موانع مردمی سازی فرهنگ
شمسالله مریجی
رئیس دانشگاه باقرالعلوم
انقلاب اسلامی نوری بود که ارزشهای غیردینی حاکم را کنار گذاشته و به جای آن، ارزشهای دینی را جایگزین کرد. اگر الان مقام معظم رهبری میگویند در بحث فرهنگ، انقلاب لازم است، برای این است که بدون تعارف، سازمان موجود امروز با گذشت بیش از چهل سال از انقلاب، نتوانسته به وظیفه خود عمل کرده و ارزشها را در جامعه پیاده کند. یکی از مهمترین علتها، عدم بازسازی ساختار فرهنگ با توجه به مشکلات تا به امروز است، قبل از آن باید ببینیم سازوکار فرهنگ به چه شکل است.
فرهنگ سه بخش دارد؛ یک بخش آن، بحث شناخت فرهنگ است که شامل باورها و ارزشهای فرهنگی میشود. فرهنگ اسلامی برخلاف فرهنگهای دیگر که دستساخته بشر است، وصل به آموزههای آسمانی میباشد و هرگونه تغییر در آن تحریف محسوب میشود و در این حوزه ما نیاز به بازخوانی داریم.
بخش دیگر، بخش سازمانی آن است که شامل نهادهایی است که میخواهند فرهنگ را از فضای آموزههای ذهنی خارج کرده و آن را واقعی و بالفعل کنند. سازمان و نهاد، حد واسطی بین ذهن و عین است. طبعاً این بخش از فرهنگ، جای انقلابیگری است و میتوان صحبت از سازمان یا نهاد انقلابی به میان آورد یعنی اگر سازمان قادر به این کار نباشد، نیاز به انقلاب دارد.
بعد از آنکه سازمان فرهنگ شکل میگیرد، این سازمان نیاز به ابزار دارد و این ابزار، بخش فنی فرهنگ را تشکیل میدهد. اینجا جایی است که بحث از فناوری و مصرف مطرح میشود. این بخش از فرهنگ نیز جای بحث انقلابی بودن دارد و دستساخته بشری نیز در آن راه دارد. البته مهم است که هماهنگی سازمان و فناوری با بعد شناختی فرهنگ وجود داشته باشد.
در این خصوص باید از ابزارهایی بهرهگیری شود که بتواند ارزشهای دینی را به خوبی پیاده کند. فناوری غرب، مطابق ارزشهای غربی است و در تضاد با ارزشهای دینی. البته ما با توجه به اشتراکات فطری که با دیگر جوامع انسانی داریم، میتوانیم از دستاوردهای دیگر جوامع استفاده کنیم.
بخشی از سازمانهای فرهنگی، در ابتدا بهطور مطلوبی شکل گرفتند، اما بعد از مدتی، دچار انحراف و روزمرگی شدند و آنچه را که برای آن شکل گرفته بودند انجام نمیدهند. بنابراین، انقلاب در این دو بخش فرهنگ باید صورت بگیرد و باورهای غیردینی کنار رفته و باورهای دینی ساماندهی و پیاده شود.
یکی از مسائلی که بازسازی ساختار فرهنگی را به ضرورت تبدیل کرده، مسأله مشارکتدهی مردم است که باید گفت این اتفاق رخ نداده است و حتی شورایعالی انقلاب فرهنگی قادر به مشارکتدهی نخبگان و فضای دانشگاهی هم نشده است و مشارکت مردمی، اساساً یک انتظار خیلی زیاد از این ساختار خواهد بود. نشانۀ آن چالش نظام در مورد دانشگاهها، دانشجویان و رشتههای تحصیلی دانشگاهی و دوم شکل گرفتن دانشگاههای حوزوی، مانند دانشگاه باقرالعلوم(ع) و مؤسسه امام خمینی(ره) است.
در حال حاضر، بخشی از جامعه و بخصوص جامعه دانشگاهی ما، صحبت از مرز نداشتن علم کرده و معتقد هستند که نیازی به علوم بومی وجود ندارد. نقش دانشگاههایی مثل باقرالعلوم(ع) این است که باید ثابت کنند که چشمانداز انقلاب اسلامی با این دسته از علوم انسانی و روشهای آن، محقق نمیشود.
درمورد مشارکتدهی مردم و نخبگان 3 موضوع قابل توجه است؛ اولی آن است که هم باید نهادهایی از سمت حاکمیت ایجاد شود و هم مشارکت مردمی باید سازمان و نهاد را شکل دهد؛ هر دو شکل این موضوع لازم است.
دوم آن که در شورایعالی انقلاب فرهنگی غلبه حاکمیتی شورا مانع مردمیسازی فرهنگ شده است و اعضای حقوقی شورا در تلاش هستند که با نزدیکی به رئیسجمهور، مشکلات اداری و اجرایی مجموعه خود را حل کنند. در حالی که رئیسجمهور به این جهت رئیس شورا قرار گرفته است تا ضمانت اجرایی تصمیمات شورا باشد.
سوم آن است که ما میتوانیم فناوری موجود را (در عین حالی که میتواند چالشهای متعددی برای بحث فرهنگ ایجاد کند) تبدیل به فرصت کنیم که میتواند به سازمان فرهنگی برای اتصال به بدنه خود کمک کند. یعنی ساختار میتواند هم از خواستهها و دردهای جامعه اطلاع پیدا کند و هم از نیازهای مدیران آگاه شود.
در نگاه دینی، نهادهای علم، وابسته به حاکمیت نیستند و اسلام بر استقلال نهاد علم و تأمین آن از طریق مردم و موقوفات تأکید فراوان دارد. حوزه علمیه از این جهت که وابسته به نهادی نیست، موفقیت بیشتری دارد؛ درحالی که دانشگاه هم تا زمانی که وابسته به دولت است، نباید انتظار حریت از آن داشت و باید فقط به نیازها و خواستههای دولت توجه کند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه