ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شهروندان از خلأ شادی در روزهای بحرانی کرونا میگویند
شادی گمشده در روزگار کرونایی
همه او را یک آدم شاد میشناختند، تا اینکه کرونا آمد، ورق زندگیاش برگشت. پسرش را در همان ماههای اول از دست داد. هنوز که هنوز است نتوانسته با واقعیت تلخ از دست دادنش روبهرو شود. فکر میکند شاید جایی اشتباهی رفته باشد، این آسایشگاه یا آن خانه دور و آشنا! پایش را در یک کفش کرده، مدام میگوید: «باید نبش قبر کنید، از کجا بدانم آن که آن زیر خوابیده، پاره تن باشد!» با آنکه 8 ماه از آن روزها گذشته، بازهم مثل همان روز اول شیون میکند... صبحها از خواب بیدار نشده مثل دیوانهها دور تا دور اتاق میچرخد، راه میرود، فکر میکند، فحش میدهد و درآخر خسته و درمانده روی تخت، خوابش میرود. کسی نه میتواند نزدیکش شود و نه اصلاً جرأت میکند در این وضع کرونا، خانهاش برود. نه روانشناسی درکار است و نه اصلاً کسی میداند چگونه باید فضای غم آلود خانهاش را از نو تازه کند. قصه مینا برای خیلیها آشناست. آنهایی که عزیز از دست دادهاند، آن عدهای که این روزها، عزیزانشان با مرگ دست و پنجه نرم میکنند، یا حتی آن میلیونها نفری که درد کرونا را پشت سر گذاشتهاند. اما شاید کمتر از صد نفر از آنها بدانند که چگونه باید دوباره احساس شادی و نشاط گذشتهشان را احیا کنند. خیلیها با ترس زندگی میکنند و خیلیهای دیگر هم اصلاً نمیدانند چگونه باید دوباره به زندگی لبخند بزنند، زندگی اما روزها و ماهها و سالهای دیگر هم جریان دارد....
بهم ریختگی اوضاع روحی مبتلایان
مریم، یک معلم بازنشسته است: «شاید اگر 5 ماه پیش میپرسیدید که آیا احساس نشاط و سرزندگی میکنم یا نه، جوابم فرق داشت. آن زمان ترس شدیدی داشتم، رابطهام را با همه فامیل قطع کرده بودم و فکر میکردم دنیا به آخر رسیده و هیچ اتفاق روشنی در انتظارم نیست. حتی همسرم را هم طرد کرده بودم و بهقدری افسردگیام شدید شده بود که مدتها در گوشه اتاق مینشستم و گریه میکردم، تا اینکه کمکم به خودم آمدم ورزشم را شروع کردم، خودم را مشغول آشپزی کردم، حالا انگار ضد ضربه شدهام، ساعت 2 که میشود تلویزیون را روشن میکنم و میبینم چند نفر فوت کردهاند، حتی اگر خبر فوت عزیزی را هم بشنوم برایش فاتحه میخوانم و بیشتر از این خودم را در رنج و عذاب قرار نمیدهم، چون متوجه شدهام، همه چیز این دنیا موقتی است، نمیشود به چیزی دائمی دل خوش کرد. از کجا معلوم نفر بعدی این لیست من نباشم؟ پس ترجیح میدهم از لحظه لحظه زندگیام لذت ببرم.»
شبیه حرفهای اورا خانم رضوانی هم تکرار میکند:«افسرده؟ نه به هیچ وجه. بله مثل قبل نمیتوانم شاد باشم، اما به شکل یک بیماری به کرونا نگاه میکنم. فکر میکنم الان همه ما به این وضعیت عادت کردهایم. خوشحالم که هزینه اضافی صرف میهمانی رفتن و میهمانی دادن نمیشود. با این وضعیت گرانی اجناس فکر میکنم کرونا به کمک همه ما آمد. خب چرا ناراحت باشم؟ بله مرگ همشهری هایم تلخ است. اما چارهای نداریم جز به خدا پناه ببریم. اتفاقاً دوره شکرگزاری را در همین کرونا شروع کردم و متوجه شدم همین که در لیست فوتیهای هر روز البته تا الان! نبودم، خوش شانسم و باید خدا را شاکر باشم. بالاخره رفت و آمدها کمتر شده، اما همین که در گیر و دار این چیزها نیستم، فرصت پیدا کردهام بیشتر به درون خودم توجه کنم و قدر داشته هایم را بدانم و اتفاقاً نگاهم به زندگی مثبت شود. حتی الان دلم برای چیزهایی تنگ میشود که قبلاً تلاش میکردم از آنها فرار کنم.»
برخیهای دیگر البته جنس حرفهایشان فرق داشت، شبیه آقای معتمدی، کارمند یک شرکت خصوصی: «من کلاً به مرگ حساسم، الان حساسیتم ده برابر شده است. طوری که اخبار را برای خودم قدغن کردهام و ترجیح میدهم حتی از تعداد فوتیهای هر روز اطلاعی نداشته باشم. البته که شادی کاملاً شخصی است، اما مسئولان ما هم هیچ کاری برای تسکین این وضعیت انجام ندادهاند. من هر روز سرکار میروم، درحالی که میشنوم یکی از همکارانم فوت کرده یا حال بدی دارد. بعد با همان روحیه باید کار هر روزم را انجام بدهم، درحالی که نه میتوانم کافه بروم، خرید کنم، سفر بروم، خب چطور این حجم ناراحتی را تحمل کنم؟ برخلاف من خیلیها براحتی برنامههای قبلشان را دارند حتی میهمانیهای بزرگ میگیرند و معتقدند که اگر قرار به مردن هم باشد بهتر است که حسرت به دل نمانند، اما امثال مایی که از خانه تکان نخوردهایم و همه پروتکلها را هم رعایت کردهایم، افسرده شدهایم و آیا مرکز روان درمانی گذاشتهاند تا مثلاً بگویند این مراکز به مردم خدمات روانی ارائه میدهد؟ برنامههای تلویزیون هم که یا تکراری است یا جدی و ناراحت کننده! درست است که عده زیادی در غم از دست دادن عزیزانشان هستند اما جامعه هم بهنشاط و روحیه احتیاج دارد نمیشود که دست روی دست گذاشت.»
خانم فرامرزی، یک زن خانه دار هم معتقد است: «برای من از همان اول هم کرونا مساوی بود با آنفلوانزا، روحیهام را حفظ کردم و سعی کردم بهجای عجز و ناله، برای خودم سرگرمی خانگی درست کنم، با بچههایم هم دست به کار شدیم و هر روز یک بازی جدید را شروع کردیم. خیلیها هم مثل ما شروع کردند، اما دو ماه نگذشته درجا زدند و به ترس و نگرانی هایشان پناه بردند. خواهر خودم بهقدری در این چند ماه افسرده شده که نمیشود حتی دو کلمه با او حرف زد. مدام افکار منفی، مدام گلایه و شکایت... خب بخشی از این شادی و نشاط درونی است، وقتی همه کادر درمان مشغول خدمترسانی به ما هستند، مسئولان هم درگیر کارهای درمانی و محدودیتها، خب انتظار زیادی نمیتوان از آنها داشت باید خودمان، برای خودمان برنامه داشته باشیم. من شخصاً نه ورزشم را قطع کردم و نه گلکاری، اتفاقاً حال روحیام حتی از قبل از کرونا هم بهتر شده!»
بار سنگین کرونا روی دوش بیماران تنها
آقای روح نواز، کارمند بانک هم حرفهای دیگری دارد. کسی که اتفاقاً روزهای بدی را هم در این چند ماه پشت سر گذاشته: «من از زمانی که کرونا گرفتم، شرایط روحیام تغییر کرد، خودم را باخته بودم، هیچ کس هم نبود که کمکم کند، حتی خانواده نزدیکم هم از من فاصله میگرفتند، بعد از دو هفته که به محل کارم رفتم هم خیلیها از ترس به من نزدیک نمیشدند، فکر میکنم مشکل اصلی ما فرهنگی است، متأسفانه رسانهها هم در این مورد خاص درست اطلاعرسانی نکرده و به مردم آموزش ندادهاند. بالاخره کرونا یک روز تمام میشود اما این برخوردها به یادگار میماند. کرونا قابل کنترل است اگر پروتکلها را رعایت کنیم، اما رفتار ما تا ابد دلخوری و گلایه را باقی میگذارد. درست است که میگویند فاصلهگذاری را رعایت کنید، اما این نباید باعث بیاحترامی و بیادبی شود. خودم مادری را میشناسم که به خاطر بیمهری فرزندانش درهمین دوران کرونا دق کرد. تنهای تنها در خانه بود، همه بچههایش میترسیدند به او نزدیک شوند، افسردگی شدید گرفته بود و کسی نمیدانست چه حال بدی دارد. بالاخره باید برای این روزها هم فکری کرد. نمیشود هر کانالی را میزنید، خبر مرگ و میر و ناراحتی بشنوید که! مردم به شادی و روحیه هم نیاز دارند. اینکه فقط بترسانیم و راهکار جایگزینی هم نداشته باشیم، خیلیها را مثل من تا سالها بعد از کرونا هم دچار بیماریهای روحی میکند.»
آقای میرهاشمی، کتابدار یک کتابخانه معروف است:«به نظر من شرایط نمیتواند مولد شادی باشد یا غم، این ما هستیم که به موقعیتها حس میدهیم، درست است که در این چند ماه بهانههای زیادی داشتهایم تا افسرده باشیم، من خودم برادرزادهام را به خاطر کرونا از دست دادم، اما باورها و اعتقادات کمک زیادی میکند که بتوانیم سرپا بمانیم. وقتی بدانیم که هیچ برگی بدون اذن خدا نمیافتد، پس لزومی ندارد که برای همه چیز غصه بخوریم و بد و وبیراه بگوییم، کافی است که به خدا اطمینان کنیم و امیدمان را از دست ندهیم. من با دعا و نیایش خودم را قوی کرده ام، چون معلوم نیست تا کرونا برود چه اتفاقاتی در انتظار همه ماست. باید بتوانیم از این غمهای سنگین به سلامت بگذریم. متأسفانه صداوسیما آنقدر که به مسائل بهداشتی و درمانی میپردازد، به مسأله روح و روان و اعتقادات مردم نپرداخته، خیلیها از ترس و نگرانی بدنشان ضعیف شده و زودتر بیمار شدهاند. حتی اطرافیانشان هم روحیهشان را از دست دادهاند و خانوادگی زانوی غم بغل کردهاند. خب در چنین شرایطی هیچ کس به کمک این خانواده نرفته تا حال و روزشان را تسکین دهد. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم خانوادههایی که هر روز یک عزیزشان را از دست میدهند، بدون برگزاری مراسم و تسکین اقوام و... زود خودشان را بازسازی کنند. باید برایشان برنامه داشته باشیم. شرایط الان مثل جنگ تحمیلی است، همان وقت کسی به خاطر غم همسایه و فامیل به خودش اجازه نمیداد شادی کند.»
خانم رحمانی، در یک آرایشگاه زنانه کار میکند: «من شخصاً فقط به امید اینکه این روزها تمام شود، زندگی میکنم، اگر همین چند جمع کوچک خانوادگی هم نروم واقعاً افسرده میشوم، خب در یک آپارتمان 60 متری که نمیشود ورزش کرد. چقدر خودمان را الکی دلخوش کنیم. وقتی نه کسی میرود نه کسی میآید نه عروسی نه عزایی، من نمیدانم در دنیا چطور زندگی میکنند اما اگر قرار باشد همه پروتکلها را رعایت کنی، شاید زنده بمانی اما در نهایت افسرده و بیمار میشوی.»
بهم ریختگی اوضاع روحی مبتلایان
مریم، یک معلم بازنشسته است: «شاید اگر 5 ماه پیش میپرسیدید که آیا احساس نشاط و سرزندگی میکنم یا نه، جوابم فرق داشت. آن زمان ترس شدیدی داشتم، رابطهام را با همه فامیل قطع کرده بودم و فکر میکردم دنیا به آخر رسیده و هیچ اتفاق روشنی در انتظارم نیست. حتی همسرم را هم طرد کرده بودم و بهقدری افسردگیام شدید شده بود که مدتها در گوشه اتاق مینشستم و گریه میکردم، تا اینکه کمکم به خودم آمدم ورزشم را شروع کردم، خودم را مشغول آشپزی کردم، حالا انگار ضد ضربه شدهام، ساعت 2 که میشود تلویزیون را روشن میکنم و میبینم چند نفر فوت کردهاند، حتی اگر خبر فوت عزیزی را هم بشنوم برایش فاتحه میخوانم و بیشتر از این خودم را در رنج و عذاب قرار نمیدهم، چون متوجه شدهام، همه چیز این دنیا موقتی است، نمیشود به چیزی دائمی دل خوش کرد. از کجا معلوم نفر بعدی این لیست من نباشم؟ پس ترجیح میدهم از لحظه لحظه زندگیام لذت ببرم.»
شبیه حرفهای اورا خانم رضوانی هم تکرار میکند:«افسرده؟ نه به هیچ وجه. بله مثل قبل نمیتوانم شاد باشم، اما به شکل یک بیماری به کرونا نگاه میکنم. فکر میکنم الان همه ما به این وضعیت عادت کردهایم. خوشحالم که هزینه اضافی صرف میهمانی رفتن و میهمانی دادن نمیشود. با این وضعیت گرانی اجناس فکر میکنم کرونا به کمک همه ما آمد. خب چرا ناراحت باشم؟ بله مرگ همشهری هایم تلخ است. اما چارهای نداریم جز به خدا پناه ببریم. اتفاقاً دوره شکرگزاری را در همین کرونا شروع کردم و متوجه شدم همین که در لیست فوتیهای هر روز البته تا الان! نبودم، خوش شانسم و باید خدا را شاکر باشم. بالاخره رفت و آمدها کمتر شده، اما همین که در گیر و دار این چیزها نیستم، فرصت پیدا کردهام بیشتر به درون خودم توجه کنم و قدر داشته هایم را بدانم و اتفاقاً نگاهم به زندگی مثبت شود. حتی الان دلم برای چیزهایی تنگ میشود که قبلاً تلاش میکردم از آنها فرار کنم.»
برخیهای دیگر البته جنس حرفهایشان فرق داشت، شبیه آقای معتمدی، کارمند یک شرکت خصوصی: «من کلاً به مرگ حساسم، الان حساسیتم ده برابر شده است. طوری که اخبار را برای خودم قدغن کردهام و ترجیح میدهم حتی از تعداد فوتیهای هر روز اطلاعی نداشته باشم. البته که شادی کاملاً شخصی است، اما مسئولان ما هم هیچ کاری برای تسکین این وضعیت انجام ندادهاند. من هر روز سرکار میروم، درحالی که میشنوم یکی از همکارانم فوت کرده یا حال بدی دارد. بعد با همان روحیه باید کار هر روزم را انجام بدهم، درحالی که نه میتوانم کافه بروم، خرید کنم، سفر بروم، خب چطور این حجم ناراحتی را تحمل کنم؟ برخلاف من خیلیها براحتی برنامههای قبلشان را دارند حتی میهمانیهای بزرگ میگیرند و معتقدند که اگر قرار به مردن هم باشد بهتر است که حسرت به دل نمانند، اما امثال مایی که از خانه تکان نخوردهایم و همه پروتکلها را هم رعایت کردهایم، افسرده شدهایم و آیا مرکز روان درمانی گذاشتهاند تا مثلاً بگویند این مراکز به مردم خدمات روانی ارائه میدهد؟ برنامههای تلویزیون هم که یا تکراری است یا جدی و ناراحت کننده! درست است که عده زیادی در غم از دست دادن عزیزانشان هستند اما جامعه هم بهنشاط و روحیه احتیاج دارد نمیشود که دست روی دست گذاشت.»
خانم فرامرزی، یک زن خانه دار هم معتقد است: «برای من از همان اول هم کرونا مساوی بود با آنفلوانزا، روحیهام را حفظ کردم و سعی کردم بهجای عجز و ناله، برای خودم سرگرمی خانگی درست کنم، با بچههایم هم دست به کار شدیم و هر روز یک بازی جدید را شروع کردیم. خیلیها هم مثل ما شروع کردند، اما دو ماه نگذشته درجا زدند و به ترس و نگرانی هایشان پناه بردند. خواهر خودم بهقدری در این چند ماه افسرده شده که نمیشود حتی دو کلمه با او حرف زد. مدام افکار منفی، مدام گلایه و شکایت... خب بخشی از این شادی و نشاط درونی است، وقتی همه کادر درمان مشغول خدمترسانی به ما هستند، مسئولان هم درگیر کارهای درمانی و محدودیتها، خب انتظار زیادی نمیتوان از آنها داشت باید خودمان، برای خودمان برنامه داشته باشیم. من شخصاً نه ورزشم را قطع کردم و نه گلکاری، اتفاقاً حال روحیام حتی از قبل از کرونا هم بهتر شده!»
بار سنگین کرونا روی دوش بیماران تنها
آقای روح نواز، کارمند بانک هم حرفهای دیگری دارد. کسی که اتفاقاً روزهای بدی را هم در این چند ماه پشت سر گذاشته: «من از زمانی که کرونا گرفتم، شرایط روحیام تغییر کرد، خودم را باخته بودم، هیچ کس هم نبود که کمکم کند، حتی خانواده نزدیکم هم از من فاصله میگرفتند، بعد از دو هفته که به محل کارم رفتم هم خیلیها از ترس به من نزدیک نمیشدند، فکر میکنم مشکل اصلی ما فرهنگی است، متأسفانه رسانهها هم در این مورد خاص درست اطلاعرسانی نکرده و به مردم آموزش ندادهاند. بالاخره کرونا یک روز تمام میشود اما این برخوردها به یادگار میماند. کرونا قابل کنترل است اگر پروتکلها را رعایت کنیم، اما رفتار ما تا ابد دلخوری و گلایه را باقی میگذارد. درست است که میگویند فاصلهگذاری را رعایت کنید، اما این نباید باعث بیاحترامی و بیادبی شود. خودم مادری را میشناسم که به خاطر بیمهری فرزندانش درهمین دوران کرونا دق کرد. تنهای تنها در خانه بود، همه بچههایش میترسیدند به او نزدیک شوند، افسردگی شدید گرفته بود و کسی نمیدانست چه حال بدی دارد. بالاخره باید برای این روزها هم فکری کرد. نمیشود هر کانالی را میزنید، خبر مرگ و میر و ناراحتی بشنوید که! مردم به شادی و روحیه هم نیاز دارند. اینکه فقط بترسانیم و راهکار جایگزینی هم نداشته باشیم، خیلیها را مثل من تا سالها بعد از کرونا هم دچار بیماریهای روحی میکند.»
آقای میرهاشمی، کتابدار یک کتابخانه معروف است:«به نظر من شرایط نمیتواند مولد شادی باشد یا غم، این ما هستیم که به موقعیتها حس میدهیم، درست است که در این چند ماه بهانههای زیادی داشتهایم تا افسرده باشیم، من خودم برادرزادهام را به خاطر کرونا از دست دادم، اما باورها و اعتقادات کمک زیادی میکند که بتوانیم سرپا بمانیم. وقتی بدانیم که هیچ برگی بدون اذن خدا نمیافتد، پس لزومی ندارد که برای همه چیز غصه بخوریم و بد و وبیراه بگوییم، کافی است که به خدا اطمینان کنیم و امیدمان را از دست ندهیم. من با دعا و نیایش خودم را قوی کرده ام، چون معلوم نیست تا کرونا برود چه اتفاقاتی در انتظار همه ماست. باید بتوانیم از این غمهای سنگین به سلامت بگذریم. متأسفانه صداوسیما آنقدر که به مسائل بهداشتی و درمانی میپردازد، به مسأله روح و روان و اعتقادات مردم نپرداخته، خیلیها از ترس و نگرانی بدنشان ضعیف شده و زودتر بیمار شدهاند. حتی اطرافیانشان هم روحیهشان را از دست دادهاند و خانوادگی زانوی غم بغل کردهاند. خب در چنین شرایطی هیچ کس به کمک این خانواده نرفته تا حال و روزشان را تسکین دهد. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم خانوادههایی که هر روز یک عزیزشان را از دست میدهند، بدون برگزاری مراسم و تسکین اقوام و... زود خودشان را بازسازی کنند. باید برایشان برنامه داشته باشیم. شرایط الان مثل جنگ تحمیلی است، همان وقت کسی به خاطر غم همسایه و فامیل به خودش اجازه نمیداد شادی کند.»
خانم رحمانی، در یک آرایشگاه زنانه کار میکند: «من شخصاً فقط به امید اینکه این روزها تمام شود، زندگی میکنم، اگر همین چند جمع کوچک خانوادگی هم نروم واقعاً افسرده میشوم، خب در یک آپارتمان 60 متری که نمیشود ورزش کرد. چقدر خودمان را الکی دلخوش کنیم. وقتی نه کسی میرود نه کسی میآید نه عروسی نه عزایی، من نمیدانم در دنیا چطور زندگی میکنند اما اگر قرار باشد همه پروتکلها را رعایت کنی، شاید زنده بمانی اما در نهایت افسرده و بیمار میشوی.»
نگاهی به تبعات و راهحلهای شادیآفرینی در روزهای کرونایی
یورش کرونا به قلب شادی اجتماعی، باید پاتک زد!
رضا فرخی
خبرنگار
کرونا این روزها به همه چیز هجوم آورده است. از سلامت جسمی شهروندان و اقتصاد خانواده گرفته تا سلامت روح و از همه مهمتر شادی جامعه!
حالا دیگر نه خبری از میهمانیها برای تجدید قوای روحی هست و نه از برنامه ها و مراسمی همچون عروسی که به نوعی انسانها در آن دوباره به بهانه یک اتفاق خوب و مبارک، حالشان خوب شود. حتی کسانی که فردی را از خانوادهشان از دست میدهند به خاطر کرونا از همدردی دیگران محروم شدهاند. چرا که این یک سنت قدیمی است که پس از درگذشت یک فرد در خانواده، دیگر اقوام برای تسلی خاطر او تا روزها بعد در کنارش میماندند. حالا کرونا همین را هم دریغ کرده است.
از آنسو چه بخواهیم و چه نخواهیم کرونا خیلی از مردم را خانهنشین کرده و شهروندانی که خودشان را ملزم به رعایت پروتکل میدانند به این راحتی سفر نمیروند. وقتی هم این ماجرا را در کنار وضعیت بد اقتصادی این روزها قرار دهیم متوجه میشویم که کرونا این روزها به قلب شادی مردم هجومی سنگین آورده!
کرونا با تمام تبعاتش شادی را له کرده است
از آنطرف کارشناسان هم بهطور پیاپی در رسانه های عمومی نسبت به تبعات این هجوم سنگین کرونا به قلب شادی مردم هشدار میدهند. یکی میگوید که این غم و اندوه فراوان به رشد خشونتهای درون خانوادگی منجر شده! یکی آن را باعث افزایش نزاعهای درون جامعه میداند و دیگری آن را عامل مؤثری در رشد خودکشی، سکته قلبی و پدید آمدن انواع و اقسام بیماریهای روحی میداند.
به عنوان نمونه برای درک عمق این تأثیرگذاری میتوان به آمارهای بهزیستی کشور توجه کرد. آنچنان که براساس آمارهای اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی کشور کرونا در همین مدت یک ساله سبب رشد 30 درصدی خشونت خانگی شده است. اتفاقی که نشان میدهد با ادامه این روند باید در انتظار حتی اتفاقات ناگوار بیشتری در قلب خانههای ایرانی باشیم.
جامعه بیباور به لزوم مشاوره بیشترآسیب میبیند
از آن سو به باور کارشناسان ماجرا وقتی وخیمتر میشود که متوجه میشویم ایرانیها بهطور کلی باوری به مراجعه به روانشناس و مشاور برای بیماریهای روحی خود ندارند. به این ترتیب میتوان انتظار داشت که بسیاری از شهروندان حتی اگر در ایام کرونا به بیماریهای روحی بیشتری نسبت به گذشته مبتلا شوند هم همچنان علاقه و یا ادراکی برای مراجعه به نزد روانشناس برای درمان بیماری خود ندارند. ماجرایی تلخ که نشان میدهد خشونت ناشی از افسردگی در پس پنهان خانواده ایرانی در حال رشد است.
در این بین برخی هم براین مسأله تأکید دارند که جمع شدن همه این اتفاقات حتی میتواند منجر به تصمیمهای آنی و حتی انفجارهای اجتماعی غیرقابل پیشبینی گردد. چرا که فرد در اثر تجمع فشارها و بیماریهای اجتماعی به یکباره در کنار یک جمع دست به رفتارهایی میزند که میتواند بی حد و اندازه یک شورش اجتماعی در جامعه هم گسترش پیدا کند. باید توجه داشت که در کنار او صدها نفر دیگر هم دراین جامعه هستند که این جمع شدن بدون درمان بحرانهای روحی و روانی ناشی از کرونا را در درون خود تجربه میکنند.
وقتی کاتالیزورها به کمک کرونا برای کشتن شادی میآید
اما دراین بین باید اشاره هم داشت که برخی اتفاقات هم توانسته به شکلی قابل توجه بحرانهای روحی دوران کرونا را در جامعه ایرانی تشدید کند. بحرانهایی که به هر صورت در بسیاری از کشورهای دیگر به عنوان یار کمکی کرونا برای نابود کردن روحیه جامعه وجود ندارند. یعنی بدنه حاکمیتی دراین کشورها میتواند با سهلگیری بیشتر درباره آن شرایط را برای شهروندان جامعه برای زیست کرونایی آسانتر کند.
به عنوان نمونه این روزها شهروندان با انواع و اقسام پیامکهای حاد کننده بحران روحی کرونا روبهرو هستند. از پیامک قطع خدمات مختلف به خاطر عدم پرداخت بدهی گرفته تا پیامک لزوم مراجعه به پلیس به خاطر بدحجابی یا حتی پیامک از سوی بانکها برای جریمه بابت دیرکرد! خیلی از شهروندان این سؤال را به طور جدی مطرح میسازند که آیا این امکان وجود ندارد که دراین شرایط امروز که بسیاری از مردم درآمدهایشان بشدت کاهش پیدا کرده مدتی این امور به تأخیر انداخته شود.
از آن سو مسائل درون شهری همچون خدمات شهری یا مسأله طرح ترافیک هم به موضوعی تبدیل شده که میتواند به بحرانهای روحی شهروندان دامن بزند. چرا که به هر صورت احساس ناامنی ناشی از احتمال ابتلا به کرونا به نوعی میتواند در روح و روان افراد تأثیر بگذارد. دراین باره باید اشاره کرد که به طور معمول افراد وقتی میتوانند با خودرو شخصی خود از خانه خارج شوند احساس امنیت بیشتری پیدا میکنند و در همین راستا فشار روحی کمتری را متحمل میشوند. در این سو شهروندانی هم که خودرو ندارند به خاطر فرسودگی سیستم حمل و نقل کشور با هزاران ترس و استرس در میان انبوهی از جمعیت سوار بر خودرو میشوند. این مسأله در ایجاد بحران روحی برای آنها مؤثر است.
راهحلهایی برای عقب راندن کرونا و شادی دوباره
دراین بین شاید این سؤال مطرح شود که واقعاً راه حل مبارزه با حمله کرونا به قلب شادی مردم چیست؟
برای پاسخ به این سؤال میتوان به مواردی اشاره کرد که هم امروزه در سطح جهان در حال پیادهسازی است و هم در کشور ما از سوی برخی پژوهشگران این حوزه مطرح میشود.
نمایش خیابانی، اتفاقی مرسوم در جامعه
برگزاری اجراها و نمایشها در کوچه و خیابانها به شکلی که مردم بتوانند از خانههای خود آن را تماشا کنند یکی از راهکارهایی است که در بسیاری از کشورهای جهان در حال انجام است. یعنی در این کشورها که معمولاً دارای بافت آپارتمانی هستند یک نفر در خیابان یا نمایش اجرا میکند یا با استفاده از موسیقی در حالی که دیگران از طریق پشت بام یا بالکن خانهها به تماشای آن میپردازند، سعی میکند شادی را به داخل خانهها ببرد. این مسأله تا حدودی موفق بوده و برتری آن نسبت به اجراهای درون رسانههای جمعی در این است که با حضور مردم همراه است. منتها حضوری که از روی پشت بامها یا بالکنهای خانهها صورت میگیرد. و به نوعی سبب بهبود وفاق عمومی برای مبارزه با بیماری میشود.
تخفیفهای ویژه کتاب و ویاودیها
استفاده از رسانههای خاص مثل اختصاص اشتراک رایگان و اینترنت ارزان برای استفاده عموم جامعه در راستای سرگرم شدن یکی از راه حلهایی است که در سراسر جهان از جمله در کشور ما هم صورت گرفت. همچنین که اختصاص تخفیفهای ویژه برای خرید کتاب هم از دیگر موضوعاتی است که در سراسر جهان به طور جدی به آن در ایام کرونا فکر شده و روی آن برنامهریزی جدی صورت گرفته است. این مسائل معمولاً سبب میشود تا شهروندان کمی از فکر کردن زیاد به بحرانهای ناشی از کرونا فاصله بگیرند. البته در کشور ما درمدت کوتاهی اجرا شد ولی ناکافی بود، شاید برگزاری آن در دوران تعطیلی دوباره کشور و قرنطینه در حفظ روحیه عمومی مؤثر باشد.
حمله غم کرونایی با برنامههای مفرح رسانهای به علاوه مشاورههای تلویزیونی
پخش برنامههای مفرح در تلویزیون و رسانههای جمعی از دیگر موضوعاتی است که میتواند منجر به شادی اجتماعی در جامعه شود. ضمن اینکه برنامههای مشاوره رایگان در تلویزیون قطعاً در ارائه راه حل و روش مبارزه با افسردگی ناشی از کرونا مؤثر است. فراموش نباید کرد که بسیاری از شهروندان دراین دوران به دلایل مختلف سواد برخورد درست با این وضعیت را ندارند و همین مسأله سبب میشود که در دام بیماریهای روحی و روانی بیشتری بیفتند. برای همین اینکه مشاوره رایگان از طریق رسانههای عمومی به آنها ارائه شود، میتواند شهروندان را به مسیر صحیح مبارزه با این بیماری از منظر روحی هدایت کند.ضمن اینکه میتوان از طریق همین مشاورهها به شهروندان چگونگی دوری از منفیاندیشی را یاد داد. چرا که رشد تفکرات منفی و بدبینی یکی از اتفاقات روانی در این روزهای کرونایی محسوب میشود.
بار سنگین قسط و بدهیها؛ به شهروندان فرصت دهیم
ایجاد فرصت برای شهروندان برای پرداخت بدهیها و قسطها در همه کشورهای جهان یکی از شیوههای کاهش بار روانی کروناست. چرا که شهروندان به طور ناخواسته در این دوران به این مسأله فکر میکنند که با ادامه این وضعیت تعطیلی، نمیتوانند بدهیهای مالی خود را پرداخت کنند. پس دولت میتواند با ارسال پیامکهایی با محتوای دادن فرصت بیشتر برای شهروندان، کمی دغدغه آنها را برطرف کند. به طوری که شهروندان با آرامش روانی بیشتر به سمت قرنطینه بروند و در ایام قرنطینه لحظات آرامتر و شادتر و با دغدغه کمتری را در کنار خانواده سپری کنند.
مدیران سیاسی کشور مواظب اظهارنظرهایشان باشند
یکی از موضوعات دیگری که به باور روانشناسان یکی از شیوههای مبارزه مؤثر در مقابل بیماریهای روحی ناشی از کرونا محسوب میشود، توجه مسئولان به اظهاراتشان است. یعنی مدیران سیاسی کشور باید به این مسأله توجه داشته باشند که با هر گفتاری میتوانند موجی از امید یا ناامیدی را به جامعه در شرایط کرونایی تزریق کنند. به عنوان نمونه در همین ایام اخیر که دلار کمی ریزش داشت ما شاهد این بودیم که وضعیت روحی شهروندان و امیدشان نسبت به آنها بهتر شد. این مسأله نشان میدهد که ترسیم آیندهای روشن برای شهروندان میتواند به حفظ روحیه آنها در مقابل کرونا کمک شایانی کند. این امر در اختیار مسئولان کشور است و مدیران سیاسی کشور باید از هرگونه دامن زدن به ناامیدی شهروندان پرهیز کنند. در سراسر کشورهای جهان، امروز سیاستمداران به این مسأله توجه میکنند که گفتارشان نقش کلیدی در ایجاد روحیه عمومی در جامعه دارد.
جامعه را از حالت دوقطبی مقابله با کرونا خارج کنیم
در این بین باید توجه داشت که برخی رفتارها و تصمیم گیریهای عمومی هم میتواند به رشد ناهنجاریهای روحی و حتی افسردگیهای اجتماعی دامن بزند. آنچنان که در چندین ماه اخیر این مسأله را شاهد بودیم که در فضای جامعه یک دوقطبی برگزاری مراسم مذهبی در یک سو و رفتن به مسافرت در سوی دیگر بهطور جدی شکل گرفت. به شکلی که فضای مجازی هم به صحنه نزاع میان این دو طرز فکر مبدل شده بود. به باور صاحبنظران، مدیران و مسئولان سیاسی کشور میتوانند مقابل این تقابل بایستند. چرا که خود این تقابل و دوقطبی شدن در رشد بیماریهای روحی و روانی اثرگذار است. اینکه مرکز فرماندهی در اختیار دولت باشد و دولت بر تعطیلی همه این مراسم تأکید کند و برای اجرای آن هم ضمانت اجرا داشته باشد، راهحل نهایی جلوگیری از دو قطبی شدن فضا در جامعه است. جامعهای که به هر صورت در شرایط امروز از منظر روحی کشش این همه تقابل و تناقض را ندارد.
برگزاری مسابقات مجازی با جایزههای بزرگ و نفیس
در کنار همه این صحبتها برگزاری مسابقات مجازی و ارسال آن به مرکزی واحد هم از دیگر راهحلهایی است که برخی کشورهای دنیا برای رشد روحیه عمومی بهکار گرفتهاند. به شکلی که در این شیوه از طریق فضای مجازی با مشوقهای مالی ارزشمند از مردم دعوت میشود تا در یک مسابقه به صورت مجازی شرکت کنند و به طور مثال نمایشی در خانه خود اجرا کنند و به یک مرکز واحد مجازی ارسال کنند. پس از بررسیها به بهترین اجرای ارسال شده جایزهای اختصاص داده میشود. در کشورهای اسکاندیناوی این شیوه به طور ممتد و بارها به اجرا درآمده و نتایج حاصل از آن پیرامون بهبود روحیه شهروندان بسیار مثبت بوده است. هرچند که در ایران به دلیل بحرانهای مالی وجود چنین مرکزی به صورت خصوصی بسیار محدود است و بیشتر این دولت است که باید چنین کاری را انجام دهد.
اما با توجه به همه این راه حلها شاید این سؤال مطرح شود که در صورت عدم انجام چنین راهحلهایی و بیتوجهی به روحیه شهروندان در دوران کرونا چه چیزی در انتظار کلیت جامعه خواهد بود؟
کارشناسان دراین باره طیف گستردهای از مشکلات را بیان میکنند اما در مجموع همه بر این باور هستند که در صورت بیتوجهی به روح و روان شهروندان و لزوم شادی آفرینی برای آنها در دوران کرونا باید هزینههای گستردهای را در طول زمان در آینده بپردازیم. غم و اندوهی که کرونا این روزها بیش از هر زمان دیگری برآن میتازد و سبب شده تا شهروندان احساس کنند که هیچ راه گریزی از این غم ندارند و همین مسأله سبب رشد جدی افسردگی در بین عموم جامعه شده است.
امید بر شادی مقدم است
اردشیر گراوند
جامعه شناس
وجود شادی و نشاط در شرایط امروز جامعه ایران تاحدی دشوار بهنظر میرسد، بخشی از آن به شرایط اقتصادی کنونی کشور برمیگردد و بخش زیادی از آن هم به علت ظهور ویروس منحوسی بهنام کرونا است. در کشوری با حدود 24 میلیون خانوار، مرگ روزانه حدوداً 500 نفر و ابتلای بیش از 5000 نفر طی 24 ساعت، یعنی درگیری بخش زیادی از شهروندان با مرگ عزیزان شان یا درگیر شدن با بیماری یک یا چند نفر از اعضای خانواده! پس در چنین شرایطی کاملاً طبیعی است که غم، اندوه، نگرانی و تشویش افزایش یابد. از آن طرف هم بحث تورم، عدم تطبیق هزینه و درآمد خانوار و اضطرابی که بهدنبال این وضعیت ایجاد میشود، عمق این غم را عمیقتر میکند، در هر صورت ته نشست این دو پدیده میتواند تا سالهای متمادی، افراد جامعه را دچاراضطراب و افسردگی کند. چه آنکه کاهش ارزش پول ملی و ایجاد شکاف اقتصادی و به تبع آن عدم تطبیق حقوق و درآمدها موجب شد مردم تا 9 برابر ضعیف شوند و متأسفانه راه حل مشخصی نیز برای جلوگیری از این وضعیت انجام نگرفت. همین یک عامل مهم، موجب ایجاد احساس نا امنی طولانی مدت در نظام فکری و اخلاقی جامعه میشود و قطعاً این تصویر در نوجوانانی که در این شرایط زندگی میکنند، بویژه آنهایی که در دهک پایین و ضعیف هستند و با مشکلاتی مثل مسکن، ابزار آموزشی، تغذیه و پوشاک دست و پنجه نرم میکنند، ممکن است تا 5 دهه آینده نیز ادامه یابد. اگرچه بحران کرونا هم با شکلگیری وضعیت جدیدی از اضطرابها بویژه برای خانواده فوتیها، بیماران و کادر درمان، بر این تصویر غمبار اضافه کرد و نشان داد در زمان بروز بحرانهای عمیق، کار جدی از کسی بر نمیآید و گرفتاریها تشدید میشود. در این شرایط، شخصاً معتقدم که برنامهریزی برای شادی شهروندان محلی از اعراب ندارد و اساساً حتی نمیتوان به نشاط اجتماعی فکر کرد. البته این به معنای نادیده گرفتن شادی نیست که باید باشد و اتفاقاً بسیار لازم است، حتی برای آن عدهای که از این وضعیت، آسیب کمتری دیدهاند. اما بهتر است به جای واژه «شادی و نشاط » از «گفتوگوی امیدواری» صحبت کنیم که جایگاه بالاتری دارد. چراکه مردم برای دوام آوردن و ادامه دادن دراین شرایط ناامید کننده به امید و انرژی بیشتری نیاز دارند. نظام اجتماعی هم اکنون برگزاری جُنگ شادی را نمیپذیرد و اگربرای خلق شادی به سمت طنز برویم، از سوی بسیاری پس زده میشویم. چراکه خارج از موضوع است، اما امید آفرینی و تحرک میتواند سرمایه اجتماعی را تقویت کند. البته که مردم برای دوام آوردن در چنین شرایطی باید احساس کنند که جان شان ارزشمند است. معتقدم دولت میتواند با اجرای قرنطینه کامل، وضعیت تلخ امروز را بهسمت امیدواری سوق دهد. حدوداً 24 میلیون خانوار در کشورمان زندگی میکنند که حدود 8 میلیون خانوار به نوعی تحت پوشش دولت هستند و ماهانه حقوق مشخصی دریافت میکنند. 8 میلیون نفر نیز خانوار روستایی هستند که درگیری جدی با معیشت روزانه ندارند و سبک زندگی متفاوتی را دنبال میکنند، از 8 میلیون خانوار باقیمانده نیز حدوداً یک میلیون خانوار نیازی به درآمدهای دولتی ندارند، بنابراین تنها 7 میلیون خانوار باقی میمانند که میتوانند با کمکهای دولتی در قرنطینه بمانند، بخشی از این کمک میتواند از محل صرفهجویی سازمانی و اداری تأمین شده و به این گروهها منتقل شود. این کار شدنی است، ما باید آمار تلفات و مبتلایان را به هر نحوی کاهش دهیم، چراکه جدا از بحث قدرت جمعیت و نیاز کشور به جمعیت فعال، این وضعیت روحیه اجتماعی و امید آفرینی را نشانه رفته است که اگر آسیب ببیند، اثرات بلند مدت منفی برجای میگذارد.
راههای شادمانی در دوران کرونایی
حسین ایمانی جاجرمی
جامعه شناس و استاد دانشگاه
همهگیری کووید19 به این زودیها قصد تمام شدن ندارد. یک سالی میشود که در سراسر جهان حضوری منحوس پیدا کرده است. جان صدها هزار آدم را گرفته و حتی دامن بهبودیافتگان را با عوارض مزمن خود رها نکرده است. اقدامات مقابله با آن به سبب شیوه شیوع ویروس کرونا، فاصلهگیری اجتماعی و قرنطینه است که رابطهها را محدود و پیوندها را قطع کرده است. پژوهشها نشان میدهند گسترش کووید19 موجب کاهش شادی و افزایش نگرانی و استرس شده و در نتیجه سلامت روان را به خطر انداخته است و عدهای را گرفتار افسردگی کرده است. البته خبرهای خوبی در راه است. واکسن کشف شده اما هنوز خیلی مانده تا از شر بیماری به طور کامل در امان ماند. بیتوجهی به رعایت کامل مقررات پیشگیرانه هم سبب شده که در این روزها شاهد اوج تلفات بیماری در کشور باشیم. به احتمال زیاد سخت گیریهای بیشتر و در خانه ماندن طولانیتر در راه است. در این شرایط نیاز به راههایی داریم تا با حفظ روحیه و شادمانی توان مقاومت و تابآوری خود را بالا ببریم. باید دید متخصصان در این زمینه چه میگویند و چه توصیههایی دارند. استاد درس «روان شناسی و زندگی شاد» در دانشگاه ییل نکاتی را برای مقابله با احساس انزوا و روحیه پایین برای آدمها، شرکتها و دولتها دارد. به نظر دکتر لوری سانتوس مردم نگران و تا حدی ترسیده در کنار توصیههای روشنی چون شستن دستها و فاصلهگیری اجتماعی به راهکارهایی برای سلامت روان هم نیاز دارند و میخواهند بدانند چه کارهایی را میتوانند انجام دهند تا حالشان بهتر شود. سانتوس میگوید با بررسی تحقیقات و شواهد به سه درس مفید برای شاد بودن در این دوران میرسیم.
تحقیقات نشان میدهد آدمهای شاد به نسبت سایرین بیشتر اجتماعی و معاشرتی هستند. البته در ایام کرونایی به سبب فاصلهگذاری اجتماعی انجام چنین کاری به شکل فیزیکی ممکن نیست و نمیتوانیم حضوراً از آدمهایی که دوستشان داریم احوالپرسی کنیم اما فناوری به دادمان رسیده است. میتوانیم با استفاده از امکاناتی چون واتس اپ و اسکایپ که امکان تماس تصویری را هم ممکن میکنند با عزیزانمان حال و احوال مجازی کنیم. اگرچه هیچ چیز جای دیدار واقعی را نمیگیرد اما در این شرایط همین معاشرتهای اینترنتی هم غنیمت است. به ما امکان میدهد حالتهای چهرهها را ببینیم، احساسات را در صدای آشناها بفهمیم و بواقع ارتباط داشته باشیم. پس برنامه منظمی برای تماسهای مجازی داشته باشیم.
به دیگران کمک کنیم و مراقبشان باشیم؛ آدمهای شاد دوست دارند به دیگران کمک کنند. نمیگویند اول شادی خودم بعد دیگران بلکه برعکس شادمانی دیگران را بر شادمانی خودشان ترجیح میدهند. شاید این در تناقض با اصل مراقبت از خود باشد اما نکته مهم همین جاست، کمک به دیگران و خواستن چیزهای خوب برای آنها بویژه در دوران سختی، اثر مثبت بر کل جامعه دارد. گویی کمک به دیگران مثل بومرنگ است که اثرات مثبت آن در نهایت به خودت برمی گردد. بزرگان اخلاقی ما چه زیبا گفتهاند که: الجار ثم الدار. حواسمان به دور و برمان باشد. همسایه کهنسالی که نیازمند مراقبت و کمک است، دانشآموزی که به کمک درسی نیاز دارد. با رعایت توصیههای بهداشتی لازم آنها را یاری کنیم. با انجام چنین کارهای نیکی، شادی به سراغمان خواهد آمد. در زمان حال زندگی کنیم؛ آدمهای شاد ذهنی هوشیار دارند. در زمان حال زندگی میکنند و مراقب چیزهایی هستند که برایشان اتفاق میافتد. سانتوس توصیه به مراقبه میکند که حالتی است که در آن فرد با نادیده گرفتن محرکهای محیطی، خودآگاهانه به تمرکز ذهن پرداخته و از تنشها و فشارهای روحی خود را رها میکند. او میگوید با مراقبه شما ابزار قدرتمندی در معرکه سخت بیماری کرونا دراختیار خواهید داشت که موجب دورکردن نگرانیها خواهد شد. همین توصیهها برای شرکتها و سازمانهای دولتی هم هست. آنها هم باید تلاش کنند تا در این دوران بیشتر به فکر دیگران باشند و به نیازمندان کمک کنند. آنها بیشتر از آنکه به فکر سود یا زیان باشند باید راههایی را پیدا کنند که به مردم کمک کرده و آنها را شادمان کنند.
جامعه شناس و استاد دانشگاه
همهگیری کووید19 به این زودیها قصد تمام شدن ندارد. یک سالی میشود که در سراسر جهان حضوری منحوس پیدا کرده است. جان صدها هزار آدم را گرفته و حتی دامن بهبودیافتگان را با عوارض مزمن خود رها نکرده است. اقدامات مقابله با آن به سبب شیوه شیوع ویروس کرونا، فاصلهگیری اجتماعی و قرنطینه است که رابطهها را محدود و پیوندها را قطع کرده است. پژوهشها نشان میدهند گسترش کووید19 موجب کاهش شادی و افزایش نگرانی و استرس شده و در نتیجه سلامت روان را به خطر انداخته است و عدهای را گرفتار افسردگی کرده است. البته خبرهای خوبی در راه است. واکسن کشف شده اما هنوز خیلی مانده تا از شر بیماری به طور کامل در امان ماند. بیتوجهی به رعایت کامل مقررات پیشگیرانه هم سبب شده که در این روزها شاهد اوج تلفات بیماری در کشور باشیم. به احتمال زیاد سخت گیریهای بیشتر و در خانه ماندن طولانیتر در راه است. در این شرایط نیاز به راههایی داریم تا با حفظ روحیه و شادمانی توان مقاومت و تابآوری خود را بالا ببریم. باید دید متخصصان در این زمینه چه میگویند و چه توصیههایی دارند. استاد درس «روان شناسی و زندگی شاد» در دانشگاه ییل نکاتی را برای مقابله با احساس انزوا و روحیه پایین برای آدمها، شرکتها و دولتها دارد. به نظر دکتر لوری سانتوس مردم نگران و تا حدی ترسیده در کنار توصیههای روشنی چون شستن دستها و فاصلهگیری اجتماعی به راهکارهایی برای سلامت روان هم نیاز دارند و میخواهند بدانند چه کارهایی را میتوانند انجام دهند تا حالشان بهتر شود. سانتوس میگوید با بررسی تحقیقات و شواهد به سه درس مفید برای شاد بودن در این دوران میرسیم.
تحقیقات نشان میدهد آدمهای شاد به نسبت سایرین بیشتر اجتماعی و معاشرتی هستند. البته در ایام کرونایی به سبب فاصلهگذاری اجتماعی انجام چنین کاری به شکل فیزیکی ممکن نیست و نمیتوانیم حضوراً از آدمهایی که دوستشان داریم احوالپرسی کنیم اما فناوری به دادمان رسیده است. میتوانیم با استفاده از امکاناتی چون واتس اپ و اسکایپ که امکان تماس تصویری را هم ممکن میکنند با عزیزانمان حال و احوال مجازی کنیم. اگرچه هیچ چیز جای دیدار واقعی را نمیگیرد اما در این شرایط همین معاشرتهای اینترنتی هم غنیمت است. به ما امکان میدهد حالتهای چهرهها را ببینیم، احساسات را در صدای آشناها بفهمیم و بواقع ارتباط داشته باشیم. پس برنامه منظمی برای تماسهای مجازی داشته باشیم.
به دیگران کمک کنیم و مراقبشان باشیم؛ آدمهای شاد دوست دارند به دیگران کمک کنند. نمیگویند اول شادی خودم بعد دیگران بلکه برعکس شادمانی دیگران را بر شادمانی خودشان ترجیح میدهند. شاید این در تناقض با اصل مراقبت از خود باشد اما نکته مهم همین جاست، کمک به دیگران و خواستن چیزهای خوب برای آنها بویژه در دوران سختی، اثر مثبت بر کل جامعه دارد. گویی کمک به دیگران مثل بومرنگ است که اثرات مثبت آن در نهایت به خودت برمی گردد. بزرگان اخلاقی ما چه زیبا گفتهاند که: الجار ثم الدار. حواسمان به دور و برمان باشد. همسایه کهنسالی که نیازمند مراقبت و کمک است، دانشآموزی که به کمک درسی نیاز دارد. با رعایت توصیههای بهداشتی لازم آنها را یاری کنیم. با انجام چنین کارهای نیکی، شادی به سراغمان خواهد آمد. در زمان حال زندگی کنیم؛ آدمهای شاد ذهنی هوشیار دارند. در زمان حال زندگی میکنند و مراقب چیزهایی هستند که برایشان اتفاق میافتد. سانتوس توصیه به مراقبه میکند که حالتی است که در آن فرد با نادیده گرفتن محرکهای محیطی، خودآگاهانه به تمرکز ذهن پرداخته و از تنشها و فشارهای روحی خود را رها میکند. او میگوید با مراقبه شما ابزار قدرتمندی در معرکه سخت بیماری کرونا دراختیار خواهید داشت که موجب دورکردن نگرانیها خواهد شد. همین توصیهها برای شرکتها و سازمانهای دولتی هم هست. آنها هم باید تلاش کنند تا در این دوران بیشتر به فکر دیگران باشند و به نیازمندان کمک کنند. آنها بیشتر از آنکه به فکر سود یا زیان باشند باید راههایی را پیدا کنند که به مردم کمک کرده و آنها را شادمان کنند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
شادی گمشده در روزگار کرونایی
-
یورش کرونا به قلب شادی اجتماعی، باید پاتک زد!
-
امید بر شادی مقدم است
-
راههای شادمانی در دوران کرونایی
اخبارایران آنلاین