ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام حسین(ع):
کسی که برای جلب رضایت و خشنودی مردم موجب خشم و غضب خداوند شود، خداوند او را به مردم وامیگذارد. بحارالانوار، ج ۷۸، ص۱۲۶
کسی که برای جلب رضایت و خشنودی مردم موجب خشم و غضب خداوند شود، خداوند او را به مردم وامیگذارد. بحارالانوار، ج ۷۸، ص۱۲۶
هنرمندان در فضای مجازی
سفر بیسرانجام جنابخان به جام جهانی قطر، آغاز اکران یک مستند تازه و افشاگری یک مصرشناس درباره جواهرات گمشده و دزدیده شده فرعون، بخشی از خبرهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی را تشکیل میدهد که نکاتی درباره آنها را میخوانید.
یاد
هفدهم آبان ماه مصادف با سالروز درگذشت ادیبی است که از او بهعنوان پدر داستان کوتاه فارسی یاد میکنند. البته این تنها عنوانی نیست که به نام محمدعلی جمالزاده گره خورده، منتقدان ادبی، جمالزاده را آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات فارسی و از طرفی پیشتاز قصهنویسی معاصرمان هم میدانند.او نخستین مجموعه داستانهای کوتاه ایرانی را با عنوان «یکی بود و یکی نبود» در سال ۱۳۰۰ منتشر کرد. نام این نویسنده کشورمان در میان نامزدهای سال 1965 جایزه نوبل هم دیده میشود. او در زمینه ترجمه هم فعالیت داشته، آنچنان که علاقهمندان ادبیات جهان را با آثار بزرگانی همچون ایبسن، شیلر و مولیر آشنا کرد. جمالزاده در سال ۱۳۷۶ در ۱۰۵ سالگی در یک آسایشگاه سالمندان در ژنو سوئیس درگذشت.
خبر روز
فرید نیکجو، تهیهکننده ویژه برنامه فوتبالی شبکه نسیم در ایام جامجهانی قطر گفته تولید این برنامه که قرار بود با محوریت جناب خان ساخته شود، به سرانجام نرسیده است. نیکجو که قرار بود با حضور شخصیت «جناب خان» برای پخش در ایام جام جهانی قطر روی آنتن برود به مهر گفته: «ما به لحاظ زمانبندی دچار مشکل شدیم و ساخت این برنامه عملاً منتفی است.برای این ویژهبرنامه که قرار بود در شبکه نسیم به تولید برسد آیتمهایی طراحی شد و بخشی از این آیتمها باید در قطر با حضور عروسک جناب خان تصویربرداری میشد اما زمانبندی برنامه به لحاظ موضوعات و آیتمسازی دچار مشکل شد.طرحی داشتیم که فضای فوتبالی داشت و جناب خان هم قرار بود آیتمهایی در این برنامه داشته باشد که متأسفانه به سرانجام نرسید.»
اکران مستند فوتبالی
مستند سینمایی «ملوانان تنها به دریا نمیروند» به کارگردانیالله کرم رضاییزاده از روز چهارشنبه ۱۸ آبان در گروه سینمایی هنر و تجربه اکران میشود. این فیلم مستند با اشاره به افتخارات تیم فوتبال ملوان بندرانزلی در طول تاریخ فوتبال ایران، روایتگر دلبستگی و همدلی مردم شهر بندرانزلی ازهر قشر و شغلی به این تیم محبوب و ریشهداراست.ملوانان تنها به دریا نمیروند تاکنون جوایز مختلفی از جشنوارههای سینمایی همچون سی و نهمین دوره جشنواره فیلمهای ورزشی، سومین جشنواره فیلمهای ورزشی کنیا، جشنواره فیلم شهر، جشنواره فیلم وارش و جشنواره فیلم فجر فجربهدست آورده است.
یک افشاگری جنجالی
افشاگری درباره جواهرات گمشده و دزدیده شده فرعون، آن هم در صدسالگی کشف مقبره «توتعنخآمونن» توجه جهانیان را به مصر جلب کرد. این مقبره آثار تاریخی شگفتآور متعددی را در خود جای داده است. برخی از جواهرات فرعون در طول یک قرن اخیر ربوده یا گم شدهاند. این روزها یک محقق ردِ جواهرات گمشده این مقبره را در موزههای ایالات متحده و بریتانیا پیگیری میکند. «مارک گابولد» استاد رشته مصرشناسی دانشگاه «پل والری مونپلیه» در فرانسه، در تحقیقاتی که نتایج آن در کنفرانسی واقع در «اقصر» به فاصله چهارم تا ششم نوامبر منتشر خواهد شد، برخی از این جواهرات گمشده و موقعیت مکانی احتمالی آنها را شناسایی کرده است. این مصرشناس عکسهایی را که «هری برتون» در دهه ۲۰ میلادی از یافتههای مقبره فرعون «توتعنخآمون» ثبت کرده بود مورد بررسی قرار داده و آنها را با اشیایی مقایسه کرده که در موزهها و حراجیها پیدا کرده بود. مشروح این گزارش خواندنی در ایسنا آمده است.
کتاب روز
«بوی نم باروت» عنوان تازهترین کتابی است که به همت انتشارات خط مقدم در اختیار علاقهمندان قرار گرفته، این نوشته حسین زحمتکش زنجانی خاطرات حاج شیخ مرتضی خاکساردوست را در برمیگیرد.«بوی نم باروت»، حکایت عاشق پیشگی زائر جبهههاست؛ زائری که هرچند بیشتر مواقع تفنگ نداشت اما هیچوقت باروتش نم نگرفت. به اعتقاد استادش حاج آقا مجتهدی که عمری شاگردیاش را کرده، عبا و عمامه و قبا و لباده و پیراهن یقه آخوندیاش، برای جبهه کار تانک را میکرد. لحظهای تردید به خودش راه نداد. همیشه پا در رکاب بود؛ بهار و تابستان و پاییز و زمستان هم برایش فرقی نداشت. راوی، خودش هرچه را دیده، آزموده و هرچه را شنیده، به سنگ محکش زده تا راست بیاید.
هفدهم آبان ماه مصادف با سالروز درگذشت ادیبی است که از او بهعنوان پدر داستان کوتاه فارسی یاد میکنند. البته این تنها عنوانی نیست که به نام محمدعلی جمالزاده گره خورده، منتقدان ادبی، جمالزاده را آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات فارسی و از طرفی پیشتاز قصهنویسی معاصرمان هم میدانند.او نخستین مجموعه داستانهای کوتاه ایرانی را با عنوان «یکی بود و یکی نبود» در سال ۱۳۰۰ منتشر کرد. نام این نویسنده کشورمان در میان نامزدهای سال 1965 جایزه نوبل هم دیده میشود. او در زمینه ترجمه هم فعالیت داشته، آنچنان که علاقهمندان ادبیات جهان را با آثار بزرگانی همچون ایبسن، شیلر و مولیر آشنا کرد. جمالزاده در سال ۱۳۷۶ در ۱۰۵ سالگی در یک آسایشگاه سالمندان در ژنو سوئیس درگذشت.
خبر روز
فرید نیکجو، تهیهکننده ویژه برنامه فوتبالی شبکه نسیم در ایام جامجهانی قطر گفته تولید این برنامه که قرار بود با محوریت جناب خان ساخته شود، به سرانجام نرسیده است. نیکجو که قرار بود با حضور شخصیت «جناب خان» برای پخش در ایام جام جهانی قطر روی آنتن برود به مهر گفته: «ما به لحاظ زمانبندی دچار مشکل شدیم و ساخت این برنامه عملاً منتفی است.برای این ویژهبرنامه که قرار بود در شبکه نسیم به تولید برسد آیتمهایی طراحی شد و بخشی از این آیتمها باید در قطر با حضور عروسک جناب خان تصویربرداری میشد اما زمانبندی برنامه به لحاظ موضوعات و آیتمسازی دچار مشکل شد.طرحی داشتیم که فضای فوتبالی داشت و جناب خان هم قرار بود آیتمهایی در این برنامه داشته باشد که متأسفانه به سرانجام نرسید.»
اکران مستند فوتبالی
مستند سینمایی «ملوانان تنها به دریا نمیروند» به کارگردانیالله کرم رضاییزاده از روز چهارشنبه ۱۸ آبان در گروه سینمایی هنر و تجربه اکران میشود. این فیلم مستند با اشاره به افتخارات تیم فوتبال ملوان بندرانزلی در طول تاریخ فوتبال ایران، روایتگر دلبستگی و همدلی مردم شهر بندرانزلی ازهر قشر و شغلی به این تیم محبوب و ریشهداراست.ملوانان تنها به دریا نمیروند تاکنون جوایز مختلفی از جشنوارههای سینمایی همچون سی و نهمین دوره جشنواره فیلمهای ورزشی، سومین جشنواره فیلمهای ورزشی کنیا، جشنواره فیلم شهر، جشنواره فیلم وارش و جشنواره فیلم فجر فجربهدست آورده است.
یک افشاگری جنجالی
افشاگری درباره جواهرات گمشده و دزدیده شده فرعون، آن هم در صدسالگی کشف مقبره «توتعنخآمونن» توجه جهانیان را به مصر جلب کرد. این مقبره آثار تاریخی شگفتآور متعددی را در خود جای داده است. برخی از جواهرات فرعون در طول یک قرن اخیر ربوده یا گم شدهاند. این روزها یک محقق ردِ جواهرات گمشده این مقبره را در موزههای ایالات متحده و بریتانیا پیگیری میکند. «مارک گابولد» استاد رشته مصرشناسی دانشگاه «پل والری مونپلیه» در فرانسه، در تحقیقاتی که نتایج آن در کنفرانسی واقع در «اقصر» به فاصله چهارم تا ششم نوامبر منتشر خواهد شد، برخی از این جواهرات گمشده و موقعیت مکانی احتمالی آنها را شناسایی کرده است. این مصرشناس عکسهایی را که «هری برتون» در دهه ۲۰ میلادی از یافتههای مقبره فرعون «توتعنخآمون» ثبت کرده بود مورد بررسی قرار داده و آنها را با اشیایی مقایسه کرده که در موزهها و حراجیها پیدا کرده بود. مشروح این گزارش خواندنی در ایسنا آمده است.
کتاب روز
«بوی نم باروت» عنوان تازهترین کتابی است که به همت انتشارات خط مقدم در اختیار علاقهمندان قرار گرفته، این نوشته حسین زحمتکش زنجانی خاطرات حاج شیخ مرتضی خاکساردوست را در برمیگیرد.«بوی نم باروت»، حکایت عاشق پیشگی زائر جبهههاست؛ زائری که هرچند بیشتر مواقع تفنگ نداشت اما هیچوقت باروتش نم نگرفت. به اعتقاد استادش حاج آقا مجتهدی که عمری شاگردیاش را کرده، عبا و عمامه و قبا و لباده و پیراهن یقه آخوندیاش، برای جبهه کار تانک را میکرد. لحظهای تردید به خودش راه نداد. همیشه پا در رکاب بود؛ بهار و تابستان و پاییز و زمستان هم برایش فرقی نداشت. راوی، خودش هرچه را دیده، آزموده و هرچه را شنیده، به سنگ محکش زده تا راست بیاید.
محصولات کانون پرورش فکری در جام جهانی عرضه میشود
حامد علامتی : کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در این دوره از جام جهانی ۲۰۲۲ قطر، سعی دارد در شناساندن فرهنگ ایرانی – اسلامی به شرکت کنندگان، ایفای نقش داشته باشد، به همین دلیل با توجه به اینکه به لحاظ ادبی، هنری، فرهنگی تجربه داریم، در این زمینه از ظرفیتهای کانون بهرهمند خواهیم شد.در ایام جام جهانی ۲۰۲۲ قطر، قرار است تعدادی از هنرمندان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به قطر ببریم تا بخشی از محصولات کانون را در آنجا عرضه کنیم. البته ممکن است برخی از هنرمندان اعزامی کانون لزوماً عضو کانون نباشند اما بنا داریم تا از محصولات تولیدی هنرمندان در این ایام استفاده کنیم و هنر ایرانی - اسلامی را به جهانیان بشناسانیم. ما در امارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نداریم اما برای دانش آموزانی که در مدارس بینالمللی تحصیل میکنند، خدمات کانون را به داخل مدارس بردهایم و در مدارس برایشان برخی از برنامههای کانون را در آنجا اجرایی میکنیم.در راستای تبادلات فرهنگی و هنری هم برنامههایی برای حوزه بینالملل داریم تا در این حوزه تقویت شویم و بتوانیم اقدامات مؤثری را محقق کنیم.
بخشی از گفتههای مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با مهر
بخشی از گفتههای مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با مهر
آشنایی با اختلالات روانپزشکی/2
روی مرزی «باریک»
آزاده سهرابی
روانشناس
اختلالات شخصیت طیف وسیعی از اختلالات را در ادبیات روانپزشکی در بر میگیرد و جامعه آماری بالایی نیز دارند بهطوریکه اگر شما در یک جمع 20 نفره نشسته باشید احتمال اینکه یکی از این افراد دچار اختلال شخصیت باشد دور از انتظار نیست چون این طیف وسیع 10 تا 20 درصد جمعیت عمومی را در بر میگیرد که از اختلال شخصیت خود شیفته و ضد اجتماعی تا شخصیت وابسته و مرزی و... را شامل میشود. موضوع اصلی از داستان جذاب شخصیت شروع میشود. شخصیت همان چیزی است که باعث احساس امنیت آدم در ارتباط هایش میشود چرا که بنای ذهنی ما این است که شخصیت افراد با ثبات است. به این معنی که همه ما آدمها در دنیای بیرونی و درونی خودمان با متغیرهای متفاوتی روبهرو میشویم و هیجانات مختلفی را تجربه میکنیم اما الگوی رفتاری ما در عین انعطافپذیری در برابر متغیرها الگوی ثابتی است. در واقع «با یک غوره سردی مان نمیکند و با یک مویز گرمی» یا «نمک نمیخوریم و نمکدان نمیشکنیم». همه این ثبات را آدمی مدیون داشتن یک هسته خود مرکزی است. این «خود» یا «هویت» که افراد به صورت درونی احساس میکنند میتواند به قول وینی کات روانشناس معروف حیطه شخصیت، ناظر بر تمام خودهای دیگری باشند که در درون فرد وجود دارند و این ناظر هوشیار است که میتواند ثبات را در عین اجازه دادن به تجربههای هیجانی متفاوت به فرد به ارمغان بیاورد.
در اختلال شخصیت مرزی که یکی از فراگیرترین اختلالات شخصیت است – دو درصد جمعیت را در بر میگیرد- گویی این هسته یا وجود ندارد یا قدرت کافی ندارد. برای همین است که هر تجربه هیجانی میتواند او را با بدترین یا بهترین احساساتش روبهرو کند به گونهای که از بیرون این افراد دمدمی مزاج و حتی گاه با رفتار عجیب توصیف شوند. خود این افراد میتوانند اذعان کنند یک لحظه میتوانند سرشار از زندگی باشند و آن را درون خود تجربه کنند و به راحتی به دنیایی از تاریکی گیر بیفتند و به سمت مرگ کشیده شوند. این افراد گرچه به دنیای سایکوز که اساساً از واقعیت بریده شده است نرسیدهاند اما در دنیای نوروتیک که عموم آدمها در آن حیطه قرار دارند هم تعلق ندارند برای همین گویی روی مرزی باریک قدم میگذارند. این قدم زدن روی مرز باریک سخت و دردناک است و برای همین در روابط متعدد از رابطه عاطفی تا روابط شغلی دچار نگاهی صفر و صدی میشوند و با یک تلنگر میتوانند بشکنند. در دنیای درونی خودشان نیز چنین است و برای همین تهدید به خودکشی یا عمل به خودکشی در این افراد زیاد است. گویی در یک لحظه برای رهایی از رنجی درونی به سمت آن تاریکی کشیده میشوند. این افراد میتوانند بلافاصله طیفی از احساسات خشم تا عشق را درون خود تجربه کنند و برای همین در عین اینکه به کسی بشدت وابستهاند، بشدت هم دلخور شوند. میتوانند با اشتیاق وارد جلسات درمان شوند و درمانگر را در همان جلسات اول در جایگاه یک ناجی ببینند ولی بلافاصله در جلسات بعدی خشم عمیقی را بروز دهند. برای همین درمانگران این افراد نیاز است قدرت تحمل زیادی برای روبهرو شدن با چنین عواطفی را داشته باشند و بتوانند با همدلی وارد دنیای ناامن آنها شوند تا به آن فرد کمک کنند دنیای درونی خودش را بشناسد، تجربه کند، نترسد و به مرور خود هستهای را شکل بدهد. این نیازمند ایجاد یک رابطه امن است. عموماً شخصیتهای مرزی بجز رفتارهای گاه دیوانهواری که دارند، پر از سرزنش دیگران هستند. البته حقیقتاً در دنیای درونی آنها سیاهچالههایی است که باعث میشود آنها گمان کنند دیگران به خوبی آنها را درک نمیکنند یا در صورت شناخت آنها او را طرد خواهند کرد. دنیای درونی آنها پر از اضطراب و دو دلی است. از ترک شدن واهمه دارند اما عموم روابطشان بیثبات است. انتخابهای زیان باری دارند و احساس خالی بودن میکنند. خشمهای ناگهانی انفجاری دارند. این افراد معمولاً برای فقدانهای بیشمارشان در روابط به درمانگر مراجعه میکنند. و البته دنبال مقصر در خارج از خود میگردند. شاید هم عوامل خصوصاً محیطی باعث بروز این اختلال شده باشد اما مهم این است که این افراد نیازمند کمک هستند تا از روی این مرز کم کم به سمت دنیای نوروتیک حرکت کنند.
روانشناس
اختلالات شخصیت طیف وسیعی از اختلالات را در ادبیات روانپزشکی در بر میگیرد و جامعه آماری بالایی نیز دارند بهطوریکه اگر شما در یک جمع 20 نفره نشسته باشید احتمال اینکه یکی از این افراد دچار اختلال شخصیت باشد دور از انتظار نیست چون این طیف وسیع 10 تا 20 درصد جمعیت عمومی را در بر میگیرد که از اختلال شخصیت خود شیفته و ضد اجتماعی تا شخصیت وابسته و مرزی و... را شامل میشود. موضوع اصلی از داستان جذاب شخصیت شروع میشود. شخصیت همان چیزی است که باعث احساس امنیت آدم در ارتباط هایش میشود چرا که بنای ذهنی ما این است که شخصیت افراد با ثبات است. به این معنی که همه ما آدمها در دنیای بیرونی و درونی خودمان با متغیرهای متفاوتی روبهرو میشویم و هیجانات مختلفی را تجربه میکنیم اما الگوی رفتاری ما در عین انعطافپذیری در برابر متغیرها الگوی ثابتی است. در واقع «با یک غوره سردی مان نمیکند و با یک مویز گرمی» یا «نمک نمیخوریم و نمکدان نمیشکنیم». همه این ثبات را آدمی مدیون داشتن یک هسته خود مرکزی است. این «خود» یا «هویت» که افراد به صورت درونی احساس میکنند میتواند به قول وینی کات روانشناس معروف حیطه شخصیت، ناظر بر تمام خودهای دیگری باشند که در درون فرد وجود دارند و این ناظر هوشیار است که میتواند ثبات را در عین اجازه دادن به تجربههای هیجانی متفاوت به فرد به ارمغان بیاورد.
در اختلال شخصیت مرزی که یکی از فراگیرترین اختلالات شخصیت است – دو درصد جمعیت را در بر میگیرد- گویی این هسته یا وجود ندارد یا قدرت کافی ندارد. برای همین است که هر تجربه هیجانی میتواند او را با بدترین یا بهترین احساساتش روبهرو کند به گونهای که از بیرون این افراد دمدمی مزاج و حتی گاه با رفتار عجیب توصیف شوند. خود این افراد میتوانند اذعان کنند یک لحظه میتوانند سرشار از زندگی باشند و آن را درون خود تجربه کنند و به راحتی به دنیایی از تاریکی گیر بیفتند و به سمت مرگ کشیده شوند. این افراد گرچه به دنیای سایکوز که اساساً از واقعیت بریده شده است نرسیدهاند اما در دنیای نوروتیک که عموم آدمها در آن حیطه قرار دارند هم تعلق ندارند برای همین گویی روی مرزی باریک قدم میگذارند. این قدم زدن روی مرز باریک سخت و دردناک است و برای همین در روابط متعدد از رابطه عاطفی تا روابط شغلی دچار نگاهی صفر و صدی میشوند و با یک تلنگر میتوانند بشکنند. در دنیای درونی خودشان نیز چنین است و برای همین تهدید به خودکشی یا عمل به خودکشی در این افراد زیاد است. گویی در یک لحظه برای رهایی از رنجی درونی به سمت آن تاریکی کشیده میشوند. این افراد میتوانند بلافاصله طیفی از احساسات خشم تا عشق را درون خود تجربه کنند و برای همین در عین اینکه به کسی بشدت وابستهاند، بشدت هم دلخور شوند. میتوانند با اشتیاق وارد جلسات درمان شوند و درمانگر را در همان جلسات اول در جایگاه یک ناجی ببینند ولی بلافاصله در جلسات بعدی خشم عمیقی را بروز دهند. برای همین درمانگران این افراد نیاز است قدرت تحمل زیادی برای روبهرو شدن با چنین عواطفی را داشته باشند و بتوانند با همدلی وارد دنیای ناامن آنها شوند تا به آن فرد کمک کنند دنیای درونی خودش را بشناسد، تجربه کند، نترسد و به مرور خود هستهای را شکل بدهد. این نیازمند ایجاد یک رابطه امن است. عموماً شخصیتهای مرزی بجز رفتارهای گاه دیوانهواری که دارند، پر از سرزنش دیگران هستند. البته حقیقتاً در دنیای درونی آنها سیاهچالههایی است که باعث میشود آنها گمان کنند دیگران به خوبی آنها را درک نمیکنند یا در صورت شناخت آنها او را طرد خواهند کرد. دنیای درونی آنها پر از اضطراب و دو دلی است. از ترک شدن واهمه دارند اما عموم روابطشان بیثبات است. انتخابهای زیان باری دارند و احساس خالی بودن میکنند. خشمهای ناگهانی انفجاری دارند. این افراد معمولاً برای فقدانهای بیشمارشان در روابط به درمانگر مراجعه میکنند. و البته دنبال مقصر در خارج از خود میگردند. شاید هم عوامل خصوصاً محیطی باعث بروز این اختلال شده باشد اما مهم این است که این افراد نیازمند کمک هستند تا از روی این مرز کم کم به سمت دنیای نوروتیک حرکت کنند.
عکس نوشت
تالار هنر بعد از اینکه به مدت ۴۵ روز اجرایی نداشته، از دیروز دوشنبه ۱۶ آبان میزبان اجرای نمایش «شاهزاده خانم و کلاغهای تاج طلا» شده است. این نمایش به نویسندگی و کارگردانی پویا ششپری است و درباره شاهزادهای به نام ویشتا بوده که متوجه حضور جادوگر برای تصاحب قدرت میشود. «شاهزاده خانم و کلاغهای تاج طلا» هر روز از ساعت ۱۷:۳۰ روی صحنه میرود و تا ۲۵ آذر به اجرای عمومی خود ادامه خواهد داد. این نمایش در نوبت صبح هم ویژه مدارس روی صحنه میرود./مهر
هنر، نفس لوامه جامعه
محسن نفر
آهنگساز، پژوهشگر، مدرس موسیقی و نوازنده تار و سه تار
ریشه و پشتیبان حکمت، عقل است. پس هنر حِکمی، مُتکایش عقل است. حکمت برای توجه به عقل و نقش و جایگاه آن است. عقل چیست؟ قوهای که در انسان تشخیص راه از چاه، درست از غلط، حق از باطل و ثواب از خطا میکند! همه موارد مزبور را تشخیص میدهد و بوسیله وجدان یا نفس لوامه، تذکر میدهد. هنر حِکمی، دقیقاً همان کارهای عقل را عیان میکند. عقل، اعلام و هنر، اعلان میکند. هنر، در نقشِ نفسِ لوامه ظاهر میشود. در واقع هنر، باید نفس لوامه جامعه و فرهنگ باشد. اخلاق، مصلح و اصلاحگر و مُهذبِ نفس است. اخلاق، مددکار عقل و آموزگار نفس لوامه است. اما برای فرداًفرد افراد. هنر، باید اخلاق جامعه باشد. هنر، همان اخلاق است اما برای همه جامعه. اخلاق، علم تهذیب نفس است ولی هر فرد بنا بر ظرفیت و قابلیتهای شخصی خود، با آن همراه و هماهنگ میشود. ما باید با اخلاق بنا بر استعداد خود، پیش رویم و با آن سلوک کنیم. عرفان، نهایت اخلاق و پشت سر گذاردن آن است. پشت سر گذاردن نه پشت سر انداختن. کسی که مدعای عرفان دارد ولی به اخلاق بیتوجه است، اخلاق را پشت سر انداخته! آن را جا گذاشته! آن را دور زده. از آن عبور نکرده بلکه غافل مانده. پس راه رسیدن به مرحله عرفان، اخلاق است. اخلاق، دوره آمادگی برای عرفان است. اخلاق، پیشنیاز عرفان است. اخلاق، دوره پاکسازی و تهذیب و پالودگی نفس است. عرفان، راهبری نفسِ مُهذب است. پیش بردن نفسِ پاکیزه. اخلاق، معلم فردی و آموزگار خصوصی تربیت نفس است. هنر که باید اخلاق جامعه باشد، تربیت نفوس عمومی و پاکیزگی آن را اعلان میکند! هنر، نفس ِلوامه جامعه است، نفس ِبیداریبخش و بیدارگر. هنر که باید وجدان جامعه باشد، مظهر چیست؟ مظهر هدایت و راهبری! هنر جامعه را به سمت اهداف، هدایت و راهبری میکند! کدام اهداف؟ اگر هنر، وجدان جامعه، فرهنگ و تاریخ باشد، جامعه را به سمت اهداف عقل، راهبری میکند. هنر، فریادش، آوای هدایت است. آوایی خوشآهنگ و خوشایند که از حلقوم حکمت، ترنم میشود! پس این آوا، از آنِ حکمت است. هنر فقط آن را به نوا و آوا درآورده است. هنر حِکمی، همان حکمت، در قالب هنر است. محتوای حکمت در ظاهر هنر. روح حکمت در جسم هنر. منظره حکمت در قاب هنر. پس حکمت که مجموعه معرفت عقلانی است، در قالب و صورت هنر و با ابزار و روشها و قالبهای هنری نقش راهبری و هدایت جامعه را به عهده دارد. پس هنر، نفسِ لوامه جامعه است و چون با اطوار خوشایند و هیبتی زیبا و دلنشین ظاهر میشود، دیگر لوامه نیست بلکه نوازشگر است. لوم، نیش و سرزنش، در هنر به نوش، پند و حلاوت تبدیل میشود. چه بسیار سخنان و معارف بزرگی که در تاریکخانههای تاریخ و تمدن، محبوس و منزویاند و در جدایی از هنر، به گوش هیچ صاحب هوشی نمیرسند و بهرهای به جامعه و انسان نمیدهند. حق آن است که در پیوند با هنر قرار گیرند و با زبان هنر، از سخن ستوده به سیرِ ستُرگ هدایت و آگاهی جامعه، تبدیل شوند! پس هنر باید حِکمی شود و به نفس نوازشگر و وجدان نغمهپرداز و نمایشگر جامعه، تبدیل شود. همان که برای آن بوده است! همان که برازندهاش است و برایش هست. همان که جامه قامتش بوده است و خواهد بود. چگونه چنین میشود؟ چگونه هنر، وجدان هدایتگر و نفس نوازشگر جامعه میشود؟! آنگاه که هنرمند، خود چنین باشد. هنرمند است که چنین هنری از نهان و نهادش، ظهور میکند. هنرمند است که مُنادی هدایت است. هنرمند است که مُهذِب جامعه است. هنرمند است که بیدارگر و بیداریبخش جامعه و انسان است. او خودش باید حائز چنین خصوصیاتی باشد، اگر نباشد، چگونه میتواند؟!
«ذات نایافته از هستی بخش / کیِ تواند که شود هستی بخش؟»
چنین هنرمندی، باید خود اهل اخلاق و سیره پاکی و پاکیزگی باشد! باید هدایتگری هدایت شده باشد! اصلاً به غیر این نمیشود! نمیتواند که شود! چگونه میتوان از چیزی نمایش داد که وجود ندارد؟ هنر، سخن نیست؛ صدا، ندا و اشارت حق است. ندا و اشارت حق، از مسیر ناحق و نااهل، عبور نمیکند. ندای حق، در مکان ناپاک منعکس نمیشود!
«اول ای جان دفعِ شر موش کن/ بعد از آن در جمع گندم کوش کن»
اول باید مسیر و معبر را آماده کرد، بعد از آن در آن سیر کرد. بدون مسیر، سیری نیست! هیچ سیری بیمسیر نمیشود. ندای حق، مسیر میخواهد. مسیرش هم باید شایسته ندای حق باشد. اصلاً صدای حق در حلقوم ناحق، طنین نمیاندازد. حلقوم ناحق، جایگاه زهرآواهای ناگوار و ناخوشایند است. جامه زیبا، قامت زیبا طلب دارد. زیبایی، تحقق جامه زیبا بر قامت زیباست. هرچقدر جامه، زیبا و آراسته و قامت، ناساز و نامناسب، زیبایی ظهور نمیکند!
«هرچه هست از قامت ناساز و بیاندام ماست/ ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست!»
بنابراین هنرمند باید که هنر، بیاید! هنر، بدون هنرمند چگونه؟ هنر حِکمی، بدون هنرمند حکیم چگونه؟ هدایت و راهبری جامعه به سمت خیر، بیهنرِ حِکمی به چه بهانه؟! اصلاً ممکن است؟!
«از کوزه همان برون تراود که در اوست!!»
آهنگساز، پژوهشگر، مدرس موسیقی و نوازنده تار و سه تار
ریشه و پشتیبان حکمت، عقل است. پس هنر حِکمی، مُتکایش عقل است. حکمت برای توجه به عقل و نقش و جایگاه آن است. عقل چیست؟ قوهای که در انسان تشخیص راه از چاه، درست از غلط، حق از باطل و ثواب از خطا میکند! همه موارد مزبور را تشخیص میدهد و بوسیله وجدان یا نفس لوامه، تذکر میدهد. هنر حِکمی، دقیقاً همان کارهای عقل را عیان میکند. عقل، اعلام و هنر، اعلان میکند. هنر، در نقشِ نفسِ لوامه ظاهر میشود. در واقع هنر، باید نفس لوامه جامعه و فرهنگ باشد. اخلاق، مصلح و اصلاحگر و مُهذبِ نفس است. اخلاق، مددکار عقل و آموزگار نفس لوامه است. اما برای فرداًفرد افراد. هنر، باید اخلاق جامعه باشد. هنر، همان اخلاق است اما برای همه جامعه. اخلاق، علم تهذیب نفس است ولی هر فرد بنا بر ظرفیت و قابلیتهای شخصی خود، با آن همراه و هماهنگ میشود. ما باید با اخلاق بنا بر استعداد خود، پیش رویم و با آن سلوک کنیم. عرفان، نهایت اخلاق و پشت سر گذاردن آن است. پشت سر گذاردن نه پشت سر انداختن. کسی که مدعای عرفان دارد ولی به اخلاق بیتوجه است، اخلاق را پشت سر انداخته! آن را جا گذاشته! آن را دور زده. از آن عبور نکرده بلکه غافل مانده. پس راه رسیدن به مرحله عرفان، اخلاق است. اخلاق، دوره آمادگی برای عرفان است. اخلاق، پیشنیاز عرفان است. اخلاق، دوره پاکسازی و تهذیب و پالودگی نفس است. عرفان، راهبری نفسِ مُهذب است. پیش بردن نفسِ پاکیزه. اخلاق، معلم فردی و آموزگار خصوصی تربیت نفس است. هنر که باید اخلاق جامعه باشد، تربیت نفوس عمومی و پاکیزگی آن را اعلان میکند! هنر، نفس ِلوامه جامعه است، نفس ِبیداریبخش و بیدارگر. هنر که باید وجدان جامعه باشد، مظهر چیست؟ مظهر هدایت و راهبری! هنر جامعه را به سمت اهداف، هدایت و راهبری میکند! کدام اهداف؟ اگر هنر، وجدان جامعه، فرهنگ و تاریخ باشد، جامعه را به سمت اهداف عقل، راهبری میکند. هنر، فریادش، آوای هدایت است. آوایی خوشآهنگ و خوشایند که از حلقوم حکمت، ترنم میشود! پس این آوا، از آنِ حکمت است. هنر فقط آن را به نوا و آوا درآورده است. هنر حِکمی، همان حکمت، در قالب هنر است. محتوای حکمت در ظاهر هنر. روح حکمت در جسم هنر. منظره حکمت در قاب هنر. پس حکمت که مجموعه معرفت عقلانی است، در قالب و صورت هنر و با ابزار و روشها و قالبهای هنری نقش راهبری و هدایت جامعه را به عهده دارد. پس هنر، نفسِ لوامه جامعه است و چون با اطوار خوشایند و هیبتی زیبا و دلنشین ظاهر میشود، دیگر لوامه نیست بلکه نوازشگر است. لوم، نیش و سرزنش، در هنر به نوش، پند و حلاوت تبدیل میشود. چه بسیار سخنان و معارف بزرگی که در تاریکخانههای تاریخ و تمدن، محبوس و منزویاند و در جدایی از هنر، به گوش هیچ صاحب هوشی نمیرسند و بهرهای به جامعه و انسان نمیدهند. حق آن است که در پیوند با هنر قرار گیرند و با زبان هنر، از سخن ستوده به سیرِ ستُرگ هدایت و آگاهی جامعه، تبدیل شوند! پس هنر باید حِکمی شود و به نفس نوازشگر و وجدان نغمهپرداز و نمایشگر جامعه، تبدیل شود. همان که برای آن بوده است! همان که برازندهاش است و برایش هست. همان که جامه قامتش بوده است و خواهد بود. چگونه چنین میشود؟ چگونه هنر، وجدان هدایتگر و نفس نوازشگر جامعه میشود؟! آنگاه که هنرمند، خود چنین باشد. هنرمند است که چنین هنری از نهان و نهادش، ظهور میکند. هنرمند است که مُنادی هدایت است. هنرمند است که مُهذِب جامعه است. هنرمند است که بیدارگر و بیداریبخش جامعه و انسان است. او خودش باید حائز چنین خصوصیاتی باشد، اگر نباشد، چگونه میتواند؟!
«ذات نایافته از هستی بخش / کیِ تواند که شود هستی بخش؟»
چنین هنرمندی، باید خود اهل اخلاق و سیره پاکی و پاکیزگی باشد! باید هدایتگری هدایت شده باشد! اصلاً به غیر این نمیشود! نمیتواند که شود! چگونه میتوان از چیزی نمایش داد که وجود ندارد؟ هنر، سخن نیست؛ صدا، ندا و اشارت حق است. ندا و اشارت حق، از مسیر ناحق و نااهل، عبور نمیکند. ندای حق، در مکان ناپاک منعکس نمیشود!
«اول ای جان دفعِ شر موش کن/ بعد از آن در جمع گندم کوش کن»
اول باید مسیر و معبر را آماده کرد، بعد از آن در آن سیر کرد. بدون مسیر، سیری نیست! هیچ سیری بیمسیر نمیشود. ندای حق، مسیر میخواهد. مسیرش هم باید شایسته ندای حق باشد. اصلاً صدای حق در حلقوم ناحق، طنین نمیاندازد. حلقوم ناحق، جایگاه زهرآواهای ناگوار و ناخوشایند است. جامه زیبا، قامت زیبا طلب دارد. زیبایی، تحقق جامه زیبا بر قامت زیباست. هرچقدر جامه، زیبا و آراسته و قامت، ناساز و نامناسب، زیبایی ظهور نمیکند!
«هرچه هست از قامت ناساز و بیاندام ماست/ ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست!»
بنابراین هنرمند باید که هنر، بیاید! هنر، بدون هنرمند چگونه؟ هنر حِکمی، بدون هنرمند حکیم چگونه؟ هدایت و راهبری جامعه به سمت خیر، بیهنرِ حِکمی به چه بهانه؟! اصلاً ممکن است؟!
«از کوزه همان برون تراود که در اوست!!»
طنین مضرابهای موسیقی به یاد استاد کسایی
رضا مهدوی
نوازنده سنتور و مدرس موسیقی
مجموعه شنیداری «وقتی نیستم» به یادباد نودمین سال تولد زندهیاد حسن کسایی بزرگمرد بیبدیل عرصه موسیقی ایرانی منتشرشده است؛ هنرمند بزرگی که با نواهای آتشیناش حق مطلب را در نینوازی ایران تمام و کمال ادا کرد.
آلبوم «وقتی نیستم» حاوی سه لوح فشرده با تکنوازی تنی چند ازهنرمندان گردآوری شده که در کنار مطالب ارزنده در قالب جملات قصار، سخنانی هم درخصوص شخصیت فردی و اجتماعی و بویژه هنری حسن کسایی بهصورت یک دفترچه درآمده است.
احمد پژمان، استاد بینظیرهمدورهمان در وصف او آورده: «در موسیقی ایران دو نفر واقعاً ستارهاند آقای کسایی و آقای شهناز. ایمان دارم و از صمیم قلب میگویم این دو نفر موسیقی ایرانی را به حدی رساندهاند که من که در زمینه موسیقی کلاسیک فعالیت میکنم، متوجه شدم چقدر استاد درجه یک و خلاقی هستند. هر بار که مینواختند چیز متفاوت و جدید بود یعنی آهنگسازی میکردند.» زندهیاد منتخب اسفندیاری همسر زندهیاد ابوالحسن صبا، نابغه موسیقی دوران هم گفته است: «وقتی صدای ساز کسایی از رادیو پخش میشد صبا سرش را روی رادیو میگذاشت و آرام آرام میگریست.» راوی شانکار هندی در سال 1356 برای اجرای نی حسن کسایی و تار جلیل شهناز در جشن هنر شگفتی خود را از هنر این دو نوازنده نامدار ایرانی ابراز کرد و آنها را نابغههای دوران لقب داد. یهودی منوهین، موسیقیدان شناخته شده سوئیسی در جهان نیز اجرای حسن کسایی و جلیل شهناز و حسین تهرانی را مورد تحسین قرار داده و تحت تأثیر اجرای فاخر آنها بود: «موسیقی ایرانی را در همین سطح نگه دارید و نگذارید تغییر کند، این درحالی است که چنین چیزی امکانپذیر نیست!» زندهیاد مصطفی کمال پورتراب اشاره دارد: «در فرانسه همیشه اسم حسن کسایی را میشنیدم. به افراد دیگر آنقدر توجه نمیکردند. صوت نی را هم یک صدای آسمانی میدانستند چون هیچ نیازی به کلید یا چیزهای دیگری نداشته و تماماً با احساس سر و کار دارد. کار استاد کسایی بینقص بود بنابراین قبل از اینکه ایشان را زیارت کنم، در فرانسه و از طریق «تران وانکه» موسیقیدان شرقی با ایشان آشنا شدم و ایشان بیشتر از همه به حسن کسایی علاقهمند بود.» اینها بخشی از درجشدهها در مجموعه «وقتی نیستم» است که غنای لازم را در کنار محتوای شنیداری به مخاطبان شخصیتهای تأثیرگذار در هنر فن موسیقا اعطا میکند. در این آلبوم حمید اسفندیارینیا، ناشر مبتکر و خوشذوق و فهیم، صادقانه تلاش داشته برخی هنرمندان موسیقی ایران در مجموعه «وقتی نیستم» یادواره او را به ساز نوازند تا مانا ماند. این رویه خوب پاسداشت برای استادان شهیر و مؤثر در فرهنگ موسیقایی ایران همچنان جای بسیار دارد. در لوح فشرده شماره یک اجراها: فخری ملکپورنوازنده پیانو در افشاری، ویولن همایون خرم در ابوعطا، سنتور فضلالله توکل در شور، ویولن رحمتالله بدیعی در شور، سنتور رضا شفیعیان در بیات ترک و سنتور اسماعیل تهرانی در مایه دشتی معرفی شدهاند. لوح فشرده دوم، با قانوننوازی ملیحه سعیدی در مایه اصفهان و شور آغاز و محمدعلی کیانینژاد در شوشتری نی مینوازند، کمانچه هادی منتظری در شور و دشتی به همراه دف مسعود حبیبی، سهتارنوازی شهرام ناظری در بیات اصفهان، نینوازی منوچهر غیوری در شوشتری، سهتار کیوان ساکت در مایه دشتی و شور، سنتور سعید ثابت و تنبک محمد اسماعیلی با چهارمضراب گوشه عراق و نینوازی بهروز الوندیپور در چهارگاه. لوح فشرده سوم حاوی نینوازی محمدخلیل کسایی در شوشتری، تارنوازی دشتی از شهرام میرجلالی، کمانچه اردشیر کامکار در شوشتری همایون، سنتور اردوان کامکار با قطعه «حیران»، علی کریمزاده با سه تار در ابوعطا، محمدرضا مرتضوی قطعه «سلام» را با تنبک مینوازد و محمدجواد کسایی در بیات اصفهان تارنوازی دارد. در برخی قطعات نیز محمود رفیعیان با تنبک نوازندگان را همراهی میکند.
وقتی نیستم/ اجرای هنرمندان موسیقی ایران/ ناشر: نوخسروانی باربد/ سال: 1397
نوازنده سنتور و مدرس موسیقی
مجموعه شنیداری «وقتی نیستم» به یادباد نودمین سال تولد زندهیاد حسن کسایی بزرگمرد بیبدیل عرصه موسیقی ایرانی منتشرشده است؛ هنرمند بزرگی که با نواهای آتشیناش حق مطلب را در نینوازی ایران تمام و کمال ادا کرد.
آلبوم «وقتی نیستم» حاوی سه لوح فشرده با تکنوازی تنی چند ازهنرمندان گردآوری شده که در کنار مطالب ارزنده در قالب جملات قصار، سخنانی هم درخصوص شخصیت فردی و اجتماعی و بویژه هنری حسن کسایی بهصورت یک دفترچه درآمده است.
احمد پژمان، استاد بینظیرهمدورهمان در وصف او آورده: «در موسیقی ایران دو نفر واقعاً ستارهاند آقای کسایی و آقای شهناز. ایمان دارم و از صمیم قلب میگویم این دو نفر موسیقی ایرانی را به حدی رساندهاند که من که در زمینه موسیقی کلاسیک فعالیت میکنم، متوجه شدم چقدر استاد درجه یک و خلاقی هستند. هر بار که مینواختند چیز متفاوت و جدید بود یعنی آهنگسازی میکردند.» زندهیاد منتخب اسفندیاری همسر زندهیاد ابوالحسن صبا، نابغه موسیقی دوران هم گفته است: «وقتی صدای ساز کسایی از رادیو پخش میشد صبا سرش را روی رادیو میگذاشت و آرام آرام میگریست.» راوی شانکار هندی در سال 1356 برای اجرای نی حسن کسایی و تار جلیل شهناز در جشن هنر شگفتی خود را از هنر این دو نوازنده نامدار ایرانی ابراز کرد و آنها را نابغههای دوران لقب داد. یهودی منوهین، موسیقیدان شناخته شده سوئیسی در جهان نیز اجرای حسن کسایی و جلیل شهناز و حسین تهرانی را مورد تحسین قرار داده و تحت تأثیر اجرای فاخر آنها بود: «موسیقی ایرانی را در همین سطح نگه دارید و نگذارید تغییر کند، این درحالی است که چنین چیزی امکانپذیر نیست!» زندهیاد مصطفی کمال پورتراب اشاره دارد: «در فرانسه همیشه اسم حسن کسایی را میشنیدم. به افراد دیگر آنقدر توجه نمیکردند. صوت نی را هم یک صدای آسمانی میدانستند چون هیچ نیازی به کلید یا چیزهای دیگری نداشته و تماماً با احساس سر و کار دارد. کار استاد کسایی بینقص بود بنابراین قبل از اینکه ایشان را زیارت کنم، در فرانسه و از طریق «تران وانکه» موسیقیدان شرقی با ایشان آشنا شدم و ایشان بیشتر از همه به حسن کسایی علاقهمند بود.» اینها بخشی از درجشدهها در مجموعه «وقتی نیستم» است که غنای لازم را در کنار محتوای شنیداری به مخاطبان شخصیتهای تأثیرگذار در هنر فن موسیقا اعطا میکند. در این آلبوم حمید اسفندیارینیا، ناشر مبتکر و خوشذوق و فهیم، صادقانه تلاش داشته برخی هنرمندان موسیقی ایران در مجموعه «وقتی نیستم» یادواره او را به ساز نوازند تا مانا ماند. این رویه خوب پاسداشت برای استادان شهیر و مؤثر در فرهنگ موسیقایی ایران همچنان جای بسیار دارد. در لوح فشرده شماره یک اجراها: فخری ملکپورنوازنده پیانو در افشاری، ویولن همایون خرم در ابوعطا، سنتور فضلالله توکل در شور، ویولن رحمتالله بدیعی در شور، سنتور رضا شفیعیان در بیات ترک و سنتور اسماعیل تهرانی در مایه دشتی معرفی شدهاند. لوح فشرده دوم، با قانوننوازی ملیحه سعیدی در مایه اصفهان و شور آغاز و محمدعلی کیانینژاد در شوشتری نی مینوازند، کمانچه هادی منتظری در شور و دشتی به همراه دف مسعود حبیبی، سهتارنوازی شهرام ناظری در بیات اصفهان، نینوازی منوچهر غیوری در شوشتری، سهتار کیوان ساکت در مایه دشتی و شور، سنتور سعید ثابت و تنبک محمد اسماعیلی با چهارمضراب گوشه عراق و نینوازی بهروز الوندیپور در چهارگاه. لوح فشرده سوم حاوی نینوازی محمدخلیل کسایی در شوشتری، تارنوازی دشتی از شهرام میرجلالی، کمانچه اردشیر کامکار در شوشتری همایون، سنتور اردوان کامکار با قطعه «حیران»، علی کریمزاده با سه تار در ابوعطا، محمدرضا مرتضوی قطعه «سلام» را با تنبک مینوازد و محمدجواد کسایی در بیات اصفهان تارنوازی دارد. در برخی قطعات نیز محمود رفیعیان با تنبک نوازندگان را همراهی میکند.
وقتی نیستم/ اجرای هنرمندان موسیقی ایران/ ناشر: نوخسروانی باربد/ سال: 1397
پذیرش؛ ققنوسوار از آتش برخاستن است
مینا نبئی
روزنامهنگار
زندگی بهطور پیوسته در حال غافلگیر کردن آدمهاست؛ اما برای اینکه در این غافلگیریها گیر نیفتیم و گرفتار نشویم و همواره رفتار بالغانهای از خود نشان دهیم، بد نیست که بپذیریم آنچه در عالم هستی برای دیگران اتفاق میافتد، برای ما هم ممکن است رخ دهد. از مورد سوءاستفاده قرارگرفتن توسط کلاهبرداران و مورد خیانت قرار گرفتن توسط نزدیکان و آشنایان گرفته تا شکست عاطفی و ورشکستگی و از دست دادن عزیزان. پذیرش، شاید یکی از مهمترین مفاهیمی باشد که باید بیاموزیم. اگر پیش از وقوع، به اتفاقات محتمل بیندیشیم، کمتر غافلگیر میشویم و هنگام وقوع رخدادهای ناگوار، زودتر به پذیرش میرسیم و حال بهتری را تجربه خواهیم کرد.
وقتی آزمایشگاه ادیسون آتش گرفت
گفته میشود که ادیسون در سنین پیری پس از اختراع لامپ، همه درآمدش را در آزمایشگاهش هزینه میکرد. در نیمه شبی آزمایشگاه او در آتش سوخت؛ درحالی که مأموران آتشنشانی و پسر ادیسون فکر میکردند که پیرمرد این شوک و ضربه ناگهانی را تاب نمیآورد؛ اما ناباورانه مشاهده کردند ادیسون در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره میکند. نقل شده است که او با دیدن فرزندش با صدای بلند گفت: «حیرتآور است! میبینی رنگ شعلهها چقدر زیباست! من فکر میکنم که آن شعلههای بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را میدید! کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت!» پسر، حیران و گیج جواب داد: «پدر تمام زندگیات در آتش میسوزد و تو از زیبایی رنگ شعلهها صحبت میکنی؟!» ادیسون پاسخ داد: «پسرم از دست من و تو که کاری برنمیآید. مأموران هم که دارند تمام تلاششان را میکنند. در این لحظه بهترین کار، لذت بردن از منظرههایی است که دیگر تکرار نخواهد شد! در مورد آزمایشگاه فردا فکر میکنیم!»
توماس آلوا ادیسون، سال بعد یکی از بزرگترین فناوریهای بشریت یعنی «ضبط صدا» و «گرامافون» را اختراع کرد. در این داستان که شاید کمی آراستهتر از اصل ماجرا به نظر برسد، واقعیتی به نام «پذیرش» نهفته است. روشن است که پذیرشِ چنین اتفاقی چندان آسان نیست و هر از دست دادنی، به سوگ نشستنی در پی دارد؛ اما نکته درخور تأمل زمینگیر نشدن پس از آسیب و برخاستن پس از زمین خوردن است؛ درست مانند ققنوس که از خاکسترش امید زاده میشود. این شیوه مواجهه، نشان از رفتار بالغانهای دارد که حاکی از تجربه، خردمندی و تابآوریِ سالخوردگی است. دکتر علی صاحبی، روانشناس بالینی و مربی ارشد مؤسسه واقعیتدرمانی ویلیام گلاسر در سیدنی، میگوید: «انسانها حوزهای در زندگی دارند به نام «دایره نفوذ و اثرگذاری»، محدودهای که میتوان در آن اثرگذار بود. همه کسانی که توانستهاند در زندگی خود دست به کار شگرفی بزنند و تبدیل به انسانهای موفقی شوند، تمرکز خود را بر جایی معطوف کردهاند که میتوانستند کنترل کامل و مطلق داشته باشند؛ نه آنچه خارج از اختیار و اراده آنهاست.»
دست به کاری بزنم که غصه سرآید
دکتر سعید بهزادیفرد، روانشناس و مشاور خانواده نیز در بیان مفهوم پذیرش، ماجرای واقعی دو مادر را که فرزند از دست دادهاند، نقل میکند که یکی از آنها سالها عزادار است و تمام وقت سوگواری میکند؛ در هیچ جشنی شرکت نمیکند و هرگز به پذیرش نمیرسد تا خود نیز دق میکند و از دنیا میرود و دیگری وقتی فرزند خردسالش را در سانحه تصادف از دست میدهد، مدتی را به سوگواری میگذراند؛ اما سرانجام با پذیرش این رخدادِ تأسفبار، از زمین سرد و سیاه شکست برمیخیزد و برای زندگی خود معنایی جدید متناسب با شرایط (اینجا و اکنون) میآفریند. وی میگوید: «این خانم، مخترعِ صندلی و کمربند ایمنی کودک در ماشین میشود تا مادر دیگری چنین رنجی را نکشد.» آلن دو باتن در کتاب «تسلیبخشیهای فلسفه» میگوید: «همه زندگیها سخت هستند؛ آنچه برخی از آنها را رضایتبخش هم میکند، شیوه برخورد با دردها و رنجها است.»
روزنامهنگار
زندگی بهطور پیوسته در حال غافلگیر کردن آدمهاست؛ اما برای اینکه در این غافلگیریها گیر نیفتیم و گرفتار نشویم و همواره رفتار بالغانهای از خود نشان دهیم، بد نیست که بپذیریم آنچه در عالم هستی برای دیگران اتفاق میافتد، برای ما هم ممکن است رخ دهد. از مورد سوءاستفاده قرارگرفتن توسط کلاهبرداران و مورد خیانت قرار گرفتن توسط نزدیکان و آشنایان گرفته تا شکست عاطفی و ورشکستگی و از دست دادن عزیزان. پذیرش، شاید یکی از مهمترین مفاهیمی باشد که باید بیاموزیم. اگر پیش از وقوع، به اتفاقات محتمل بیندیشیم، کمتر غافلگیر میشویم و هنگام وقوع رخدادهای ناگوار، زودتر به پذیرش میرسیم و حال بهتری را تجربه خواهیم کرد.
وقتی آزمایشگاه ادیسون آتش گرفت
گفته میشود که ادیسون در سنین پیری پس از اختراع لامپ، همه درآمدش را در آزمایشگاهش هزینه میکرد. در نیمه شبی آزمایشگاه او در آتش سوخت؛ درحالی که مأموران آتشنشانی و پسر ادیسون فکر میکردند که پیرمرد این شوک و ضربه ناگهانی را تاب نمیآورد؛ اما ناباورانه مشاهده کردند ادیسون در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره میکند. نقل شده است که او با دیدن فرزندش با صدای بلند گفت: «حیرتآور است! میبینی رنگ شعلهها چقدر زیباست! من فکر میکنم که آن شعلههای بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را میدید! کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت!» پسر، حیران و گیج جواب داد: «پدر تمام زندگیات در آتش میسوزد و تو از زیبایی رنگ شعلهها صحبت میکنی؟!» ادیسون پاسخ داد: «پسرم از دست من و تو که کاری برنمیآید. مأموران هم که دارند تمام تلاششان را میکنند. در این لحظه بهترین کار، لذت بردن از منظرههایی است که دیگر تکرار نخواهد شد! در مورد آزمایشگاه فردا فکر میکنیم!»
توماس آلوا ادیسون، سال بعد یکی از بزرگترین فناوریهای بشریت یعنی «ضبط صدا» و «گرامافون» را اختراع کرد. در این داستان که شاید کمی آراستهتر از اصل ماجرا به نظر برسد، واقعیتی به نام «پذیرش» نهفته است. روشن است که پذیرشِ چنین اتفاقی چندان آسان نیست و هر از دست دادنی، به سوگ نشستنی در پی دارد؛ اما نکته درخور تأمل زمینگیر نشدن پس از آسیب و برخاستن پس از زمین خوردن است؛ درست مانند ققنوس که از خاکسترش امید زاده میشود. این شیوه مواجهه، نشان از رفتار بالغانهای دارد که حاکی از تجربه، خردمندی و تابآوریِ سالخوردگی است. دکتر علی صاحبی، روانشناس بالینی و مربی ارشد مؤسسه واقعیتدرمانی ویلیام گلاسر در سیدنی، میگوید: «انسانها حوزهای در زندگی دارند به نام «دایره نفوذ و اثرگذاری»، محدودهای که میتوان در آن اثرگذار بود. همه کسانی که توانستهاند در زندگی خود دست به کار شگرفی بزنند و تبدیل به انسانهای موفقی شوند، تمرکز خود را بر جایی معطوف کردهاند که میتوانستند کنترل کامل و مطلق داشته باشند؛ نه آنچه خارج از اختیار و اراده آنهاست.»
دست به کاری بزنم که غصه سرآید
دکتر سعید بهزادیفرد، روانشناس و مشاور خانواده نیز در بیان مفهوم پذیرش، ماجرای واقعی دو مادر را که فرزند از دست دادهاند، نقل میکند که یکی از آنها سالها عزادار است و تمام وقت سوگواری میکند؛ در هیچ جشنی شرکت نمیکند و هرگز به پذیرش نمیرسد تا خود نیز دق میکند و از دنیا میرود و دیگری وقتی فرزند خردسالش را در سانحه تصادف از دست میدهد، مدتی را به سوگواری میگذراند؛ اما سرانجام با پذیرش این رخدادِ تأسفبار، از زمین سرد و سیاه شکست برمیخیزد و برای زندگی خود معنایی جدید متناسب با شرایط (اینجا و اکنون) میآفریند. وی میگوید: «این خانم، مخترعِ صندلی و کمربند ایمنی کودک در ماشین میشود تا مادر دیگری چنین رنجی را نکشد.» آلن دو باتن در کتاب «تسلیبخشیهای فلسفه» میگوید: «همه زندگیها سخت هستند؛ آنچه برخی از آنها را رضایتبخش هم میکند، شیوه برخورد با دردها و رنجها است.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
محصولات کانون پرورش فکری در جام جهانی عرضه میشود
-
روی مرزی «باریک»
-
عکس نوشت
-
هنر، نفس لوامه جامعه
-
طنین مضرابهای موسیقی به یاد استاد کسایی
-
پذیرش؛ ققنوسوار از آتش برخاستن است
اخبارایران آنلاین