شأن «خردورزی و واقعگرایی» در سیره عملی خاتمالانبیا(ص)
آیین برادری
آیتالله حاج شیخ حسین عرب
استاد حوزه و دانشگاه
انسان همراه خلقت اصلی خود دارای یک نهاد آموزنده به نام «فطرت» است که ویژه اوست و دیگر مخلوقات از آن بیبهرهاند. خداوند بر هر انسانی منت نهاده و این نهاد آموزشی درونی را به او عطا کرده است.
اگر انسان دچار بیماری سفسطه و لجاجت با واقعیت هستی و انکار حقیقت نشده باشد و اندکی اهل «توجه» و «تعقل» باشد با مراجعه به نهاد آموزشی و آموزنده فطرت میتواند بسیار الهام بگیرد و درسهای فراوان بیاموزد. از جمله آموزههای فطری این است که:
1. هر انسانی خواهان درک واقعیت است.
2. هر انسانی میخواهد که به کمال شایسته و بایسته خود در این واقعیت عینی برسد.
۳. جامعیت و فراگیر بودن کمال و سعادت موجب میشود که انسان به این درک برسد که رشد تک بعدی، خود، نوعی نرسیدن به کمال شایسته اوست.
۴. اگر انسان یک موجود پویا و جویای کمال است بین مبدأ و مقصد، راهی در این بین برای او وجود دارد.
۵. حتماً انسانهایی بوده و هستند که بدون ابهام و هرگونه مشکل و خللی از اول تا آخر این مسیر را طی کردهاند و بدون شک آنان در این مبدأ و مقصد و راه، راهنمای دیگران هستند.
پس آنچه آنان از خود برای دیگران ارائه نمودهاند در برابر واقعیت عینی و نیز سخنان و اخلاق و اعمال هریک، بخشی از روشنسازی این مسیر برای دیگر انسانها است.
میلاد آخرین پیامبر خدا حضرت محمد(ص) و نیز ولادت امام صادق(ع) فرصتی است که زندگی آنان را با نگاه جامع و آموزندهای که فطرت ما به ما دستور می دهد نصب العین قرار دهیم در این فرصت اندک فقط می توانیم به نکاتی چند آن هم فشرده و موجز بپردازیم.
تأکید رسول اکرم(ص) بر واقعگرایی و نفی خودپرستی
جالب است در میان دعاهایی که از حضرت محمد(ص) نقل شده، این دعا نیز معروف است که به خدا عرض می کند: اللهم ارنی الاشیاء کما هی علیها؛ «خداوندا موجودات را همانگونه که هستند به من نشان ده». قرآن داستان پر رمز و راز معراج پیامبر(ص) را «فلسفه آگاه نمودن آن حضرت بر حقایق و اسرار جهان» معرفی میکند.
در اولین آیه از سوره مبارکه اسراء هم چنین میخوانیم:
سُبْحَانَ الَّذِی اَسْرَى. بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ؛ «ﻣﻨﺰﻩ ﻭ ﭘﺎﻙ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ [ﺧﺪﺍﻳﻲ] ﻛﻪ ﺷﺒﻲ ﺑﻨﺪﻩﺍﺵ [ﻣﺤﻤﺪ(ص)] ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺴﺠﺪﺍﻟﺤﺮﺍم ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪﺍﻟﺎﻗﺼﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﻛﺖ ﺩﺍﺩﻳﻢ، ﺳﻴﺮ [ﻭ ﺣﺮﻛﺖ] ﺩﺍﺩ، ﺗﺎ [ﺑﺨﺸﻲ] ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪهاﻱ [ﻋﻈﻤﺖ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ] ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩهیم؛ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﻭ ﺷﻨﻮﺍ ﻭ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ.»
در سوره مبارکه النجم نیز که بار دیگر با بیان مفصل تر داستان معراج آمده است، محور و فلسفه معراج رسول اکرم(ص) آگاه نمودن و رؤیت باطنی حضرت محمد(ص) از ملک و ملکوت موجودات عنوان شده است.
آدمیان با نعمت «عقل» و «اندیشه» که نعمت خاص خداوند به آنان است و با تلاشهای فکری و نیز کمک راهنمایان که عقل و خرد بیرونی اند، می توانند با عینیت اشیا رابطه برقرار کنند و چون انسان همانطوری که موجودی است پرسشگر، موجودی پرستنده نیز هست، اما تنها موجودی که شایسته پرستش است آن وجود مطلقی است که از هرگونه عیب و نقص و حالت منتظره ای مبرا باشد و آن موجود فقط «خداوند» است. از این رو، دستور و منشأ هدایت همه پیامبران الهی «یکتاپرستی» است.
در شبه جزیره عربستان متأسفانه بر اثر دوری از واقعیت، روح تعقل تنزل و واقع گرایی افول کرد و مردم گرفتار بتپرستی شدند.
این مقطع تاریخی نشان دهنده حضیض و سقوط مطلق «دستگاه خردورز انسان» نیز هست. البته در امت های پیشین نیز بت پرستی بطور عریان و آشکار آن به دلایل مختلف وجود داشته است. گرچه تعصب بت پرستان و تأکید آنان بر اینکه راه و روش پدران و اجدادشان بوده است و از بزرگترین حجاب ها همین حجاب تعصب و تأکید بر روش غیرمعقول گذشتگان است، اما خطرناک تر از بت پرستی «خودپرستی» است که در یک کلمه باید گفت منشأ همه حوادث سهمگین و هولناک تاریخ بشریت خودپرستی و خودمحوری است.
«خودپرستی و خودمحوری»، این دشمن درونی انسان ها، آنان را از همه ارزش های والای انسانی و از همه مراتب معرفت ساقط میکند و از این رو، خطری برای جان و مال و کیان دیگر انسان ها هم بشمار میرود.
قرآن در آیه ۲۳ سوره مبارکه جاثیه خطاب به پیامبر اسلام(ص) چنین فرموده است: «(ای رسول ما) آیا مینگری آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داده و خدا او را دانسته و پس از اتمام حجت گمراه ساخته و مهر(قهر) بر گوش و دل او نهاده و بر چشم وی پرده کشیده؟ پس او را بعد از خدا، دیگر که هدایت خواهد کرد؟ آیا متذکر این معنی نمیشود؟»
پیامبر خدا(ص) فرمودند: اعداء عدوک نفسک التی بین جنبیک؛ «سرسختترین دشمن، نفس درونی توست». مولوی که در تفسیر آیات و روایات نبوی(ص) چیره دست و بینظیر است در این رابطه چنین گفته است:
مادر بتها بت نفس شماست
زانک آن بت مار و این بت اژدهاست
به این اعتبار، باید گفت یکی از قدرتهای مهم انبیا و ائمه(ع) در پرتو تعالیم وحیانی و اخلاقی قدرت تحولبخشی مثبت از بتپرستی و بدتر از آن خودپرستی به «خداپرستی» است با راهکار «تزکیه نفس» که قرآن فرستادن پیامبر(ص) برای انسانهای مؤمن را منت خدا میداند تا آنان را تزکیه و کتاب و حکمت تعلیم دهد.
ضرورت عقل عملی و عبرتگیری
جهان طبیعت که محل زندگی انسانهاست شاخصه اصلی آن تحول و عدم ثبات است و بر انسان لازم است که از گوشه گوشه و لحظه لحظه این تحولات در جهت کمال خویش بهره گیرد و نیز از تحولات گذشته که نام آن «تاریخ» است؛ بیاموزد و پند گیرد. امام صادق(ع) که خود مؤسس «مکتب جعفری» است در این ارتباط چنین فرمودهاند:
ثلاثة لا ینبغی للعاقل ان ینساهن علی کل حال. فناء الدنیا و تصرف الاحوال و الافات التی لا امان لها؛ «سه چیز است که سزاوار است انسان عاقل و خردمند آنها را در هیچ حالی فراموش نکند: ۱- فناپذیر بودن دنیا ۲- دگرگونی حالات ۳- پیش آمدن آسیبهای امانناپذیر.»
انسان خردمند و واقعگرا باید این دستور مهم زندگی را از آن امام بزرگوار سرلوحه زندگی محدود دنیوی خود قرار دهد و آن را مزرعه آخرت سازد. همه ما، بویژه اصحاب قدرت و ثروت، اگر طبق این سیره عمل کنیم بیشک در مسیر کمال خود قرار میگیریم.
این خیالبافی است که تصور کنیم ما انسانها بر همه چیز توانایی و قدرت داریم و قدرتمان همیشگی است. غرور، غفلت، قدرت و ثروت در طول تاریخ بسیاری را مقتول کرده است؛ بسیاری در چند صباح قدرت یا ثروت خود دچار این بیماری مهلک شدهاند که قدرت و ثروت خود را همیشگی پنداشتهاند در حالی که اگر قرار بود همگانی و همیشگی باشد به ما نمی رسید. گاهی حوادث بزرگ و تحولات سریعالساعة و غیرقابل تصور و نیز سیل آفات و بلیات طبیعی و اجتماعی ما را چون پر کاهی به جایی پرتاب میکند که دیگر آگاه شدنمان سودی به حالمان نخواهد داشت؛ زیرا باید چشم واقعبین و خرد واقعگرای خود را بیش و پیش از این به کار میگرفتیم.
آیین اخوت
انسان به مقتضای فطرت خود اهل تعامل و ارتباط آفریده شده است؛ اما در طول تاریخ آدمیان گاهی دچار معرکه های ویرانگر شدید و بروز جنگهای خانمانسوز شدهاند.
از جمله تحولات شگرف و مهمی که در تاریخ اسلام به دست پیامبر عظیمالشأن حضرت محمد(ص) اتفاق افتاد این بود که در شبه جزیره عربستان که غارت و عداوت و دشمنی به یک امر عادی بدل شده بود و سلب و فقدان امنیت سالها مردم آن سامان را رنج میداد به محیط تعامل و برادری تبدیل شد و قرآن این تحول را نعمت خدای متعال تلقی نموده است.
در آیه ۱۰۳ سوره مبارکه آل عمران میخوانیم: «و همگی به رشته (دین خدا) چنگ زده و به راههای متفرق نروید و یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید، خدا در دلهای شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف و نعمت خدا همه برادر دینی یکدیگر شدید و در پرتگاه آتش بودید تا خدا شما را نجات داد بدین گونه خدا آیاتش را برای (راهنمایی) شما بیان میکند که هدایت شوید.»
در شأن نزول آیه بالا گفتهاند مربوط به دو طایفه اوس و خزرج است که صد سال در میان آنان نزاع و کشمکش بوده و نسلها در میان آنان جدال و نزاع برقرار بود تا اینکه خداوند، پیامبر اسلام(ص) را به ظهور رسانید و آنان به دین اسلام گرویدند و از برکت آن، کینه و دشمنی از میان آنان رخت بربست و باهم برادر شدند.
این مطلب خود میتواند معیار درستی برای کسانی باشد که در پی یافتن تعالیم واقعی دینی از متصدیان آن هستند. اصل نخست، از بین بردن و به صفر یا حداقل رساندن دشمنیها و کینهورزی است نه عکس آن و اگر تبلیغ از دین نتیجه معکوس دهد معلوم میشود آنکه به نام دین تبلیغی و ترویجی و گفتاری یا عملی میکند که نتیجه آن تفرق مردم و شعلهور نمودن آتش قهر و دشمنی انسانها با یکدیگرند، او به گوهر و حقیقت دین دست نیافته است و توهمات خود را دین پنداشته است.
امیرالمؤمنین علی(ع) در آخرین ساعات زندگی خود در بستر شهادت در وصیت نامه معروف خود خطاب به امام حسن و امام حسین علیهما السلام چنین فرمودهاند:
أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ اَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ اَمْرِکُمْ وَ اصَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا (صلى الله علیه وآله) یَقُولُ اصَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ اَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ؛ «شما را و همه فرزندان و خانوادهام را و آن را که نامه من به او میرسد سفارش میکنم به تقوای الهی و منظم کردن کارتان و اصلاح نمودن واقعی بین خودتان که من از جد شما دو نفر صلیالله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود اصلاح ذاتالبین از همه نماز و روزه برتر است.»
به قدری برقراری صلح و صفا و صمیمیت مهم است که مشاهده میکنیم امیرالمؤمنین علی(ع) در آن آنات پایان عمر شریفشان از قول پیامبر اکرم(ص) نقل میکنند که اصلاح و برقراری صلح بین مسلمانان از همه نمازها و روزهها برتر است.
البته در تعالیم دینی ما دستورات برای روابط انسانی با دیگر انسانها و ملل آمده است. قرآن کریم به عنوان یک دستور همیشگی خطاب به همه مسلمانان و مؤمنان میفرماید:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ اَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ؛ «ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ همه ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﺎ هم ﺑﺮﺍﺩﺭﻧﺪ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ [ﺩﺭ همه ﻧﺰﺍﻉ ﻫا ﻭ ﺍﺧﺘﻠﺎﻓﺎﺕ] ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﺘﺎﻥ ﺻﻠﺢ ﻭ ﺁﺷﺘﻲ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻛﻨﻴﺪ، ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺭﺣﻤﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﻳﺪ.»
در تعالیم دینی بویژه برای حل مشکلات یکدیگر تعابیر و سفارش ها و نویدهای شگفتی وارد شده است. امام صادق علیهالسلام می فرماید: برآوردن حوایج و نیازمندی های مؤمن از هزار حج مقبول و آزادی هزار بنده و فرستادن هزار اسب مجهز در راه خدا بالاتر و والاتر است.
تأملی بر سیره علمی امام صادق(ع)
امامی که به «شیخالائمه» ملقب شد
دکتر حبیبرضا ارزانی
دکترای الهیات تطبیقی و مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی
امام باقر(ع) در مناسبتهای مختلف به امامت و ولایت فرزندش جعفر صادق(ع) تصریح فرموده و شیعیان را پس از خودش به پیروی از ایشان فرا میخواند و امام صادق(ع) هم، مؤسس مذهب و مکتب فقهی شیعه دوازده امام جعفری میشود. اما سیره علمی و عملی ایشان چه بود که توانست به «شیخالائمه» ملقب شود؟
1 دوران امامت امام صادق(ع) با ضعف بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس مصادف شد. از این رو، شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر ایشان منحصر به فرد شد؛ چرا که این دو سلسله مدتها در حال مبارزه با یکدیگر بودند و این کشمکشها سبب شد که توجه حاکمان کمتر به امامان و فعالیتشان باشد و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان فراهم شود. دوران 34 ساله امامت امام صادق(ع) بیشتر از سایر امامان(ع) بود البته سن ایشان نیز با حدود 65 سال، نسبت به بقیه ائمه بیشتر بود و بدینسبب به ایشان لقب «شیخالائمه» داده شد.
2 امام صادق(ع) برای گسترش علوم، فرهنگ و مدنیت چندین مرحله را کنار هم پیش برد؛ سرفصلهایی مانند اخلاقیات یا توسعه ارزشها، تربیت شاگردان و گفتوگو با سران و نظریهپردازان ادیان و مذاهب مختلف.
عصر آن حضرت، زمان جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون در جهان اسلام بود؛ لذا زمینه فعالیت به گونهای برای ایشان فراهم بود که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینهها از آن حضرت نقل شده است و مذهب تشیع بهنام «مذهب جعفری» خوانده میشود. فقه شیعه نیز عمدتاً بر روایات بهجای مانده از ایشان مبتنی است، بههمین جهت مکتب فقهی شیعیان دوازده امامی را «مذهب جعفری» نیز مینامند.
3 آن حضرت حدود 4 هزار شاگرد را در علوم و دانشهای گوناگون فقهی، علمی، کلامی، توحیدی، ولایتی، حدیث نفس، معرفتشناسی و… آموزش دادند؛ چهرههای علمی بزرگی مانند جابر بن حیان در مکتب آن حضرت علم و دانش آموختند. شاگردان امام فقط از میان شیعیان نبودند، بلکه اهل سنت، یهودیان و مسیحیان هم از مکتب ایشان بهره بردند.
امام صادق(ع) مدینه را بهتنهایی تبدیل به دانشگاه کرد و طولی نکشید که مسجد نبوی در مدینه منوره و مسجد کوفه در شهر کوفه بهدست ایشان و با بهرهمندی از علم آن حضرت، به دانشگاهی عظیم بدل شد و در برابر مکاتب اموی و عباسی به تبیین اسلام راستین پرداخت.
4 تفسیر قرآن امام صادق(ع)، نجاتدهنده علم تفسیر از انحراف است؛ در تفسیر عرفانی قرآن توسط آن حضرت که شامل حدود 350 روایت در تفسیر 310 آیه از قرآن کریم است؛ بیان امام بیانی است که اگر جبرئیل در تفسیر یک آیه بیان میکرد، چیزی نه از آن کمتر بود و نه ازآن بیشتر؛ یعنی کلام اهل بیت(ع) کلامی الهی و عاری از نقص و کاستی است.
کتاب «حقایقالتفسیر» که تفسیر عرفانی امام صادق(ع) نیز بدان ضمیمه است پس از آنکه به قلم ابوعبدالرحمن سلّمی ترتیب و نگارش یافت، همچنان تا نیمه دوم قرن بیستم میلادی، بهصورت نسخههای دستنویس باقی ماند. تفسیر امام(ع) نخستینبار، پس از معرفی لویی ماسینیون، به کوشش و تصحیح پل نویا در ۱۹۶۸ در بیروت منتشر شد.