مروری بردست نوشته های صابر عبدالرزاق، خلبان سرمتخصص سوخت رسان که براثر کرونا ناتمام ماند
آنچه بعثی ها نداشتند
علی نوروزی
گزارش نویس
بیشاز 3 دهه از پایان جنگ 8 ساله ایران و عراق میگذرد و هنوز بسیاری از قهرمانان این نبرد «کمتر شناخته شده» ماندهاند.یکی از بخشهایی که نقش بسیار زیادی در بمبارانهای برون مرزی نیروی هوایی یا بالعکس حفاظت از تجهیزات، شهرها و تأسیسات اقتصادی کشور داشت واحدهای عظیم سوخت رسانی هوایی بودند.
پیشاز انقلاب، نیروی هوایی ایران با خرید تعدادی سوخت رسان 707 و 747 به یکی از بزرگترین کشورهای دارای قابلیت سوخت رسانی هوایی در جهان تبدیل شد. طبیعتاً این واحدهای عظیم هوایی نیازمند نیروهای متخصص و شجاعی نیز بود تا بتوانند بدون اشتباه از این ابزار گران و مدرن استفاده کنند. یکی از این نیروهای توانمند مرحوم سرمتخصص سوخت رسان صابر عبدالرزاق بود.
وی متأسفانه اسفند ماه گذشته درگیر بیماری کرونا شد و درگذشت و در شرایط ویژه این بیماری بدون آنکه شرایط برای یک خاکسپاری سزاوار آن مرد بزرگ فراهم باشد به خاک سپرده شد. آنچه میخوانید برگرفته از دست نوشتههای وی است که قرار بود در زمان حیاتش منتشر شود.
نیروهای همه فن حریف
صابر عبدالرزاق در سال 1349 وارد ارتش شد و تا سال 1379 دراین نیرو باقی ماند. وی 2 سال روی هواپیمای c-130 دورههای مختلف بارگیری، چتربازی و بارریزی از هوا مثل توپ، تانک و ماشینهای مختلف به وسیله چتر از هوا را گذراند و سپس در بدو ورود هواپیمای بوئینگ 707 تانکر سوخت رسان بنا به تشخیص فرمانده مربوطه به گردان 707 سوخت رسان منتقل شد. در واقع این هواپیما چون سفارش مخصوص بود چندین مأموریت انجام میداد نظیر سوخترسانی به هواپیمای شکاری در حین پرواز، مسافربری، باربری و شنود الکترونیک که این تخصصها زیرنظر استادان خارجی تدریس میشد.
وی میگوید: بعد از گرفتن مدارک مربوطه، شروع به تمرین با هواپیماها جهت سوختگیری در آسمان کردیم. چون در آن موقع هواپیماهای زیادی خریداری شده بود کار بسیار سنگینی برعهده ما بود. هم کار مسافری و باری و مهمتر از آن آموزش به خلبانان شکاری جهت سوختگیری در هوا بود. بهگفته یکی از خلبانان شجاع شکاری، سوختگیری هوایی یکی از با ارزشترین تواناییهای نیروی هوایی بشمار میآید و کمک قابل توجهی به افزایش توان رزمی کرده چرا که برای اجرای مأموریتهای گوناگون قابلیت انعطاف فوقالعادهای به هواپیماهای شکاری میبخشد. هواپیماهای شکاری بمب افکن مثل اف 14 و اف4 که مأموریت رهگیری و بمباران خاک دشمن و ادوات زرهی و اقتصادی آن را دارند قادر به سوختگیری در هوا هستند. در طول جنگ تحمیلی با استفاده از سوختگیری در تمام مدت شبانه روز این امکان فراهم شد که هواپیماهای شکاری، بمب افکن بویژه هواپیماهای اف14 و فانتوم بتوانند برای مدتهای طولانی در آسمان باقی مانده و به حفاظت از آسمان کشور در مقابل حملات دشمن بپردازند. مرحوم عبدالرزاق در یادداشتی آورده: «البته چون در 3 سال اول جنگ مجرد بودم و پروازهای بسیار زیادی در طول شبانه روز داشتم، با بیشتر این خلبانان شجاع نیروی هوایی آشنا بودم. این عزیزان رکورد پرواز در شب و رکورد پرواز در عمق خاک عراق یعنی طولانیترین مدت پرواز از پایگاه مربوطه تا مرز غربی عراق با اردن با 4 مرحله سوختگیری هوایی در خاک دشمن را دارند که در دنیا سابقه ندارد. طولانیترین رکورد در پرواز شکاری در جهان 6 الی 7 ساعت است ولی خلبانان شجاع نیروی هوایی این رکورد را شکستند و تا 12 ساعت متوالی البته به وسیله سوختگیری هوایی در مرز هوایی گشت میزدند.»
عملیات بسیار سخت
اجرای عملیات سوختگیری هوایی خصوصاً در شرایطی که دید کم باشد بسیار مشکل است. برای مثال سوختگیری در شب و در تاریکی مطلق در حالیکه چراغهای راهنمای هواپیمای تانکر نیز خاموش باشد باید با دقت عمل و مهارت بسیار زیاد صورت پذیرد. پرواز در چنین شرایطی همراه با وضعیت جوی نامناسب و ابرهای خطرناک به مراتب پیچیدهتر شده و جرأت و جسارت توأم با خونسردی و مهارت بسیاری را میطلبد. یکی از خطرناکترین مراحل سوختگیری نزدیک شدن هواپیمای سوختگیر به سیستم سوخت رسان هواپیمای تانکر 707 است که باید با کنترل کامل و در نظر گرفتن تمامی عوامل انجام شود. بهعبارت دیگر رعایت سرعت تقرب هر دو هواپیما و موقعیت آنها نسبت به یکدیگر دارای اهمیت حیاتی است. البته لازم به توضیح است که در قسمت عقب هواپیمای تانکر 707 سوخت رسان ، کابینی مخصوص میباشد که در آن کابین دستگاه سوخت رسان به یک بال کوچک مجهز است. درست مثل یک هواپیما از داخل کنترل فرامین دارد و به چپ، راست، بالا و پایین و عقب و جلو قابل پرواز است و مسئول سوخت رسان در این پروازهای جنگی و مهم باید حتماً سر متخصص باشد. اگر نباشد به احتمال زیاد خطرات جبرانناپذیری در پی خواهد داشت.
عبدالرزاق درباره توانایی خلبانان ایرانی میگوید: در این مدت تمرینات متوالی و اجرای آن در پروازهای دائمی گشت هوایی موجبات مهارت فوقالعاده خلبانان را فراهم کرد. بهطور مثال مهارت و تجربه خلبانان تا به آن حد افزایش یافت که توانستند در هر شرایطی از روز یا شب در هوای نامساعد و ابرهای خطرناک مبادرت به سوختگیری هوایی کنند و بر همه مشکلات موجود در این زمینه فائق آیند.
تلاش برای تضعیف ارتش
متأسفانه عدهای که تعدادشان کم هم نبود خواسته یا ناخواسته ضربات جدی به ارتش در ماه های ابتدایی انقلاب زدند و تا آنجا پیش رفتند که حتی متخصصان غیر خلبان نیروی هوایی را کنار گذاشتند یا بیاثر کردند اما شروع جنگ ورق را برگرداند. وی درباره اتفاقات آن روزها میگوید: ساعت رسمی کشور در 31 شهریور سال 59 حدود 14 را نشان میداد که ناگهان غرش هواپیماهای عراق و در پی آن انفجارهای پیدرپی بمبها و راکتهای پرتاب شده آرامش حاکم را در 15 فرودگاه و پایگاه هوایی ایران در هم شکست. بلافاصله پساز اطلاع از حمله به ایران تقریباً تمامی پرسنل ارتش بویژه پایگاههای هوایی به پایگاههای خود برگشتند تا آماده پاسخ به دشمن زبون و متجاوز باشند. عبدالرزاق میگوید: من وقتی به گردان رسیدم چند نفری قبل از من رسیده بودند. فرمانده گردان بعداز 10دقیقه یک گروه پرواز راآماده پرواز کردند و من جزو آنها بودم و فرمودند آماده باشید. گروه پرواز که شامل خلبان، سرمتخصص سوخت رسان در پرواز، مهندس پرواز و مکانیک پرواز است که تشکیل یک گروه پرواز عملیاتی نیروی هوایی را میدهد به اتفاق به طرف عملیات جهت گرفتن دستورات پروازی و سپس بهطرف هواپیما حرکت کردیم و ساعت 15 وارد هواپیما شدیم و بعد از بلند شدن طبق دستورات پرواز به طرف غرب حرکت کردیم و این اولین پرواز جهت پاسخگویی به متجاوز بود. در کابین به گوش بودم که صدای هواپیمای شکاری و رادار را شنیدم و به طرف کابین مخصوص سوختگیری رفتم و آماده شدم برای سوختگیری به هواپیمای شکاری. حدوداً ساعت 5 بعد ازظهر بود 4 فروند هواپیمای اف 4 راکه زیر بال آنها پر از بمب بود راهنمایی کردم برای سوختگیری و بعد از مدت کوتاهی 4 فروند دیگر جهت سوختگیری آمدند و عملیات سوختگیری با دقت فراوان به پایان رسید و بعداً شنیدم دو پایگاه عراق به وسیله شکاریهای ایرانی بمباران شده. بعد از حدود 3 ساعت اولین پاسخ داده شد و سپس بهسمت تهران برگشتیم. از این بابت خیلی خوشحال بودم و حس میکردم باید با تمام وجود و غروراز وطن دفاع کرد. بهگردان برگشتیم دیدم تمامی پرسنل به گردان آمدهاند و فرمانده دستور داد شب در گردان باشیم و فردا کار مهمی داریم. فردای آن روز در ادامه پاسخ به دشمن متجاوز، نیروی هوایی ارتش با هدف کاهش توان رزمی هوایی دشمن و اجرای اولین مأموریت سازمانی خود در بامداد یکم مهرماه سال 59 بزرگترین حمله هوایی خود را با به کارگیری هواپیماهای شکاری مختلف و رهگیر و 707 سوخت رسان و شناسایی انجام داد و بعدها بهنام حمله 140 فروندی نامیده شد. در حمله غرورآفرین کلیه پایگاههای هوایی دشمن آماج حملات ویرانگر عقابان تیز پرواز نیروی هوایی قرار میگیرد که از صبح زود کلیه هواپیماهای 707 سوخت رسان در پرواز بودند و از آن بهبعد هواپیماهای سوخت رسان بهصورت 24 ساعته در سه منطقه مرزی از شمال تا جنوب در خدمت هواپیماهای شکاری جهت بمباران دشمن و هواپیماهای رهگیر اف14 جهت درگیری و مقابله با آنان بودند که واقعاً شجاعانه فعال بودند.
تداوم حملات به عراق با کمک سوخت رسانها
عبدالرزاق میگوید: از روز دوم مهر، هرروز حملات هوایی به پایگاه دشمن ادامه داشت و حملات به تأسیسات نفتی و پتروشیمی، نیروگاهی نیروهای زمینی و زرهی آنقدر شدید بود که نیروهای عراقی زمینگیر شده بودند و فهمیدند فتح 3 روزه تهران چیزی جز خواب و خیال نبوده و عدم توانایی پوشش هوایی نیروهای زمینی دشمن از سوی نیروی هوایی عراق، بواسطه پوشش هوایی کم نظیر هواپیماهای شکاری رهگیر اف14 بهصورت 24 ساعته با کمک هواپیمای 707 تانکر در مناطق مختلف مرزی، خلبانان قهرمان اف5 و اف4 ایران با آرامش خاطر ادوات زرهی دشمن را در دشتهای هموار خوزستان هدف قرار میدادند و مانع از پیشروی دشمن به سوی اهداف خود میشدند. با این شجاعت کم نظیر پایگاه هوایی دزفول و شهر اهواز از خطر محاصره و اشغال رهایی یافت و دشمن تا رسیدن نیروهای زمینی و مردمی ایران در مواضع اشغالی خود تثبیت شد، از سوی دیگر با حملات شدید به پالایشگاههای مواد سوختی دشمن و کاروانهای حامل سوخت که از سوی کویت و عربستان به عراق میرسید نیروهای زرهی دشمن با کمبود شدید مواد سوختی مواجه شدند و بدون تحرک در دشت خوزستان باقی ماندند.
سوختگیری لازمه پروازهای بزرگ برون مرزی
در طول دفاع مقدس پروازهای بسیار زیادی انجام دادم. بیشتر پروازها جهت بمباران منابع مختلف دشمن مثل پتروشیمی، منابع نفتی و اقتصادی و نظامی برای اینکه در دید دشمن نباشد سوختگیری در ارتفاع بسیار پایین انجام میشد و بعضی از آنها بسیار مهم بود، در 7 و 15 آبان 1359 مأموریتهای حساسی انجام شد. البته این مأموریتها سری بود و حتی خود ما از تلویزیون متوجه میشدیم که چه حمله مهمی شده است؛ بله صبح زود پرواز انجام شد و بعد از صحبت با هواپیمای شکاری و اف14 درخواست شد. معمولاً همه چیز بهشکل اشاره و رادیو خاموش انجام میشد. در یک کلمه بهصورت رمز بود و برخلاف کلیه مقررات حتی موقع سوختگیری با دست علامت میدادم، صحبت کردن برابر بود با فاجعه و لو رفتن مأموریت. در یکی از این مأموریتها به اتفاق دو تامکت به نزدیک مرز رسیدیم خلبان تانکر قبلاً گفته بود که داخل خاک عراق میرویم. شکاریهای اف14 هم مراقب بودند با نزدیک شدن هواپیماهای دشمن، رادار با یک کلمه رمز را گفت که مفهوم آن نزدیک شدن 4 فروند هواپیمای دشمن بود. هواپیماهای اف14 به سمت آنها رفت و 2 فروند را سرنگون کرد و اف14 بعد به کمک او رفت و 2 فروند بعدی را سرنگون کرد.
حمله به اچ3
همانطور که قبلاً گفتم نقش هواپیمای سوخت رسان707 در عملیاتها بسیار مهم و نتیجه بخش بوده است البته در آن موقع فقط 5 کشور این هواپیما را داشتند. یکی از پروازهای بسیار مهم که در دنیا سابقه نداشته است عملیات مربوط به اچ3 میباشد که بسیار مهم و سرنوشت ساز بود. در 15 فروردین 60 فرمانده گردان اطلاع دادند که یک پرواز بسیار مهم در پیش است و صبح زود به گردان بیایید. همه پیبردند موضوع حمله بسیار مهمی باید باشد. ساعتی بعد پرواز آغاز شد.
مرحوم عبدالرزاق میگوید: با دو فروند هواپیمای 707 سوخت رسان آماده پرواز شدیم البته فرمانده واحد تأکید کرد هیچگونه صحبت رادیویی نباید باشد. بعداز صحبتهای اولیه و راهنمایی، آماده پرواز شدیم، در ارتفاع بسیار پایین دور از رادار دشمن و روی دریاچه ارومیه شروع به دور زدن کرده بودیم که 10 فروند شکاری آمدند که 5 فروند برای ما و 5 فروند برای هواپیمای دیگر و بعد از سوختگیری تا نزدیک مرز آنها را همراهی کردیم. در مرز سوریه و عراق هم دوباره سوختگیری کردند و به طرف 3 پایگاه موسوم به اچ3 یا الولید نزدیک مرز اردن یعنی غرب عراق حرکت کردند. عراق گمان میبرد هواپیماهای ایرانی به این پایگاهها دسترسی ندارد و هواپیماهای جدید خریداری شده از شرق و غرب در آنجا نگهداری می شد و تعداد آن حدود 60 فروند بود. به هر صورت بعد از مرحله دوم سوختگیری شکاری بمب افکنهای ایران به طرف آن سه پایگاه رفتند و هر سه پایگاه را با موفقیت بمباران کردند و سپس در مرز سوریه و دریاچه ارومیه در برگشت سوختگیری کردند و سبکبال به آشیانه بازگشتند و در اخبار شنیدیم که هواپیماهای شکاری ایران در یک حمله بیسابقه تعداد 48 فروند از هواپیماهای شکاری عراق را بمباران و نابود کردند.
وی درباره پروازهای مهم دیگر سوخت رسان ها به جریان معروف حمله به بغداد توسط شهید دوران و مرحوم محمود اسکندری اشاره می کند و می گوید: روز 30 ام تیر 1361 یکی از پروازهای بسیار مهم ابلاغ شد و طبق معمول صبح در گردان همه آماده شدند و کلیه صحبتها گفته شد و با سکوت رادیویی پرواز انجام شد. دو فروند اف 4 در غرب کشور در ارتفاع پایین عملیات سوختگیری را انجام دادند. آنطور که بعدها متوجه شدم خلبان هواپیمای دوم مرحوم سرگرد محمود اسکندری از بزرگان گردان های اف 4 بود. دو هواپیما حدود 40 یا 50 دقیقه بر روی عراق بودند و حتی موفق به بمباران یک هدف اقتصادی در نزدیکی بغداد شدند اما در ادامه آتش پدافند موشکی عراق هر دو را گرفتار کرد. به ما اطلاع دادند که باید به نزدیکی مرز برویم و آنها را مجدداً کمک کنیم. متاسفانه دیدم در برگشت یکی از شکاری ها نبود. آن روز نمی دانستم این هواپیما مربوط به شهید عباس دوران است. از اخبار شنیدم که در یک حمله هوایی به بغداد که قرار بود کنفرانس غیر متعهدها انجام شود و برخلاف گفته های صدام بغداد آنقدر هم امن نبود.هواپیمای دوم مربوط بود به سرگرد اسکندری که صدمه زیادی خورده بود اما توانست سوخت بگیرد در حالی که میگ های عراقی هم دنبالش بودند.خوشبختانه حضور اف 14 سبب شد تا بازگردند. خلبانان شجاع نیروی هوایی مثل عباس دوران نشان دادند که بغداد محل امنی برای کنفرانس نمی باشد که البته این خلبان شجاع بعد از بمباران پالایشگاه عراق با هواپیمای خود به تاسیسات نزدیک هتل کنفرانس می زند و شهید می شود. از این خاطرات چون در رابطه مستقیم با هواپیماهای شکاری جهت سوختگیری هوایی بودم بسیار زیاد دارم. به برخی از آنها اشاره کرد، باشد که سپاسی گفته باشم بر این رشادت خلبانان.
آسیب ها و الزام های استفاده از تاریخ شفاهی
دکتر سید علیرضا بهشتی
استاد دانشگاه
محققان ومراکز دانشگاهی برای تدوین پایان نامههای پژوهشی درموضوع تاریخ توسعه کشور، با فقرمنابع دست اول، حتی دست دوم، بویژه برای دهه 60 مواجه اند؛ درمراجعه به منابع موجود هم که تعدادشان معدود است، ملاحظه میشود که آنها هم به شیوه تاریخ شفاهی تنظیم وتدوین شدهاند. تاریخ شفاهی تعریف و جایگاه خاص خود را دارد و به لحاظ سندیت نازلترین درجه اعتبار را در گونههای تاریخ نگاری داراست.
البته من قصد بیارج کردن زندگینامههای خودنوشت یا دیگر نوشت را ندارم بلکه میخواهم به مشکلات اجتنابناپذیر تاریخ شفاهی اشاره کنم؛ مهمترین مشکل تاریخ شفاهی ارائه تصویری ناقص از رخدادهای تاریخی است که به هیچ وجه نمیتواند جای تاریخ نگاری متکی بر اسناد را بگیرد. متأسفانه درفضای بازآفرینیهای تاریخی، اغلب تاریخ شفاهی رواج داشته و این شیوه به پایان نامههای پژوهشی نیز راه یافته است. براین اساس و به دلیل داستان سرایی و تصویر بعضاً نادرستی که از رخدادهای تاریخی ترسیم شده راهی به گذشته نداریم.
تأسف برانگیزتر آنکه برمبنای این شیوه تاریخ نگاری، تفاسیر و تحلیلهایی بنیان گرفته که از بن و اساس واقعیت ندارد و این خود یکی از آسیبهای تاریخ شفاهی است؛ در تبیین نقش و مسئولیت تاریخی دولت جنگ این موضوع کاملاً به چشم میآید، حتی دولت شهید رجایی را هم که قریب یک سال متولی جنگ بود، در برمیگیرد که بیتوجهی به تداوم تاریخی را میتوان منشأ این وضعیت دانست؛ در ارتباط با هویت ایرانی عدم توجه به تداوم تاریخی یک مشکل بنیادین است که به عینه خود را در موضوع توسعه نشان میدهد. بدرستی گفته شده؛ هرگاه ملتی از هویت تاریخی خود بیخبر باشد براحتی دچار استبداد داخلی یا خارجی میشود.
این واقعیت درهمه جای دنیا تجربه شده است. از همین رواست وقتی سلسلهای برسرکار میآید سعی میکند هیچ نام ونشانی از قبلیها باقی نگذارد. این وضعیت در تاریخ کشورمان وضوح دارد و موجب وارد آمدن لطماتی به هویت ملی شده است. پهلوی پساز تسلط برارکان قدرت سعی نمود تا نام نیکی از قاجاریه نباشد و تمامی جلوههای تمدنی درآستانه ورود به مدرنیسم را به خود نسبت دهد.
قاجارها هم همین رفتار را با قبلیهای خود داشتند، قبلیها نیز با قبلتر از خود چنین کردند؛ بعد از انقلاب هم کم و بیش این فرهنگ استمرار یافت و هردولتی، دولت قبل از خود را تخطئه و خود را از تجربیات و دستاوردهای دولت پیشین بینیاز دانست. غافل از آنکه برنامهریزیها باید بردوش تجربیات موفق و ناموفق پیشینیان استوار باشد. این موضوع زمینه ساز تحریف واقعیتها وعدم شکلگیری یک روند تاریخی شده است؛ این است که با رفتن دولتی و آمدن دولتی دیگر تو گویی انقلابی رخ داده و باید همه چیز زیر و رو شود! این پدیده مانع از مستندسازیهای تاریخی ازسوی دستگاههای اجرایی و درنتیجه وارد آمدن لطمههای فراوانی به تاریخ نگاری دفاع 8 ساله به شیوه علمی و درسآموز شده است. مجموعه این دلایل موجب شد تا تکاپویی از دوسال پیش برای فراهم آمدن اثری که حاصل فکر و زحمت چهرههایی صاحب نظر و اندیشه است، شکل گیرد و بهعنوان قدم اول تقدیم عرصه علم وپژوهش شود؛ گرچه نمیتوان گفت کار ایدهآلی ارائه شده است، بلکه این کار را باید قدم اول دانسته و چشم به همتهای بعدی داشت تا قدمهای بلندتر و اساسی تر برداشته شود، البته درپدید آمدن این اثر بهمنظور رعایت اصول علمی در تاریخ نگاری مستند نهایت سعی به کار گرفته شده است؛ از اینرو هرجا نقدی به چشم آمده بدون درنظر گرفتن علایق شخصی، واقعیتها آنگونه که بوده، چه تلخ و چه شیرین انعکاس یافته است؛ در تاریخ نگاری با هرشیوه و روشی باید همواره به این نکته توجه داشت که عرصه تاریخ محکمه نبوده و هدف از تاریخ نگاری نیز محاکمه گذشتگان نیست.
بنابراین نباید در تاریخ بهدنبال مقصر بگردیم، بلکه باید به تاریخ به مثابه چراغ راه آینده نگریسته و از حوادث تاریخی عبرت بگیریم تا درعمل از میزان اشتباهاتمان بکاهیم. همان چیزی که متون دینی هم بدان دعوت میکنند. اساساً ویژگی علم تاریخ در نسبتش با آینده و آیندهگرایی است. منطق علم تاریخ، ماندن درگذشته را محکوم و با پیش رو قرار دادن تجربه زیست گذشتگان به افراد انگیزه و شناخت لازم را میدهد تا در سرنوشت جمعی خود مشارکت فعال داشته باشند و از درافتادن در مسیرهای منتهی به بنبستهای یأس آلود و چشم دوختن به منجیهای غیبی وخارجی برهند؛ یکی از عواملی که تاریخ نگاری جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس به این وضع درآمده، این است که جامعه دانشگاهی ما بههردلیلی پا پیش نگذاشته و درغیبت آنان کارتاریخ نگاری جنگ توسط کسانی انجام میگیرد که به روش و دانش این شعبه از علم مجهز نیستند؛ از اینرو سطح تاریخ نگاری تاحد واقعه نگاری ژورنالیستی پایین آمده است.