ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شهروندان از خلأ شادی در روزهای بحرانی کرونا میگویند
شادی گمشده در روزگار کرونایی
همه او را یک آدم شاد میشناختند، تا اینکه کرونا آمد، ورق زندگیاش برگشت. پسرش را در همان ماههای اول از دست داد. هنوز که هنوز است نتوانسته با واقعیت تلخ از دست دادنش روبهرو شود. فکر میکند شاید جایی اشتباهی رفته باشد، این آسایشگاه یا آن خانه دور و آشنا! پایش را در یک کفش کرده، مدام میگوید: «باید نبش قبر کنید، از کجا بدانم آن که آن زیر خوابیده، پاره تن باشد!» با آنکه 8 ماه از آن روزها گذشته، بازهم مثل همان روز اول شیون میکند... صبحها از خواب بیدار نشده مثل دیوانهها دور تا دور اتاق میچرخد، راه میرود، فکر میکند، فحش میدهد و درآخر خسته و درمانده روی تخت، خوابش میرود. کسی نه میتواند نزدیکش شود و نه اصلاً جرأت میکند در این وضع کرونا، خانهاش برود. نه روانشناسی درکار است و نه اصلاً کسی میداند چگونه باید فضای غم آلود خانهاش را از نو تازه کند. قصه مینا برای خیلیها آشناست. آنهایی که عزیز از دست دادهاند، آن عدهای که این روزها، عزیزانشان با مرگ دست و پنجه نرم میکنند، یا حتی آن میلیونها نفری که درد کرونا را پشت سر گذاشتهاند. اما شاید کمتر از صد نفر از آنها بدانند که چگونه باید دوباره احساس شادی و نشاط گذشتهشان را احیا کنند. خیلیها با ترس زندگی میکنند و خیلیهای دیگر هم اصلاً نمیدانند چگونه باید دوباره به زندگی لبخند بزنند، زندگی اما روزها و ماهها و سالهای دیگر هم جریان دارد....
بهم ریختگی اوضاع روحی مبتلایان
مریم، یک معلم بازنشسته است: «شاید اگر 5 ماه پیش میپرسیدید که آیا احساس نشاط و سرزندگی میکنم یا نه، جوابم فرق داشت. آن زمان ترس شدیدی داشتم، رابطهام را با همه فامیل قطع کرده بودم و فکر میکردم دنیا به آخر رسیده و هیچ اتفاق روشنی در انتظارم نیست. حتی همسرم را هم طرد کرده بودم و بهقدری افسردگیام شدید شده بود که مدتها در گوشه اتاق مینشستم و گریه میکردم، تا اینکه کمکم به خودم آمدم ورزشم را شروع کردم، خودم را مشغول آشپزی کردم، حالا انگار ضد ضربه شدهام، ساعت 2 که میشود تلویزیون را روشن میکنم و میبینم چند نفر فوت کردهاند، حتی اگر خبر فوت عزیزی را هم بشنوم برایش فاتحه میخوانم و بیشتر از این خودم را در رنج و عذاب قرار نمیدهم، چون متوجه شدهام، همه چیز این دنیا موقتی است، نمیشود به چیزی دائمی دل خوش کرد. از کجا معلوم نفر بعدی این لیست من نباشم؟ پس ترجیح میدهم از لحظه لحظه زندگیام لذت ببرم.»
شبیه حرفهای اورا خانم رضوانی هم تکرار میکند:«افسرده؟ نه به هیچ وجه. بله مثل قبل نمیتوانم شاد باشم، اما به شکل یک بیماری به کرونا نگاه میکنم. فکر میکنم الان همه ما به این وضعیت عادت کردهایم. خوشحالم که هزینه اضافی صرف میهمانی رفتن و میهمانی دادن نمیشود. با این وضعیت گرانی اجناس فکر میکنم کرونا به کمک همه ما آمد. خب چرا ناراحت باشم؟ بله مرگ همشهری هایم تلخ است. اما چارهای نداریم جز به خدا پناه ببریم. اتفاقاً دوره شکرگزاری را در همین کرونا شروع کردم و متوجه شدم همین که در لیست فوتیهای هر روز البته تا الان! نبودم، خوش شانسم و باید خدا را شاکر باشم. بالاخره رفت و آمدها کمتر شده، اما همین که در گیر و دار این چیزها نیستم، فرصت پیدا کردهام بیشتر به درون خودم توجه کنم و قدر داشته هایم را بدانم و اتفاقاً نگاهم به زندگی مثبت شود. حتی الان دلم برای چیزهایی تنگ میشود که قبلاً تلاش میکردم از آنها فرار کنم.»
برخیهای دیگر البته جنس حرفهایشان فرق داشت، شبیه آقای معتمدی، کارمند یک شرکت خصوصی: «من کلاً به مرگ حساسم، الان حساسیتم ده برابر شده است. طوری که اخبار را برای خودم قدغن کردهام و ترجیح میدهم حتی از تعداد فوتیهای هر روز اطلاعی نداشته باشم. البته که شادی کاملاً شخصی است، اما مسئولان ما هم هیچ کاری برای تسکین این وضعیت انجام ندادهاند. من هر روز سرکار میروم، درحالی که میشنوم یکی از همکارانم فوت کرده یا حال بدی دارد. بعد با همان روحیه باید کار هر روزم را انجام بدهم، درحالی که نه میتوانم کافه بروم، خرید کنم، سفر بروم، خب چطور این حجم ناراحتی را تحمل کنم؟ برخلاف من خیلیها براحتی برنامههای قبلشان را دارند حتی میهمانیهای بزرگ میگیرند و معتقدند که اگر قرار به مردن هم باشد بهتر است که حسرت به دل نمانند، اما امثال مایی که از خانه تکان نخوردهایم و همه پروتکلها را هم رعایت کردهایم، افسرده شدهایم و آیا مرکز روان درمانی گذاشتهاند تا مثلاً بگویند این مراکز به مردم خدمات روانی ارائه میدهد؟ برنامههای تلویزیون هم که یا تکراری است یا جدی و ناراحت کننده! درست است که عده زیادی در غم از دست دادن عزیزانشان هستند اما جامعه هم بهنشاط و روحیه احتیاج دارد نمیشود که دست روی دست گذاشت.»
خانم فرامرزی، یک زن خانه دار هم معتقد است: «برای من از همان اول هم کرونا مساوی بود با آنفلوانزا، روحیهام را حفظ کردم و سعی کردم بهجای عجز و ناله، برای خودم سرگرمی خانگی درست کنم، با بچههایم هم دست به کار شدیم و هر روز یک بازی جدید را شروع کردیم. خیلیها هم مثل ما شروع کردند، اما دو ماه نگذشته درجا زدند و به ترس و نگرانی هایشان پناه بردند. خواهر خودم بهقدری در این چند ماه افسرده شده که نمیشود حتی دو کلمه با او حرف زد. مدام افکار منفی، مدام گلایه و شکایت... خب بخشی از این شادی و نشاط درونی است، وقتی همه کادر درمان مشغول خدمترسانی به ما هستند، مسئولان هم درگیر کارهای درمانی و محدودیتها، خب انتظار زیادی نمیتوان از آنها داشت باید خودمان، برای خودمان برنامه داشته باشیم. من شخصاً نه ورزشم را قطع کردم و نه گلکاری، اتفاقاً حال روحیام حتی از قبل از کرونا هم بهتر شده!»
بار سنگین کرونا روی دوش بیماران تنها
آقای روح نواز، کارمند بانک هم حرفهای دیگری دارد. کسی که اتفاقاً روزهای بدی را هم در این چند ماه پشت سر گذاشته: «من از زمانی که کرونا گرفتم، شرایط روحیام تغییر کرد، خودم را باخته بودم، هیچ کس هم نبود که کمکم کند، حتی خانواده نزدیکم هم از من فاصله میگرفتند، بعد از دو هفته که به محل کارم رفتم هم خیلیها از ترس به من نزدیک نمیشدند، فکر میکنم مشکل اصلی ما فرهنگی است، متأسفانه رسانهها هم در این مورد خاص درست اطلاعرسانی نکرده و به مردم آموزش ندادهاند. بالاخره کرونا یک روز تمام میشود اما این برخوردها به یادگار میماند. کرونا قابل کنترل است اگر پروتکلها را رعایت کنیم، اما رفتار ما تا ابد دلخوری و گلایه را باقی میگذارد. درست است که میگویند فاصلهگذاری را رعایت کنید، اما این نباید باعث بیاحترامی و بیادبی شود. خودم مادری را میشناسم که به خاطر بیمهری فرزندانش درهمین دوران کرونا دق کرد. تنهای تنها در خانه بود، همه بچههایش میترسیدند به او نزدیک شوند، افسردگی شدید گرفته بود و کسی نمیدانست چه حال بدی دارد. بالاخره باید برای این روزها هم فکری کرد. نمیشود هر کانالی را میزنید، خبر مرگ و میر و ناراحتی بشنوید که! مردم به شادی و روحیه هم نیاز دارند. اینکه فقط بترسانیم و راهکار جایگزینی هم نداشته باشیم، خیلیها را مثل من تا سالها بعد از کرونا هم دچار بیماریهای روحی میکند.»
آقای میرهاشمی، کتابدار یک کتابخانه معروف است:«به نظر من شرایط نمیتواند مولد شادی باشد یا غم، این ما هستیم که به موقعیتها حس میدهیم، درست است که در این چند ماه بهانههای زیادی داشتهایم تا افسرده باشیم، من خودم برادرزادهام را به خاطر کرونا از دست دادم، اما باورها و اعتقادات کمک زیادی میکند که بتوانیم سرپا بمانیم. وقتی بدانیم که هیچ برگی بدون اذن خدا نمیافتد، پس لزومی ندارد که برای همه چیز غصه بخوریم و بد و وبیراه بگوییم، کافی است که به خدا اطمینان کنیم و امیدمان را از دست ندهیم. من با دعا و نیایش خودم را قوی کرده ام، چون معلوم نیست تا کرونا برود چه اتفاقاتی در انتظار همه ماست. باید بتوانیم از این غمهای سنگین به سلامت بگذریم. متأسفانه صداوسیما آنقدر که به مسائل بهداشتی و درمانی میپردازد، به مسأله روح و روان و اعتقادات مردم نپرداخته، خیلیها از ترس و نگرانی بدنشان ضعیف شده و زودتر بیمار شدهاند. حتی اطرافیانشان هم روحیهشان را از دست دادهاند و خانوادگی زانوی غم بغل کردهاند. خب در چنین شرایطی هیچ کس به کمک این خانواده نرفته تا حال و روزشان را تسکین دهد. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم خانوادههایی که هر روز یک عزیزشان را از دست میدهند، بدون برگزاری مراسم و تسکین اقوام و... زود خودشان را بازسازی کنند. باید برایشان برنامه داشته باشیم. شرایط الان مثل جنگ تحمیلی است، همان وقت کسی به خاطر غم همسایه و فامیل به خودش اجازه نمیداد شادی کند.»
خانم رحمانی، در یک آرایشگاه زنانه کار میکند: «من شخصاً فقط به امید اینکه این روزها تمام شود، زندگی میکنم، اگر همین چند جمع کوچک خانوادگی هم نروم واقعاً افسرده میشوم، خب در یک آپارتمان 60 متری که نمیشود ورزش کرد. چقدر خودمان را الکی دلخوش کنیم. وقتی نه کسی میرود نه کسی میآید نه عروسی نه عزایی، من نمیدانم در دنیا چطور زندگی میکنند اما اگر قرار باشد همه پروتکلها را رعایت کنی، شاید زنده بمانی اما در نهایت افسرده و بیمار میشوی.»
بهم ریختگی اوضاع روحی مبتلایان
مریم، یک معلم بازنشسته است: «شاید اگر 5 ماه پیش میپرسیدید که آیا احساس نشاط و سرزندگی میکنم یا نه، جوابم فرق داشت. آن زمان ترس شدیدی داشتم، رابطهام را با همه فامیل قطع کرده بودم و فکر میکردم دنیا به آخر رسیده و هیچ اتفاق روشنی در انتظارم نیست. حتی همسرم را هم طرد کرده بودم و بهقدری افسردگیام شدید شده بود که مدتها در گوشه اتاق مینشستم و گریه میکردم، تا اینکه کمکم به خودم آمدم ورزشم را شروع کردم، خودم را مشغول آشپزی کردم، حالا انگار ضد ضربه شدهام، ساعت 2 که میشود تلویزیون را روشن میکنم و میبینم چند نفر فوت کردهاند، حتی اگر خبر فوت عزیزی را هم بشنوم برایش فاتحه میخوانم و بیشتر از این خودم را در رنج و عذاب قرار نمیدهم، چون متوجه شدهام، همه چیز این دنیا موقتی است، نمیشود به چیزی دائمی دل خوش کرد. از کجا معلوم نفر بعدی این لیست من نباشم؟ پس ترجیح میدهم از لحظه لحظه زندگیام لذت ببرم.»
شبیه حرفهای اورا خانم رضوانی هم تکرار میکند:«افسرده؟ نه به هیچ وجه. بله مثل قبل نمیتوانم شاد باشم، اما به شکل یک بیماری به کرونا نگاه میکنم. فکر میکنم الان همه ما به این وضعیت عادت کردهایم. خوشحالم که هزینه اضافی صرف میهمانی رفتن و میهمانی دادن نمیشود. با این وضعیت گرانی اجناس فکر میکنم کرونا به کمک همه ما آمد. خب چرا ناراحت باشم؟ بله مرگ همشهری هایم تلخ است. اما چارهای نداریم جز به خدا پناه ببریم. اتفاقاً دوره شکرگزاری را در همین کرونا شروع کردم و متوجه شدم همین که در لیست فوتیهای هر روز البته تا الان! نبودم، خوش شانسم و باید خدا را شاکر باشم. بالاخره رفت و آمدها کمتر شده، اما همین که در گیر و دار این چیزها نیستم، فرصت پیدا کردهام بیشتر به درون خودم توجه کنم و قدر داشته هایم را بدانم و اتفاقاً نگاهم به زندگی مثبت شود. حتی الان دلم برای چیزهایی تنگ میشود که قبلاً تلاش میکردم از آنها فرار کنم.»
برخیهای دیگر البته جنس حرفهایشان فرق داشت، شبیه آقای معتمدی، کارمند یک شرکت خصوصی: «من کلاً به مرگ حساسم، الان حساسیتم ده برابر شده است. طوری که اخبار را برای خودم قدغن کردهام و ترجیح میدهم حتی از تعداد فوتیهای هر روز اطلاعی نداشته باشم. البته که شادی کاملاً شخصی است، اما مسئولان ما هم هیچ کاری برای تسکین این وضعیت انجام ندادهاند. من هر روز سرکار میروم، درحالی که میشنوم یکی از همکارانم فوت کرده یا حال بدی دارد. بعد با همان روحیه باید کار هر روزم را انجام بدهم، درحالی که نه میتوانم کافه بروم، خرید کنم، سفر بروم، خب چطور این حجم ناراحتی را تحمل کنم؟ برخلاف من خیلیها براحتی برنامههای قبلشان را دارند حتی میهمانیهای بزرگ میگیرند و معتقدند که اگر قرار به مردن هم باشد بهتر است که حسرت به دل نمانند، اما امثال مایی که از خانه تکان نخوردهایم و همه پروتکلها را هم رعایت کردهایم، افسرده شدهایم و آیا مرکز روان درمانی گذاشتهاند تا مثلاً بگویند این مراکز به مردم خدمات روانی ارائه میدهد؟ برنامههای تلویزیون هم که یا تکراری است یا جدی و ناراحت کننده! درست است که عده زیادی در غم از دست دادن عزیزانشان هستند اما جامعه هم بهنشاط و روحیه احتیاج دارد نمیشود که دست روی دست گذاشت.»
خانم فرامرزی، یک زن خانه دار هم معتقد است: «برای من از همان اول هم کرونا مساوی بود با آنفلوانزا، روحیهام را حفظ کردم و سعی کردم بهجای عجز و ناله، برای خودم سرگرمی خانگی درست کنم، با بچههایم هم دست به کار شدیم و هر روز یک بازی جدید را شروع کردیم. خیلیها هم مثل ما شروع کردند، اما دو ماه نگذشته درجا زدند و به ترس و نگرانی هایشان پناه بردند. خواهر خودم بهقدری در این چند ماه افسرده شده که نمیشود حتی دو کلمه با او حرف زد. مدام افکار منفی، مدام گلایه و شکایت... خب بخشی از این شادی و نشاط درونی است، وقتی همه کادر درمان مشغول خدمترسانی به ما هستند، مسئولان هم درگیر کارهای درمانی و محدودیتها، خب انتظار زیادی نمیتوان از آنها داشت باید خودمان، برای خودمان برنامه داشته باشیم. من شخصاً نه ورزشم را قطع کردم و نه گلکاری، اتفاقاً حال روحیام حتی از قبل از کرونا هم بهتر شده!»
بار سنگین کرونا روی دوش بیماران تنها
آقای روح نواز، کارمند بانک هم حرفهای دیگری دارد. کسی که اتفاقاً روزهای بدی را هم در این چند ماه پشت سر گذاشته: «من از زمانی که کرونا گرفتم، شرایط روحیام تغییر کرد، خودم را باخته بودم، هیچ کس هم نبود که کمکم کند، حتی خانواده نزدیکم هم از من فاصله میگرفتند، بعد از دو هفته که به محل کارم رفتم هم خیلیها از ترس به من نزدیک نمیشدند، فکر میکنم مشکل اصلی ما فرهنگی است، متأسفانه رسانهها هم در این مورد خاص درست اطلاعرسانی نکرده و به مردم آموزش ندادهاند. بالاخره کرونا یک روز تمام میشود اما این برخوردها به یادگار میماند. کرونا قابل کنترل است اگر پروتکلها را رعایت کنیم، اما رفتار ما تا ابد دلخوری و گلایه را باقی میگذارد. درست است که میگویند فاصلهگذاری را رعایت کنید، اما این نباید باعث بیاحترامی و بیادبی شود. خودم مادری را میشناسم که به خاطر بیمهری فرزندانش درهمین دوران کرونا دق کرد. تنهای تنها در خانه بود، همه بچههایش میترسیدند به او نزدیک شوند، افسردگی شدید گرفته بود و کسی نمیدانست چه حال بدی دارد. بالاخره باید برای این روزها هم فکری کرد. نمیشود هر کانالی را میزنید، خبر مرگ و میر و ناراحتی بشنوید که! مردم به شادی و روحیه هم نیاز دارند. اینکه فقط بترسانیم و راهکار جایگزینی هم نداشته باشیم، خیلیها را مثل من تا سالها بعد از کرونا هم دچار بیماریهای روحی میکند.»
آقای میرهاشمی، کتابدار یک کتابخانه معروف است:«به نظر من شرایط نمیتواند مولد شادی باشد یا غم، این ما هستیم که به موقعیتها حس میدهیم، درست است که در این چند ماه بهانههای زیادی داشتهایم تا افسرده باشیم، من خودم برادرزادهام را به خاطر کرونا از دست دادم، اما باورها و اعتقادات کمک زیادی میکند که بتوانیم سرپا بمانیم. وقتی بدانیم که هیچ برگی بدون اذن خدا نمیافتد، پس لزومی ندارد که برای همه چیز غصه بخوریم و بد و وبیراه بگوییم، کافی است که به خدا اطمینان کنیم و امیدمان را از دست ندهیم. من با دعا و نیایش خودم را قوی کرده ام، چون معلوم نیست تا کرونا برود چه اتفاقاتی در انتظار همه ماست. باید بتوانیم از این غمهای سنگین به سلامت بگذریم. متأسفانه صداوسیما آنقدر که به مسائل بهداشتی و درمانی میپردازد، به مسأله روح و روان و اعتقادات مردم نپرداخته، خیلیها از ترس و نگرانی بدنشان ضعیف شده و زودتر بیمار شدهاند. حتی اطرافیانشان هم روحیهشان را از دست دادهاند و خانوادگی زانوی غم بغل کردهاند. خب در چنین شرایطی هیچ کس به کمک این خانواده نرفته تا حال و روزشان را تسکین دهد. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم خانوادههایی که هر روز یک عزیزشان را از دست میدهند، بدون برگزاری مراسم و تسکین اقوام و... زود خودشان را بازسازی کنند. باید برایشان برنامه داشته باشیم. شرایط الان مثل جنگ تحمیلی است، همان وقت کسی به خاطر غم همسایه و فامیل به خودش اجازه نمیداد شادی کند.»
خانم رحمانی، در یک آرایشگاه زنانه کار میکند: «من شخصاً فقط به امید اینکه این روزها تمام شود، زندگی میکنم، اگر همین چند جمع کوچک خانوادگی هم نروم واقعاً افسرده میشوم، خب در یک آپارتمان 60 متری که نمیشود ورزش کرد. چقدر خودمان را الکی دلخوش کنیم. وقتی نه کسی میرود نه کسی میآید نه عروسی نه عزایی، من نمیدانم در دنیا چطور زندگی میکنند اما اگر قرار باشد همه پروتکلها را رعایت کنی، شاید زنده بمانی اما در نهایت افسرده و بیمار میشوی.»
مدیریت شادی در ایران کنونی
طهمورث شیری
جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه
مدیریت شادی در جامعه ایران در این روزها که با آمدن بیماری فراگیر و ناشناخته کووید19 همزمان شده است، از چند منظر قابل بررسی و تحلیل است.
1- بر پایه گزارش نهادهای مرتبط با سازمان ملل، که هر ساله کشورهای جهان را از نظر شاد بودن مورد رتبهبندی قرار میدهند ایران جز چارک -آمار- آخر در این رتبهبندی قرار میگیرد.در گزارش سال 2017، ایران رتبه 108 را در بین 155 کشور و در سال 2020 نیز ایران رتبه 118 را در بین 156 کشور داشته است. این جایگاه، بیانگر آن است که مکانیسم و دینامیسم تحولات و تغییرات فرهنگی و اجتماعی در جامعه ایران در دهههای اخیر به گونهای بوده است که نوعی افسردگی، بیم از آینده، سردرگمی و... را در ساختار روابط اجتماعی جامعه ما نهادینه کرده است؛ به صورتی که بررسی روند شادی در جامعه ایران، هر سال جایگاهی نازل تراز سال قبل را به خود اختصاص میدهد. اهمیت این بحث از آن نظر است که بدانیم با ورود و نشر بیماری مورد بحث، جامعهای مغموم و افسرده (بر پایه آمار رسمی سازمانهای مرتبط نظیر بهزیستی و انجمن مددکاری اجتماعی و...) پذیرای آن بوده است؛ نه جامعهای شاد و متعادل بهلحاظ شاخصههای روانی – اجتماعی!
2- عملکرد دستگاهها و نهادهای رسمی متولی امور فرهنگی در جامعه، بهدلیل بیبرنامگی، فقدان سیاستگذاریهای با ثبات، بهرهمندی از مدیران غیر فرهنگی و گاه بیگانه با امور فرهنگی در رأس نهادهای فرهنگی، ترویج سطوح نازل و صورت گرایانه از فعالیتهای فرهنگی، تقابل جدی و شدید با فرهنگ غیر رسمی جامعه؛ عارضههای روانی –اجتماعی در جامعه را نه تنها کاهش نداده، بلکه گاه ناخواسته، سبب نهادینه شدن آن شده است. ادامه چنین وضعیتی، البته موجب شادی گریزی و نشر افسردگی در جامعه شده است.
3- عملکرد و تأثیرگذاری جدی و گاه مخرب شبکههای اجتماعی و ماهوارهای بر روند اجتماعی شدن و ماهیت فرهنگپذیری آحاد جامعه (که متأسفانه از بدو ورود، نه تنها از سوی برخی متولیان فرهنگی جدی گرفته نشد؛ بلکه در ابتدا با انکار آن و نهایتاً برشمردن همه آثار منفی آن بدون پرداختن به جنبههای مثبت، غیر منطقیترین و احساسیترین شیوه را در برابر این میهمان ناخوانده برگزید) به شکلی بود که توانست در مدت زمان کوتاهی تغییرات و تحولات جدی و گاه مخرب و در نهایت جبرانناپذیری بر ارکان و روابط فرهنگی – اجتماعی جامعه ایجاد کند.
با توجه به مقدمات گفته شده در بالا، میتوان اذعان داشت که مدیریت شادی و زمینهسازی برای نشر و گسترش شادمانی در جامعه بویژه در مقابله با بیماری فراگیر ماههای اخیر، تبدیل به فعالیتی دشوار و ناشدنی در جامعه ایران شده است. از سویی، این بیماری و نشر آن در جامعه، به دلیل ایجاد فاصلههای اجتماعی و انزواجویی در بسیاری از مشاغل (که خود از آثار ماهوی بیماریهای واگیر دار است) ، عدم اتخاذ سیاست واحد در برابر آن، نداشتن متولی مشخص و دارای اقتدار، بیش از پیش گرایش به شادمانی را در جامعه کاهش داده است.
اندر مضرات نبود شادمانی
دکتر یعقوب موسوی
جامعه شناس و استاد دانشگاه
پرسش از شادی و مدیریت شادی در شرایط کنونی جامعه ما بیشتر به یک طنز تلخ شباهت دارد؛ درست است که از منظر همه علوم انسانی بویژه روانشناسی و جامعه شناسی، شادی از ملزومات زندگی روزمره مردم است و فقدان آن نشانه و علامت نبود بسیاری از شرایط زندگی عادی و متعارف، اما با تأسی از استاد بزرگوار شعر و ادب دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی این مقوله مدتهاست که در جامعه ما غایب بوده و رخت بربسته است؛ چگونه میتوان در شرایطی که رگبار مصایب اجتماعی اعم از شیوع بیماری کرونا و تلفات وسیع و هر روزه آن قشرهای مختلف مردم جامعه ما را هدف قرار داده است و در کنار آن معضلات تودرتوی اجتماعی از نوع اقتصادی و سرعتگیری قیمت کالا و اجناس و بلاتکلیفی کسبه و مصرف کننده از ناپایداری ارزش کالاها و چشم در چشم کاهش هر روزه پول ملی، امان جامعه را از آرامش و آسایش سلب کرده از شادی و شادمانی سخن گفت و «الکی خوش بود». شادی عمومی زمانی حاصل میشود که احساس رضایت عمومی از درو دیوار شهر بالا رود. کودکان و نوجوانان مست و قهقهه کنان روزهای زندگی را شادمانه به شب برسانند؛ در حالی که بخشی از کودکان واجب التعلیم سرزمین ما در کنار فقر و محرومیت فزاینده اقتصادی شرایط استفاده از آموزش ندارد و سایرین نیز در فضای مجازی از نعمت همبازی مدرسهای و شور و شعف با هم بودن و با هم دویدن محرومند و بدنه جوان کشور یعنی دانشجویان تحصیل و فراگیری را دور از کلاس و دانشگاه و فضای آموزشی در قرنطینه دنبال میکنند و ورزشکاران، هنرمندان، صنعتگران و صاحبان بسیاری از حِرف و مشاغل در شرایط خوف و نگرانی بسر میبرند؟ امروزه به دلایل متعدد از جمله بحران کرونا طبقات مختلف مردم چه در شهر و چه روستا در شرایط تلخ اجتماعی بسر میبرند و تداوم حیات روزمره آنها با انواعی از تهدیدات اجتماعی روبهرو شده است؛ شادی مهم است و لازم و حیاتی و نبود آن خود صدمه بزرگی برای زیست و حیاط فردی و اجتماعی است اما اکنون ظهور و بروز آن در امتداد درد و غم ملی هر روز کمتر و کمتر میشود و این البته فرجام خوبی را با خود نخواهد داشت. بنا به استناد بسیاری از یافتههای تحقیقی فقدان شادمانی سرآغاز بسیاری از بیماریهای روحی و رفتاری و کسالت اجتماعی است که خود سرآغاز بسیاری دیگر از عوارض اجتماعی است؛ در این زمینه باید متولیان امور اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تدابیر لازم و به فوریت را در دستور کار قرار دهند؛ همه بخشهای فوق در تداوم وضعیت کنونی به شکلی مسئولیت دارند. امور اجتماعی همچون زنجیره پیوسته و متصل است. تلاش برای کاهش الام ملی و ایجاد زمینههای شادمانی و نشاط جمعی یک فریضه اجتماعی است که پشتوانه آن در فرهنگ دینی و نیز در میراث تاریخی ما وجود دارد؛ نمیتوان جامعه جوان را از امید به فردای پر از شادی مأیوس کرد؛ میتوان امید داد که این شرایط نیز در جامعه ما به پایان خواهد رسید.
جامعه شناس و استاد دانشگاه
پرسش از شادی و مدیریت شادی در شرایط کنونی جامعه ما بیشتر به یک طنز تلخ شباهت دارد؛ درست است که از منظر همه علوم انسانی بویژه روانشناسی و جامعه شناسی، شادی از ملزومات زندگی روزمره مردم است و فقدان آن نشانه و علامت نبود بسیاری از شرایط زندگی عادی و متعارف، اما با تأسی از استاد بزرگوار شعر و ادب دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی این مقوله مدتهاست که در جامعه ما غایب بوده و رخت بربسته است؛ چگونه میتوان در شرایطی که رگبار مصایب اجتماعی اعم از شیوع بیماری کرونا و تلفات وسیع و هر روزه آن قشرهای مختلف مردم جامعه ما را هدف قرار داده است و در کنار آن معضلات تودرتوی اجتماعی از نوع اقتصادی و سرعتگیری قیمت کالا و اجناس و بلاتکلیفی کسبه و مصرف کننده از ناپایداری ارزش کالاها و چشم در چشم کاهش هر روزه پول ملی، امان جامعه را از آرامش و آسایش سلب کرده از شادی و شادمانی سخن گفت و «الکی خوش بود». شادی عمومی زمانی حاصل میشود که احساس رضایت عمومی از درو دیوار شهر بالا رود. کودکان و نوجوانان مست و قهقهه کنان روزهای زندگی را شادمانه به شب برسانند؛ در حالی که بخشی از کودکان واجب التعلیم سرزمین ما در کنار فقر و محرومیت فزاینده اقتصادی شرایط استفاده از آموزش ندارد و سایرین نیز در فضای مجازی از نعمت همبازی مدرسهای و شور و شعف با هم بودن و با هم دویدن محرومند و بدنه جوان کشور یعنی دانشجویان تحصیل و فراگیری را دور از کلاس و دانشگاه و فضای آموزشی در قرنطینه دنبال میکنند و ورزشکاران، هنرمندان، صنعتگران و صاحبان بسیاری از حِرف و مشاغل در شرایط خوف و نگرانی بسر میبرند؟ امروزه به دلایل متعدد از جمله بحران کرونا طبقات مختلف مردم چه در شهر و چه روستا در شرایط تلخ اجتماعی بسر میبرند و تداوم حیات روزمره آنها با انواعی از تهدیدات اجتماعی روبهرو شده است؛ شادی مهم است و لازم و حیاتی و نبود آن خود صدمه بزرگی برای زیست و حیاط فردی و اجتماعی است اما اکنون ظهور و بروز آن در امتداد درد و غم ملی هر روز کمتر و کمتر میشود و این البته فرجام خوبی را با خود نخواهد داشت. بنا به استناد بسیاری از یافتههای تحقیقی فقدان شادمانی سرآغاز بسیاری از بیماریهای روحی و رفتاری و کسالت اجتماعی است که خود سرآغاز بسیاری دیگر از عوارض اجتماعی است؛ در این زمینه باید متولیان امور اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تدابیر لازم و به فوریت را در دستور کار قرار دهند؛ همه بخشهای فوق در تداوم وضعیت کنونی به شکلی مسئولیت دارند. امور اجتماعی همچون زنجیره پیوسته و متصل است. تلاش برای کاهش الام ملی و ایجاد زمینههای شادمانی و نشاط جمعی یک فریضه اجتماعی است که پشتوانه آن در فرهنگ دینی و نیز در میراث تاریخی ما وجود دارد؛ نمیتوان جامعه جوان را از امید به فردای پر از شادی مأیوس کرد؛ میتوان امید داد که این شرایط نیز در جامعه ما به پایان خواهد رسید.
پایداری و ثبات احساس ناشادی در افراد جامعه
دکتر فهیمه نظری
جامعه شناس، مدرس و پژوهشگر مسائل اجتماعی
بر مبنای «گزارش جهانی شادی»، در سال ۲۰۱۶ ایران از نظر شاخصهای نشاط عمومی در میان ۱۵۷ کشور مورد بررسی، در رتبه ۱۰۵ قرار گرفت، طبق گزارش «آینده پژوهی ایران۱۳۹۶» مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، ۷۵ درصد از مردم جامعه ما دچار یأس و ناامیدی هستند.
مؤسسه گالوپ نیز در گزارش اخیر مبنی بر بررسی وضعیت خشنودی و خوشحالی مردم در بین ۱۳۸ کشور در جهان، عراق را نخستین کشور غمگین جهان و بعد از آن؛ کشورهای ایران، مصر، یونان و سوریه را به ترتیب بهعنوان ناشادترین کشورهای جهان معرفی کرده است. با استناد به همه این گزارش ها؛ باید گفت وضعیت جامعه ایران خوب نیست و زنگ خطر بزرگ برای جامعه ما به صدا درآمده است که گوشزد بزرگی برای مسئولان است. یک نگاه اجمالی به وضعیت مردم در شهرها نشان میدهد چهره افراد در کوچه، خیابان، تاکسی و مترو شادان نیست. مردم کمتر میخندند، کمتر صحبت میکنند، کمتر احساس رضایت از وضعیت خود و زندگی خود دارند. در مجموع همه روزه شاهد این چهرههای در خود فرورفته و عبوس هستیم. همه این حالات ناشی از احساس ناشاد بودن مردم است؛ البته بخشی از این ناشادی و ناخوش بودن به شرایط و احوالات درونی فرد بستگی دارد همانطور که گفتیم شادی حاصل حس رضایت درونی است که باید از درون فرد بجوشد و موجب بروز حس مثبت درونی فرد شود که بهتر است توسط خود شخص تقویت و بازآفرینی شود، غالباً این امر از طریق تعامل با افراد مثبت، گفتوگو کردن با آنها، رضایت درونی از وضعیت خود و اعتماد به نفس بهدست میآید.
بخش دیگر احساس شادی و شاد بودن به عوامل محیطی و بیرونی (خارج ازفرد) بستگی دارد که تحت اراده و کنترل او نیست و به ساختارها و دیگر عاملان در جامعه مربوط میشود. ساختارها برگرفته از قواعد و منابع اجتماعی شکل میگیرند. ساختارهای مبتنی بر اعتماد، اعتماد و اطمینان میآفریند. در جامعه ما این ساختارها درهم ریختهاند و مبتنی بر روابط مادی وپولی شکل میگیرند. عدم هماهنگی بین ساختار و عاملان در هر جامعهای موجب سرگشتگی، نگرانی، بینظمی و در نتیجه احساس غم و ناراحتی افراد میشود.
در حال حاضر؛ آنچه بهعنوان یک مسأله قابل تأمل مطرح است؛ پایداری و ثبات احساس ناشادی در افراد جامعه است. فروماندن مردم در غم، ناراحتی آنهم در زمان بلند مدت به علت کرونا موجب بروز خشم، عصبانیت و خشونت میان آنان شده است که مصادیق آن را در افزایش ناراحتیها، دعواها، نزاعها و خشونتهای روزانه در خانه، کوچه و خیابان و محل کار و... شاهد هستیم. براستی کدام عوامل بیرونی در بروز شادی یا ناشادی مؤثراست؟
یکی از علل داشتن حس خوب؛ داشتن کار، شغل و امرار معاش حلال است که در بروز احساس شادی و شادمانی مهم تلقی میشود. برعکس آن، نبود کار و شغل مناسب و مورد علاقه فرد و عدم تناسب کار با مزایا و حقوق دریافتی می تواند زمینه بروز ناشادی را میسر سازد. سالهاست که بیکاری در کشور ما وجود دارد و بخشی از جوانان کشور ما بیکارند یا علاقه و تمایلی به نوع کار و حرفه خود ندارند؛ بدیهی است در این صورت مهمترین قشر فعال و پویای جامعه یعنی جوانان تحصیلکرده ناشاد باشند. احساس اجحاف حق یا احساس بیعدالتی مقولهای دیگر است که در جامعه موجب حس ناشادی میشود. بخشی از مردم بویژه زنان و دختران در جامعه ایران با این حس زندگی میکنند و معتقدند در حق آنها اجحاف شده است وعدالتی وجود ندارد. جوانان تحصیلکرده اعم از پسر و دختر در دستیابی به کار یا شغل مورد انتظار یا بازماندهاند یا مجبورند بیکارباشند یا وقت خود را به بطالت، خیابان گردی و پاساژگردی بگذرانند و دقیقاً از همین طریق آسیبهای ناشی از آن را بر خود تحمیل میکنند. تعداد زیادی از خانمها و آقایان متأهل بعد از تشکیل زندگی معتقدند حس یک زندگی شاد برخلاف آنچه تصور میکردند، است و زندگی مشترک موجب شده تا آنها بیشتر به فکر کار و امرار معاش باشند و نسبت به گذشته شادی کمتری دارند، این امر نیز دلیل دیگری بر ناشادی افراد جامعه ماست. اگر امنیت جانی، روانی و روحی و ثبات آن موجب احساس شادی و شادمانی در جامعه میشود. عدم امنیت روانی موجب حس ناشادی میشود که در حال حاضر یکی از مهمترین دلایل عمده ناشادی در میان ما ایرانیها شناخته شده است. بخش زیادی از مردم جامعه ما از عدم احساس امنیت روانی در رنجند. عدم ثبات قیمت کالا و خدمات، عدم ثبات بازار عرضه و تقاضا بویژه برای کالاها و مایحتاج ضروری روزانه، درصدر قرار گرفتن اخبار مرگ، بحران، فجایع، درگیری و نزاع و... نبود برنامههای جذاب، مفید و سرگرم کننده مطابق با میل و سلیقه مردم، برگزاری یکنواخت مراسم و آیینهای مربوط به جشنها، مولودیها و عزاداریها، ساخت برنامههای یکنواخت و یک طرفه از رسانه ملی از عمدهترین موضوعات برهم خوردن امنیت روانی جامعه است و سالهاست جزو فرهنگ مردم جامعه شده است. بیتوجهی یا کم توجهی به این موضوع دلیل دیگری بر حس مشترک ناشادی است.در واقع اگراعتقاد داشته باشیم شادی مسری است؛ ناشادی و احساس غمگین بودن نیز مسّری است و متأسفانه ناشادی در جامعه ایران روز به روز سرایت بیشتری مییابد. بروز و ظهور بحرانها نیز سهم ویژهای بر این ناشادی دارند.بحران شیوع بیماری کرونا در ماههای اخیر نیز برمسائل و بحرانهای گذشته افزوده وموجب شد تا روال عادی زندگی اکثر مردم بیشتر تحت تأثیر قرار بگیرد و پیامدهای ناشی از آن زندگی را تلختر از گذشته کند. امروز هریک از ما با پیامدهای ملموسی چون نبود رونق اقتصادی در بازارکسب و کار، عدم رونق روابط اجتماعی، کاهش ارتباطات وتعاملات، کمرنگ شدن دید وبازدیدها و گفتوگوها، کم شدن رفت و آمد، تعطیلی اماکن تفریحی و مذهبی، سفر نکردن مردم، طولانی شدن قرنطینه خانگی، ارائه اخبار مرگ روزانه هموطنان، نبود برنامهریزی و سیاستگذاریها از سوی مسئولان جهت رفع مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم، عدم برنامهریزی برای آینده، کاستی در مدیریت اجتماعی و شهری در شهرهای کوچک و کلانشهرها و از همه مهمتر ترس و هراس اجتماعی از سرعت بالای اپیدمی ویروس کرونا و... مواجهیم. این مؤلفهها همگی در ثبات خشم، ناامیدی، ناتوانی، غم، اندوه، سوگ، ناتوانی و سرزنش خود، احساس درماندگی و ناشادی جامعه ما مؤثراست.
به نظر میرسد تراکم این مسائل و مشکلات از یکسو و ناتوانی در رسیدگی و ارائه راه حل برای آن از سوی دیگر؛زمینه رابرای بحرانی عظیمتر یعنی«افسردگی جامعه» فراهم میکند که باید برای آن راه حلی جدّی جستوجو کرد. یکی از اقدامات مناسب؛ عزم جدی وتلاش همگانی در کنار تلاش بیوقفه کادر درمان است و آن همکاری دیگر نهادها و سازمانهای متولی(صداو سیما، آموزش وپرورش، بهزیستی، بهداشت و درمان، تأمین اجتماعی و...) در این امر است که همیاری لازم و اقدامات مثبت بموقع آنها برای حال خوب وخوش مردم نوید شادی است.
مهمترین این اقدامات در دو بخش فردی و جمعی قابل ارائه است:در بخش فردی؛ آنچه اهمیت دارد «مدیریت فردی» است. هریک از ما میتوانیم در این ایام به اقداماتی بپردازیم. نظیر: مطالعه و ورزش روزانه، پیاده روی، دیدن فیلمهای کمدی، پرهیز از شنیدن اخبار منفی و بد، تعامل و گفتوگوی مجازی با نزدیکان وآشنایان بویژه افرادی که موجب ایجاد حس خوب در ما میشوند به ایجاد یک حس خوب و شاد در درون خود کمک کنیم؛ همچنین کمک کردن در حد توان به اعضای خانواده، همسایگان و دوستان نیز حس شادی را در ما دوچندان میکند.
در بخش جمعی و اجتماعی توجه مسئولان، برنامه ریزان و سیاستگذاران به شادی مردم جامعه است. مسئولیتپذیری حاکمیت، الزام به تعهدات و وظایف قانونی دولت، پاسخگویی مسئولان در حل مشکلات دست اول و ضروری مردم، رصد وضعیت معیشت افراد مستحق و نیازمند و رسیدگی فوری و آنی برای آن، تحقق وعدههای عمل نشده بویژه در زمینه اقتصادی موجبات شادمانی عمومی را فراهم میکند. همچنین ایجاد و زمینهسازی و البته اقدام جهت اشتغال جوانان، کنترل قیمتها بسیار مؤثر است. در این بین نهاد رسانه بیشترین مسئولیت را باید برعهده گیرد. ملزم بودن رسانه(دیداری و شنیداری) دربازتاب مشکلات مردم و رصد کردن آن، ارائه و ساخت برنامههای شاد و مفرح، برنامههای آموزشی و پررنگ کردن بخشهای سرگرمی و تفریحی از مهمترین آنهاست که با در نظر گرفتن سهم گروههای سنی و جنسی در جامعه میتواند بهعنوان مهمترین و فوریترین اقدامات در شادی مردم در نظر گرفته شود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
شادی گمشده در روزگار کرونایی
-
مدیریت شادی در ایران کنونی
-
اندر مضرات نبود شادمانی
-
پایداری و ثبات احساس ناشادی در افراد جامعه
اخبارایران آنلاین