباره یادش آمد که میتواند با یکی دیگر از دوستهایش در این مورد حرف بزند. شماره او را گرفت و دوباره همان حرفهایی که به دوست قبلیاش زده بود برای این یکی هم گفت. قطار ایستاد و او همینطور مستأصل از قطار پیاده شد و رفت. اصلاً هم نتوانستم با او حرف بزنم و بگویم پی رؤیاهایت را بگیر اما زندگی چیز پیچیدهای است و نمیتوانی به همین راحتیها موفق بشوی. اصلاً انگار یک چیزهایی باید دست به دست هم بدهد تا یخ آدم بگیرد. این اصطلاح یخم گرفتن را از یک گفتوگو دارم با یک بازیگر تئاتر. میگفت بعد از فلان فیلم که بازی کردم، دیگر یخم گرفت و بازیگر معروفی شدم. اما حالا آن بازیگر زنده نیست. خیلی وقت است. نه اینکه نخواهم اسم این بازیگر را بگویم نه، اصلاً نام بازیگر را در یاد ندارم و همین حالا هم خیلی دلم میخواهد در گوگل جستوجو کنم و اسمش را به یاد بیاورم اما این ستون تمام شده و باید پرونده امروز را ببندم. اما تهش یک نکته اخلاقی بگویم که رؤیاهایت را از دست نده.
داستاننویس
آن روز یعنی چند وقت پیش توی مترو نشسته بودم و یکی کنار دستم نشسته بود و داشت مدام با تلفن حرف میزد. خیلی هم بلند حرف میزد و میخواست بداند توی این سن و سالی که هست آیا خیلی دیر نیست که شروع کرده و میخواهد بازیگر شود؟ یک نگاهی به کنار دستم کردم و دیدم سنی ندارد. حداقل نسبت به من که خیلی بزرگتر هستم، سنی نداشت. این است که توی دل خودم جوابش را دادم و گفتم نه دیر نیست. اصلاً هیچوقت دیر نیست. اما سؤالهایش تمامی نداشت. میخواست از دوستش که پشت تلفن است بپرسد که کدام کلاس بازیگری برای رفتن خوب است. یا دوستش کدام کلاس را رفته. تازه از دوستش پرسید تو که خیلی وقت است داری تئاتر بازی میکنی چرا به سینما نرفتهای؟ بعد به خودم نگاه کردم و به خودم گفتم همین منی که کنار تو نشستهام 31 سال است بازیگری میکنم و هنوز پایم به سینما باز نشده، تو که سنی نداری. بعد هم شروع کرد آمار دادن که فلان کلاس بازیگری فلان میلیون تومان است و فلانی فلانقدر میگیرد و فلانی هم اینقدر باید بدهی تا توی کلاسهایش باشی. بعد دیدم چه رقمهای جذابی جابهجا میشود در این میان و چقدر شهرت خوب است که خیلیها را جذب خودش میکند و پول زبانبسته را میدهی برای آرزوهایت. بعد توی ذهنم همین آرزو بود که میچرخید. آرزویی که ما مدام دنبالش میدویم. یک وقتهایی اصلاً مهم نیست که چقدر برای این آرزویی که داری هزینه میکنی اما یک وقتی است که نمیتوانی برای آرزویت هزینه کنی و چیزی که میماند برای آدمی حسرت است. حسرت کارهای نکرده و بهقول آن نفر راههای نرفته.
این کسی که کنار دستم توی مترو نشسته بود میگفت رفته یک آرایشگاهی و گفته میروم کلاس بازیگری فلانی. بعد آرایشگر هم که خودش یک بازیگر نیمه مشهور بوده گفته این چه کلاسی است که میروی! من اصلاً این آقا را نمیشناسم و بعد شک افتاده بود به دل این بیچاره که چه کار باید بکند. کدام راه را باید برود. کدام راه به موفقیت ختم میشود. تلفنش قطع شد و کمی با موبایلش ور رفت و دوباره یادش آمد که میتواند با یکی دیگر از دوستهایش در این مورد حرف بزند. شماره او را گرفت و دوباره همان حرفهایی که به دوست قبلیاش زده بود برای این یکی هم گفت. قطار ایستاد و او همینطور مستأصل از قطار پیاده شد و رفت. اصلاً هم نتوانستم با او حرف بزنم و بگویم پی رؤیاهایت را بگیر اما زندگی چیز پیچیدهای است و نمیتوانی به همین راحتیها موفق بشوی. اصلاً انگار یک چیزهایی باید دست به دست هم بدهد تا یخ آدم بگیرد. این اصطلاح یخم گرفتن را از یک گفتوگو دارم با یک بازیگر تئاتر. میگفت بعد از فلان فیلم که بازی کردم، دیگر یخم گرفت و بازیگر معروفی شدم. اما حالا آن بازیگر زنده نیست. خیلی وقت است. نه اینکه نخواهم اسم این بازیگر را بگویم نه، اصلاً نام بازیگر را در یاد ندارم و همین حالا هم خیلی دلم میخواهد در گوگل جستوجو کنم و اسمش را به یاد بیاورم اما این ستون تمام شده و باید پرونده امروز را ببندم. اما تهش یک نکته اخلاقی بگویم که رؤیاهایت را از دست نده.
پیشنهادهایی برای علاقه مندان ورزش
جعفر صادقی
مستندساز و تدوینگر
من را به عنوان مستندساز ورزشی میشناسند (فرشاد آقای گل، سمفونی حمید و...) و بر این اساس میخواهم شما را به تماشای آثاری مرتبط با همین حوزه دعوت کنم؛ آثاری که حدس میزنم در لیست پیشنهادی همین ستون مهجور مانده است.
دیهگو مارادونا آدم سرشناسی است و خیلیها فکر میکنند آنقدر از او شنیدهاند که از فراز و فرود زندگیاش مطلع هستند، اما اگر کتاب «ال دیگو» را بخوانید متوجه میشوید که بخش اعظمی از شخصیت و زندگی او و مسیر حرفهایاش مغفول مانده یا کمتر به آن پرداخته شده است. این کتاب بعد از مرگ مارادونا با ترجمه مهدی جوانی توسط انتشارات گلگشت در ایران منتشر شده است.
در حوزه سینما توصیه میکنم در روزهای پایانی هفته فرصت دیدن «شهر خدا» ((city of god محصول 2002 برزیل را از دست ندهید. «مغزهای کوچک زنگ زده» هومن سیدی بی شباهت به این فیلم نیست و کسانی که این فیلم را دوست دارند احتمالاً با فضای فیلم «شهر خدا» هم ارتباط خواهند گرفت. فضای کشور برزیل نزدیک به کشور ماست و قصه فیلم که مربوط به طبقه اجتماعی خاصی است از فضایی که ما زیست کردیم دور نیست.
فیلمبینهای حرفهای کریستوفر نولان را به سبک خاصی از فیلمسازی میشناسند ،اما با فیلم «پرستیژ» (The Prestige) با چهرهای تازه از او در فیلمسازی آشنا میشوید. مخاطبان جدی سینمای جهان احتمالاً این فیلم را دیدهاند اما برای آنهایی که کمتر سراغ این دست آثار میروند هم حتماً «پرستیژ» فیلم جذابی خواهد بود؛ فیلمی در ژانر دلهره معمایی و دارای ریتمی که با سلیقه فیلمبینهای ایرانی جور است.
قبل از پیشنهادم برای آثار مستند دعوت میکنم در صورت نمایش «سمفونی حمید» (روایت زندگی حمید علیدوستی) در جشنواره فیلم فجر این اثر را ببینید.
در میان مستندهای خارجی پیشنهادی ام «Last Train Home» محصول کشور چین است. این مستند در باره پدر و مادری است که چندصد کیلومتر دور از روستای محل سکونتشان کار می کنند تا هزینه تحصیل فرزندشان را که با مادربزرگش زندگی میکند تأمین کنند. «searching for sugarman» دیگر مستندی است که توصیه میکنم تماشای آن را در لیست برنامههای فرهنگی خود قرار دهید. این مستند درباره زندگی خوانندهای است که آثارش در دهه 70 امریکا بازخوردی ندارد، کسی آلبومش را نمیخرد و شرکت پخش ورشکسته میشود. یکی از چند نسخه محبوبی که فروش رفته به طور اتفاقی توسط مسافری به آفریقای جنوبی میرود، دست به دست میشود و آنچنان مورد استقبال قرار میگیرد که بخش اعظمی از جمعیت آفریقای جنوبی موسیقی او را گوش میکنند. او به آفریقا میآید - که آمدنش خود قصه جذابی دارد- و چند کنسرت 10 هزار نفره برگزار میکند.
مستندساز و تدوینگر
من را به عنوان مستندساز ورزشی میشناسند (فرشاد آقای گل، سمفونی حمید و...) و بر این اساس میخواهم شما را به تماشای آثاری مرتبط با همین حوزه دعوت کنم؛ آثاری که حدس میزنم در لیست پیشنهادی همین ستون مهجور مانده است.
دیهگو مارادونا آدم سرشناسی است و خیلیها فکر میکنند آنقدر از او شنیدهاند که از فراز و فرود زندگیاش مطلع هستند، اما اگر کتاب «ال دیگو» را بخوانید متوجه میشوید که بخش اعظمی از شخصیت و زندگی او و مسیر حرفهایاش مغفول مانده یا کمتر به آن پرداخته شده است. این کتاب بعد از مرگ مارادونا با ترجمه مهدی جوانی توسط انتشارات گلگشت در ایران منتشر شده است.
در حوزه سینما توصیه میکنم در روزهای پایانی هفته فرصت دیدن «شهر خدا» ((city of god محصول 2002 برزیل را از دست ندهید. «مغزهای کوچک زنگ زده» هومن سیدی بی شباهت به این فیلم نیست و کسانی که این فیلم را دوست دارند احتمالاً با فضای فیلم «شهر خدا» هم ارتباط خواهند گرفت. فضای کشور برزیل نزدیک به کشور ماست و قصه فیلم که مربوط به طبقه اجتماعی خاصی است از فضایی که ما زیست کردیم دور نیست.
فیلمبینهای حرفهای کریستوفر نولان را به سبک خاصی از فیلمسازی میشناسند ،اما با فیلم «پرستیژ» (The Prestige) با چهرهای تازه از او در فیلمسازی آشنا میشوید. مخاطبان جدی سینمای جهان احتمالاً این فیلم را دیدهاند اما برای آنهایی که کمتر سراغ این دست آثار میروند هم حتماً «پرستیژ» فیلم جذابی خواهد بود؛ فیلمی در ژانر دلهره معمایی و دارای ریتمی که با سلیقه فیلمبینهای ایرانی جور است.
قبل از پیشنهادم برای آثار مستند دعوت میکنم در صورت نمایش «سمفونی حمید» (روایت زندگی حمید علیدوستی) در جشنواره فیلم فجر این اثر را ببینید.
در میان مستندهای خارجی پیشنهادی ام «Last Train Home» محصول کشور چین است. این مستند در باره پدر و مادری است که چندصد کیلومتر دور از روستای محل سکونتشان کار می کنند تا هزینه تحصیل فرزندشان را که با مادربزرگش زندگی میکند تأمین کنند. «searching for sugarman» دیگر مستندی است که توصیه میکنم تماشای آن را در لیست برنامههای فرهنگی خود قرار دهید. این مستند درباره زندگی خوانندهای است که آثارش در دهه 70 امریکا بازخوردی ندارد، کسی آلبومش را نمیخرد و شرکت پخش ورشکسته میشود. یکی از چند نسخه محبوبی که فروش رفته به طور اتفاقی توسط مسافری به آفریقای جنوبی میرود، دست به دست میشود و آنچنان مورد استقبال قرار میگیرد که بخش اعظمی از جمعیت آفریقای جنوبی موسیقی او را گوش میکنند. او به آفریقا میآید - که آمدنش خود قصه جذابی دارد- و چند کنسرت 10 هزار نفره برگزار میکند.
بایدها و نبایدهای فضای مجازی (5)
اختلال «مجازی» در زندگی مشترک نباشید!
آزاده سهرابی
روانشناس
می گفت «شوهرم به من بدبین است. با اینکه رمز گوشی من را دارد و هر روز تلگرام و اینستاگرامم را چک میکند اما باز هم تا بحثمان میشود، میگوید این حرف را از کجا یاد گرفتهای!» هیچ مشکلی با اینکه تحت کنترل همسرش است نداشت اما از بدبینی او شاکی بود. دلیل بدبینی همسرش چه بود؟ میگفت «مردانی که همکارم هستند هر روز یک روایتی دارند از شروع یک گفتوگو یا رابطه که در همین فضاها ایجاد شده! شما باشید بدبین نمیشوید؟» میگفت: «همه بد شدهاند. نمیتوانم به همسرم بگویم از همه پیامرسانها خارج شو یا اینستاگرام نرو چون به من انگ امل بودن میزنند ولی من واقعاً نمیتوانم اعتماد کنم. دست خودم نیست.»
آنچه در روابط این زوج میگذرد که در بسیاری از اتاقهای مشاوره نمونههای مشابه آن فراوان است، ماهیتی قابل تحلیل دارد. میتوان به بدبینی عمیق مرد پرداخت که قاعدتاً چیزی فراتر از دلایلی است که ذکر میکند اما بدون تردید آنچه امروز در جامعه و در فضای مجازی رخ میدهد و دهان به دهان هم میگردد، در تشدید آن بی تأثیر نیست. هر چند در پرداختن به مشکل چنین زوجی وقتی از سوی زن یا مرد هیچ نشانهای از روابط خارج از چهارچوب زناشویی نیست، عموماً به اصل مشکل که بی اعتمادی است پرداخته میشود اما باز هم آنچه راهانداز این بدبینی در این رابطه بوده را باید در بیسوادی استفاده از فضای مجازی دانست. همین نادانستگی است که باعث میشود برخی از زوجین در همین فضای مجازی دوستانی پیدا کنند و وارد دیالوگ شوند و نام آن را هم خیانت نگذارند. شاید هم باید خیانت غیرعمد نامید اما در آسیبی که ایجاد میکند، فرقی ایجاد نمیکند! باز هم در اتاقهای درمان و مشاوره باید به اندازه تک تک کسانی که در یک رابطه متعهد حضور دارند اما درد دلهای خود را چه به صورت شناس و چه ناشناس در فضایی مجازی میبرند (منظور در فضاهای عمومی مجازی نیست) دلایل متعدد و منحصر به شخصیت و نیازها و هیجانات آن فرد پیدا میشود اما بیش از همه باید آن را به نداشتن سواد رسانهای در کنار سواد بین فردی نسبت داد.
فاصله گرفتن از روابط حقیقی و غرق شدن در مجازها پایه بسیاری از مشکلات در ازدواجهاست. بسیاری از کارشناسان ترجیح میدهند بگویند هر کدام از زوجین که بیش از اندازه وقت خود را در فضای مجازی سپری میکند نوعی اختلال در روابط زناشویی را ایجاد میکند. چرا که چنین فردی نه میتواند نیازهای عاطفی همسرش را ببیند و برآورده کند و نه میتواند در حل مشکلات او و زندگی مشترک سهم داشته باشد. روی دیگر سکه هم جذابیت فضای مجازی است که آسانتر از دنیای حقیقی افراد را به دام خیانت میاندازد. در دسترس بودن افراد در این فضا و این فریب که «دو کلمه حرف زدن با فلان همکار و دوست و حتی غریبه» به جایی بر نمیخورد، فضا را برای ارتباطهای بی تعریف باز میکند و اگر فرد از نظر شخصیتی مستعد باشد او را به دام تنوعطلبی و غرق شدن در خیالات یک ارتباط مجازی میاندازد.
اگر در چنین رابطهای هستید، پشت توجیه پنهان نشوید. در همین زمان که شما در حال توجیه هستید کسی –همسرتان- در حال آسیب دیدن است. از سوی دیگر اگر شما میبینید همسرتان زیادی سرش در گوشی فرو رفته، میتوانید با ایجاد جذابیت بیشتر در فضای واقعی او را به دنیای حقیقی بکشانید. سرکوفت زدن و تحقیر و سرزنش همسرتان کار را خرابتر میکند. از سوی دیگر به کار بردن این دفاع که شما هم در تلافی سرتان را با گوشی مشغول نگه دارید دیگر آب پاکی را روی دست زندگی مشترکتان میریزد.
روانشناس
می گفت «شوهرم به من بدبین است. با اینکه رمز گوشی من را دارد و هر روز تلگرام و اینستاگرامم را چک میکند اما باز هم تا بحثمان میشود، میگوید این حرف را از کجا یاد گرفتهای!» هیچ مشکلی با اینکه تحت کنترل همسرش است نداشت اما از بدبینی او شاکی بود. دلیل بدبینی همسرش چه بود؟ میگفت «مردانی که همکارم هستند هر روز یک روایتی دارند از شروع یک گفتوگو یا رابطه که در همین فضاها ایجاد شده! شما باشید بدبین نمیشوید؟» میگفت: «همه بد شدهاند. نمیتوانم به همسرم بگویم از همه پیامرسانها خارج شو یا اینستاگرام نرو چون به من انگ امل بودن میزنند ولی من واقعاً نمیتوانم اعتماد کنم. دست خودم نیست.»
آنچه در روابط این زوج میگذرد که در بسیاری از اتاقهای مشاوره نمونههای مشابه آن فراوان است، ماهیتی قابل تحلیل دارد. میتوان به بدبینی عمیق مرد پرداخت که قاعدتاً چیزی فراتر از دلایلی است که ذکر میکند اما بدون تردید آنچه امروز در جامعه و در فضای مجازی رخ میدهد و دهان به دهان هم میگردد، در تشدید آن بی تأثیر نیست. هر چند در پرداختن به مشکل چنین زوجی وقتی از سوی زن یا مرد هیچ نشانهای از روابط خارج از چهارچوب زناشویی نیست، عموماً به اصل مشکل که بی اعتمادی است پرداخته میشود اما باز هم آنچه راهانداز این بدبینی در این رابطه بوده را باید در بیسوادی استفاده از فضای مجازی دانست. همین نادانستگی است که باعث میشود برخی از زوجین در همین فضای مجازی دوستانی پیدا کنند و وارد دیالوگ شوند و نام آن را هم خیانت نگذارند. شاید هم باید خیانت غیرعمد نامید اما در آسیبی که ایجاد میکند، فرقی ایجاد نمیکند! باز هم در اتاقهای درمان و مشاوره باید به اندازه تک تک کسانی که در یک رابطه متعهد حضور دارند اما درد دلهای خود را چه به صورت شناس و چه ناشناس در فضایی مجازی میبرند (منظور در فضاهای عمومی مجازی نیست) دلایل متعدد و منحصر به شخصیت و نیازها و هیجانات آن فرد پیدا میشود اما بیش از همه باید آن را به نداشتن سواد رسانهای در کنار سواد بین فردی نسبت داد.
فاصله گرفتن از روابط حقیقی و غرق شدن در مجازها پایه بسیاری از مشکلات در ازدواجهاست. بسیاری از کارشناسان ترجیح میدهند بگویند هر کدام از زوجین که بیش از اندازه وقت خود را در فضای مجازی سپری میکند نوعی اختلال در روابط زناشویی را ایجاد میکند. چرا که چنین فردی نه میتواند نیازهای عاطفی همسرش را ببیند و برآورده کند و نه میتواند در حل مشکلات او و زندگی مشترک سهم داشته باشد. روی دیگر سکه هم جذابیت فضای مجازی است که آسانتر از دنیای حقیقی افراد را به دام خیانت میاندازد. در دسترس بودن افراد در این فضا و این فریب که «دو کلمه حرف زدن با فلان همکار و دوست و حتی غریبه» به جایی بر نمیخورد، فضا را برای ارتباطهای بی تعریف باز میکند و اگر فرد از نظر شخصیتی مستعد باشد او را به دام تنوعطلبی و غرق شدن در خیالات یک ارتباط مجازی میاندازد.
اگر در چنین رابطهای هستید، پشت توجیه پنهان نشوید. در همین زمان که شما در حال توجیه هستید کسی –همسرتان- در حال آسیب دیدن است. از سوی دیگر اگر شما میبینید همسرتان زیادی سرش در گوشی فرو رفته، میتوانید با ایجاد جذابیت بیشتر در فضای واقعی او را به دنیای حقیقی بکشانید. سرکوفت زدن و تحقیر و سرزنش همسرتان کار را خرابتر میکند. از سوی دیگر به کار بردن این دفاع که شما هم در تلافی سرتان را با گوشی مشغول نگه دارید دیگر آب پاکی را روی دست زندگی مشترکتان میریزد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
به آثاری که حرفی برای گفتن دارند کمک کنید
-
عمار و راههای نرفته
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
وقتی یخ آدم بگیرد
-
پیشنهادهایی برای علاقه مندان ورزش
-
اختلال «مجازی» در زندگی مشترک نباشید!
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین