به خودمان بیشتر بیندیشیم
ترانه وفایی
نویسنده، ناشر و مدرس دانشگاه
در روزگاران کودکی در کلاس خوشنویسی معلم یک سرمشق میداد و ما با قلم «درشت» و «ریز» آن را مینوشتیم. در یکی از این روزها، سرمشق کلاس ما، این بود: «خور و خواب تنها طریق دد است...» امروز یاد این سرمشق افتاده بودم. میشود این سرمشق را به چند گونه محدود خواند و برداشت کرد! اما یادم میآید از کودکی که همه میگفتند مگر آدم حیوان است که فقط بخورد و بخوابد! به یاد سعدی والا… …«خور و خواب تنها طریق دد است/بر این بودن آیین نابخرد است…»…وقتی یک بیت شعر جدا میشود از بقیه شعر، جای برداشت هم بیشتر میشود، اما اینجا به سعدی بزرگوار و این شعر اشاره نمیکنم. فقط خاطرهاش زنده شد. حیوانات میخورند، میخوابند و در طبیعت گردش میکنند. پس شرط حیاتشان را انجام میدهند. همه چیز به اندازه. و بهترین چیزی را که ممکن است در طبیعتشان به طور غریزی دارند. عشق. این عشقِ نزد حیوانات همان خرد لازم برای آنها است. انجام تکالیفی که به عهدهشان است، برای ادامه نظم حیات. این هم خرد آنها است. خرد خاص حیوان! ما در فرهنگ گذشته، خواب و خوراک متعادلی داشتهایم. هر چه متمدنتر شدهایم، راههای صنعتی ضد سلامتمان هم بیشتر شده تا جایی که در سالهایی فرهنگ بیخوابی و خوردن برخی چیزها هم از روشنفکری و هنرمندی به شمار رفت.کسی که به خوابیدن و خوراکش اهمیت میداد، خیلی آدم روشنفکری به حساب نمیآمد!
برای انسان جز خورد و خوراکش، خردش است که هدایتگر است. ذات انسان مانند حیوان عشق را میشناسد. حیوان در معرض این تمدن و فرهنگ که متغیرند قرار نمیگیرد اما انسان همیشه در معرض انتخاب است. در هر لحظه از زندگیاش دچار بحران میشود. خموده میشود. سرحال میشود. گول میخورد. روشن میشود. تصمیم بجا و نابجا میگیرد و خیلی چیزها! چیزی که حیوان برایش وقت زیادی صرف نمیکند. در ذاتش راههای بسیاری نهادینه شدهاند. او بهراحتی تصمیم میگیرد و پای انتخابش جان میدهد یا میماند. جریان ما آدمها که زندگی را به دست گرفتهایم متفاوت است. بسیار بسیار متفاوت. ما تمدن بنا کردهایم. حیوانات را هم وارد کردهایم. اهلی غیر اهلی و… وارد این داستان نمیشوم، اما دوباره به خور و خوابی که زمانی رعایتش «خیلی خوب» نبود، برگشتهایم. دوباره میگوییم روح سالم در بدن سالم. وای که در این روزگار، صنعت هم چه میکند! افسار را به دست گرفته در ممالک غرب میتازد و میتازاند! بعد هم میکشد به ما! خوب است و نه همیشه اینقدر خوب! همیشه افرادی که دارای خرد بودهاند از تعادل خارج نشدهاند و هیچ جریانی نمیتواند آنها را از راهی که برگزیدهاند کاملاً خارج کند. آزمون و خطا جزئی از این خرد و زندگی است. خواستم داشتن خرد را برای پایین آوردن اشتباهات با ماشینی شدن نزدیک نکرده باشم!! خرد در تعادل است. روح سالم در بدن متعادل سالم. بدن نیازمند روح سالم است تا از این خدمتی که به او میکنیم استفاده کند.
انسان ناطق است. صحبت میکند. گفتوگو میکند. واژه به کار میبرد. در تلاش وسعت دامنه واژههایش است. پس برای ایجاد تعادل و بهداشت فردی و اجتماعی چارهای بجز بجا به کار بردنش ندارد!
و من بر این باورم که در حال حاضر، تعادل خوراک و خواب و به کارگیری این گفتار به هم خورده است!
نویسنده، ناشر و مدرس دانشگاه
در روزگاران کودکی در کلاس خوشنویسی معلم یک سرمشق میداد و ما با قلم «درشت» و «ریز» آن را مینوشتیم. در یکی از این روزها، سرمشق کلاس ما، این بود: «خور و خواب تنها طریق دد است...» امروز یاد این سرمشق افتاده بودم. میشود این سرمشق را به چند گونه محدود خواند و برداشت کرد! اما یادم میآید از کودکی که همه میگفتند مگر آدم حیوان است که فقط بخورد و بخوابد! به یاد سعدی والا… …«خور و خواب تنها طریق دد است/بر این بودن آیین نابخرد است…»…وقتی یک بیت شعر جدا میشود از بقیه شعر، جای برداشت هم بیشتر میشود، اما اینجا به سعدی بزرگوار و این شعر اشاره نمیکنم. فقط خاطرهاش زنده شد. حیوانات میخورند، میخوابند و در طبیعت گردش میکنند. پس شرط حیاتشان را انجام میدهند. همه چیز به اندازه. و بهترین چیزی را که ممکن است در طبیعتشان به طور غریزی دارند. عشق. این عشقِ نزد حیوانات همان خرد لازم برای آنها است. انجام تکالیفی که به عهدهشان است، برای ادامه نظم حیات. این هم خرد آنها است. خرد خاص حیوان! ما در فرهنگ گذشته، خواب و خوراک متعادلی داشتهایم. هر چه متمدنتر شدهایم، راههای صنعتی ضد سلامتمان هم بیشتر شده تا جایی که در سالهایی فرهنگ بیخوابی و خوردن برخی چیزها هم از روشنفکری و هنرمندی به شمار رفت.کسی که به خوابیدن و خوراکش اهمیت میداد، خیلی آدم روشنفکری به حساب نمیآمد!
برای انسان جز خورد و خوراکش، خردش است که هدایتگر است. ذات انسان مانند حیوان عشق را میشناسد. حیوان در معرض این تمدن و فرهنگ که متغیرند قرار نمیگیرد اما انسان همیشه در معرض انتخاب است. در هر لحظه از زندگیاش دچار بحران میشود. خموده میشود. سرحال میشود. گول میخورد. روشن میشود. تصمیم بجا و نابجا میگیرد و خیلی چیزها! چیزی که حیوان برایش وقت زیادی صرف نمیکند. در ذاتش راههای بسیاری نهادینه شدهاند. او بهراحتی تصمیم میگیرد و پای انتخابش جان میدهد یا میماند. جریان ما آدمها که زندگی را به دست گرفتهایم متفاوت است. بسیار بسیار متفاوت. ما تمدن بنا کردهایم. حیوانات را هم وارد کردهایم. اهلی غیر اهلی و… وارد این داستان نمیشوم، اما دوباره به خور و خوابی که زمانی رعایتش «خیلی خوب» نبود، برگشتهایم. دوباره میگوییم روح سالم در بدن سالم. وای که در این روزگار، صنعت هم چه میکند! افسار را به دست گرفته در ممالک غرب میتازد و میتازاند! بعد هم میکشد به ما! خوب است و نه همیشه اینقدر خوب! همیشه افرادی که دارای خرد بودهاند از تعادل خارج نشدهاند و هیچ جریانی نمیتواند آنها را از راهی که برگزیدهاند کاملاً خارج کند. آزمون و خطا جزئی از این خرد و زندگی است. خواستم داشتن خرد را برای پایین آوردن اشتباهات با ماشینی شدن نزدیک نکرده باشم!! خرد در تعادل است. روح سالم در بدن متعادل سالم. بدن نیازمند روح سالم است تا از این خدمتی که به او میکنیم استفاده کند.
انسان ناطق است. صحبت میکند. گفتوگو میکند. واژه به کار میبرد. در تلاش وسعت دامنه واژههایش است. پس برای ایجاد تعادل و بهداشت فردی و اجتماعی چارهای بجز بجا به کار بردنش ندارد!
و من بر این باورم که در حال حاضر، تعادل خوراک و خواب و به کارگیری این گفتار به هم خورده است!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه