ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
زمزمه
سپاس خداوند را، آن نخستین که پیش از او، نخستی نه و آن پایان که پس از او پایانی نیست. آنکه دیده دیدهوران به دیدار او نارسا و خیال ستایندگان، از ستودن وی ناتوان است. آفریدگان را با توانایی خویش شایسته نوآوری کرد و آنان را به خواست خود، بایسته، پدید آورد. آن گاه آنان را به راه اراده خویش رهسپار داشت و به طریق مهرخود برانگیخت. آفریدگان را یارای آن نیست که از آنچه خداوند آنان را در آن، پیش داشته، واپس مانند و توان آن نه تا از آنچه آنان را در آن، واپس افکنده، پیش افتند. برای هر جانداری از آفریدگان توشه معلوم تقسیم شدهای از روزی خویش نهاد. فزون داده او را، کاهندهای نمیکاهد و کم داده او را فزایندهای نمیفزاید.
صحیفه سجادیه مناجات نخست / ترجمه علی موسوی گرمارودی
صحیفه سجادیه مناجات نخست / ترجمه علی موسوی گرمارودی
فانوس
فاطمه علوی / گفتم از رفتنش بسیار شنیده ام. برایم کمی از بودنش بگو. گفت از بودنش همین بس که خدا به پیامبرش گفت: «انا اعطیناک الکوثر.» گفت میدانی «کوثر» یعنی چه؟ گفتم اسم رودی است در بهشت! نمیدانم سؤالم سر ذوقش آورده بود یا جوابم. از جایش بلند شد، دستهایش را توی هوا تکان داد و با حرارت از کوثر گفت.
کوثر یعنی زیاد، خیلی زیاد، نه از این زیادهای معمولی، زیاد با کیفیت، زیاد جاری، انگار رودی در بهشت، همان قدر چگال و همه چیز تمام. آنقدر زیاد و آنقدر جاری که پسرش بشود «حسین»(ع)! همان حسینی که در بودنش آنطور بود که با رفتنش، حرارتی به دل آدمها انداخت، که هرگز خاموش نخواهد شد. اسم «حسین»(ع)، اشک به چشمهایم آورد، گفتم قربانشان بروم که اینقدر رفتن و بودنشان در هم آمیخته است. انگار بودنشان بوی رفتن میدهد و رفتنشان سرشار از بودن است.
سرش را تکان داد که همینطور است، اشکهایش که چکید دوباره لبخندی روی صورتش پهن شد، گفت آنقدر رفتنی بود که در بودنش بوی بهشت میداد. به یادم آمد که شنیده بودم پیامبر قبل از هر سفر و بعد از هر برگشتن از سفر، به دیدار فاطمه(س) میرفت و او را میبوئید! گفت؛ در بودنش آنقدر بوده که پیامبر خستگیهایش را برمیداشته میبرده پیش او.
یاد ماجرای «کسا» افتادم، آن روز که پیامبر آمد پیش دخترش گفت فاطمه احساس ضعف میکنم، آن روز که فاطمه بود و پدرش، فاطمه بود و شوهرش، فاطمه بود و پسرانش.
همانجا بود که آیه نازل شد، انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیرا! حالا من بودم که به وجد آمده بودم، گفتم فاطمه بودنش رود بود، رودی از بهشت، همان گونه زلال و جاری!
کوثر یعنی زیاد، خیلی زیاد، نه از این زیادهای معمولی، زیاد با کیفیت، زیاد جاری، انگار رودی در بهشت، همان قدر چگال و همه چیز تمام. آنقدر زیاد و آنقدر جاری که پسرش بشود «حسین»(ع)! همان حسینی که در بودنش آنطور بود که با رفتنش، حرارتی به دل آدمها انداخت، که هرگز خاموش نخواهد شد. اسم «حسین»(ع)، اشک به چشمهایم آورد، گفتم قربانشان بروم که اینقدر رفتن و بودنشان در هم آمیخته است. انگار بودنشان بوی رفتن میدهد و رفتنشان سرشار از بودن است.
سرش را تکان داد که همینطور است، اشکهایش که چکید دوباره لبخندی روی صورتش پهن شد، گفت آنقدر رفتنی بود که در بودنش بوی بهشت میداد. به یادم آمد که شنیده بودم پیامبر قبل از هر سفر و بعد از هر برگشتن از سفر، به دیدار فاطمه(س) میرفت و او را میبوئید! گفت؛ در بودنش آنقدر بوده که پیامبر خستگیهایش را برمیداشته میبرده پیش او.
یاد ماجرای «کسا» افتادم، آن روز که پیامبر آمد پیش دخترش گفت فاطمه احساس ضعف میکنم، آن روز که فاطمه بود و پدرش، فاطمه بود و شوهرش، فاطمه بود و پسرانش.
همانجا بود که آیه نازل شد، انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیرا! حالا من بودم که به وجد آمده بودم، گفتم فاطمه بودنش رود بود، رودی از بهشت، همان گونه زلال و جاری!
باران
آغازکتاب خدا برنام «الله»، «رحمن» و«رحیم» ازآن جهت است که همه معانی درآن سه نام جمع است و آن معانی سه قسم است. قسمی جلال و هیبت وآن در نام «الله» است.قسمی نعمت و تربیت وآن درنام «رحمن» است. قسمی هم در رحمت و مغفرت که در نام «رحیم» است.
اینکه آغاز به نام «الله» ، «رحمن» و «رحیم» شده، جهت آن است که سرآغاز همه، آفرینش است.بعد قدرت و پرورش و سپس رحمت و آمرزش، یعنی آنکه به قدرت بیافریدیم و به نعمت بپروریدیم و به رحمت بیامرزیدیم! پیرطریقت گفت: خداوندا! نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو مارا امان ولطف توماراجهان! خداوندا! ضعیفان را پناهی، قاصدان را برسرراهی و مؤمنان را گواهی، چه عزیز است آن کس را که تو خواهی!!
تفسیر ادبی – عرفانی کشف الاسرار
ذیل تفسیر «بسم الله الرحمن الرحیم»
اینکه آغاز به نام «الله» ، «رحمن» و «رحیم» شده، جهت آن است که سرآغاز همه، آفرینش است.بعد قدرت و پرورش و سپس رحمت و آمرزش، یعنی آنکه به قدرت بیافریدیم و به نعمت بپروریدیم و به رحمت بیامرزیدیم! پیرطریقت گفت: خداوندا! نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو مارا امان ولطف توماراجهان! خداوندا! ضعیفان را پناهی، قاصدان را برسرراهی و مؤمنان را گواهی، چه عزیز است آن کس را که تو خواهی!!
تفسیر ادبی – عرفانی کشف الاسرار
ذیل تفسیر «بسم الله الرحمن الرحیم»
آسیب شناسی رسانهای در نشر مفاهیم آیینی
دکتر سمیرا مهدینژاد
برخی مفاهیم، آنقدر به شهرت میرسند که آمدنشان به متن زندگی، در سایه بلندآوازگیشان، محو میشود.
«ســــــــــــواد رسانهای»، بیشک یکی از این مفاهیم پرآوازه است که در کمال تأسف، در عمل آنطور که باید و شاید، بدان توجهی نشده است.
«سواد رسانهای»، نوعی مهارت بسیار ویژه است که در عصر حاضر یکی از مهمترین آموزشها در جهان قلمداد میشود. «سواد رسانهای» به فرد این توانایی را میدهد که از مطالب منتشر شده در انواع شبکههای رسانهای، تحلیل مناسبی داشته باشد.
داشتن «سواد رسانهای»، مانند دانایی داشتن در علم تغذیه، به فرد این مهارت را میدهد که نوع تغذیه دریافتی و رژیم خود را انتخاب کند. در واقع همه اطلاعات و اخباری که امروزه از طریق «رسانه»، به فکر و ذهن مردم تزریق میشود، ترکیبی از انواع خوراکهایی است که برای همه مناسب نیستند. اینجاست که «سواد رسانهای» به کمک فرد میآید تا او را از دچار شدن به مسمومیتهای ذهنی و فکری نجات دهد و خوراک سالمی پیش رویش بگذارد.
شاید بتوان گفت نخستین گام در مسیر کسب این مهارت، شناخت «رسانه» و انواع آن است. «رسانه» این قدرت را دارد که در کوتاهترین زمان ممکن و با بالاترین کیفیت، اخبار و مطالبی را منتشر کند و این، هنر و تشخیص مخاطب است که بتواند واقعیت را از شایعه تشخیص دهد. در واقع «رسانه»، تیغ دولبهای است که میتواند در یک چشم بر هم زدن، شایعهای را در قالب واقعیت بیان کند و بالعکس.
از نظر برخی پژوهشگران، «رسانه»، انتقال دهنده پیام است و به هیچ وجه به رادیو و تلویزیون و روزنامه و کتاب محدود نمیشود؛ بلکه هر ابزاری که بتواند پیامی را منتقل کند، «رسانه» محسوب خواهد شد. در یکی از تقسیم بندیهای «رسانه»، میتوان رسانهها را بر اساس قالب پیام، به انواع نوشتاری- شنیداری و دیداری- شنیداری و بر اساس سرعت انتقال پیام، به دو دسته تند و کند تقسیم کرد.
آنچه در این نوشتار بدان پرداخته میشود، سواد رسانهای در حوزه نوشتاری است که عدم توجه کافی به مهارتآموزی در آن، نفوذ تفکر نویسنده، به ذهن مخاطب است، بیآن که خواننده، به آن ملتفت باشد.
بر این اساس، این سؤال مطرح خواهد شد که آیا نویسنده میتواند به نحوی نامحسوس، فکر خواننده را مطابق با آنچه میخواهد، جهت دهد؟! این سؤالی است که بیشک، پاسخ آن مثبت خواهد بود! آنچه به ما کمک میکند تا در مسیر مطالعه و پژوهش، از آسیبهایی اینچنین در امان بمانیم و از مطالعه، نتیجهای سالم یا دستکم، مطابق با اندیشه خودمان به دست آوریم، توجه به عناوینی است که در ادامه خواهد آمد:
درنگ نخست در کسب این مهارت، «توجه به مشرب فکری نویسنده» است که به احتمال زیاد، در نگارش و قضاوتهای او تأثیرگذار خواهد بود. گاه نحله فکری نویسنده، چنان بر اندیشه او غلبه میکند که بر اساس آن، در نقل مطالب علمی یا نقل قولها، دست به سانسور زده و تصویر را طوری طراحی میکند که مخاطب، آنچه را که او میخواهد، ببیند!
درنگ دوم از توجه به درنگ نخست، به مرحله دوم خواهیم رسید: «برش دادن ماهرانه مطالب»؛ اینکه بدانیم، یک نویسنده، چگونه میتواند با برش دادن مدارک، ذهن مخاطب را قالب دهد. مشهورترین مثالی که در این زمینه وجود دارد، عکسی است که در دو قاب «باز» و «بسته» منتشر شده. در قاب اول، صورت پسر بچهای پیداست که پوتین یک سرباز، آن را به زمین میفشارد. تصویر دوم اما، تصویر همان پسر است که خود، پوتینی بیصاحب را روی صورت خود فشار میدهد!
دو تصویر از یک حقیقت، که دو بازخورد متفاوت خواهد داشت. تصویر اول خشم از جنگ و ظلم و تصویر دوم، خلاقیت یا شیطنت یک کودک! این درست، همانکاری است که نویسنده میتواند در ارائه مطالبش انجام داده و ذهن مخاطب را چونان که خود میپسندد، شکل دهد.
برای نمونه، نویسندهای که به «رؤیت خداوند» اعتقاد داشت، برای تثبیت نظر خود، در کتابش جملهای از پیشوای نخست شیعیان، حضرت علی بن ابیطالب(ع) نقل کرده بود که از ایشان پرسیدند: «آیا تو خدا را دیدهای»؟ فرمود: «خدایی را که ندیدهام، عبادت نمیکنم...»!
این در حالی است که نویسنده، با گذاردن «سه نقطه»، خواننده را از خواندن ادامه سخن ایشان محروم کرده است! ایشان در ادامه فرمود: «دیدگان با مشاهده او را نمیبینند ولى قلبها با حقایق ایمان او را میبینند»!
این مطلب البته به این معنا نیست که به مجرد دیدن «سه نقطه» در نقل قولها، حُسن نیت نویسنده را زیر سؤال ببریم اما، دانستن اینکه در دنیای رسانه، وقایعی اینچنین در حال اجراست، خواننده را هوشیار خواهد کرد.
درمان اصلی برای کشف حقیقت در مسیر پژوهش، مراجعه به نقل قولهای اصلی و مراجعه به کهنترین منابع در آن زمینه است.
درنگ سوم در این مسیر، «توجه به آسیبهای ترجمه» است. وقتی صحبت از متون مبدأ و مقصد به میان میآید، نقش فهم مترجم از متن مبدأ بسیار پررنگ خواهد بود. برای نمونه، آنکس که تنها از ترجمه قرآن مجید استفاده میکند و خود، زبان مبدأ را -که عربی است - نمیداند، باید بپذیرد که فهم خود را به فهم مترجم از آن آیه یا آیات سپرده است. سالهاست که پژوهشگران، برای پژوهشی صحیح پیرامون موضوعی که در اساس، درباره قومی دیگر است، ابتدا به آموزش زبان آنان اقدام میکنند تا بتوانند به صحیحترین نتیجه دست یابند.
باز باید توجه کنیم که منظور آن نیست که برای یک مطالعه ساده، زبان متن اصلی را بیاموزیم اما باید توجه داشته باشیم که در فرایند ترجمه، ممکن است متن اصلی آسیب دیده باشد. به طور مثال، اگر این مهم مورد توجه بود، قرائتهای فکری از قرآن خداوند که امروزه متداول شده و گاه در مقابل یکدیگر و بلکه در مقابل سنت اصیل رسول خدا(ص) است، مشکل آفرین نبودند.
درنگ چهارم، «توجه به تخصص علمی نویسنده» است. بدین معنا که برای پذیرش نظریات یک نویسنده در غیر از حوزه تخصصی وی، درنگ بیشتری مورد نیاز است. به عبارتی دیگر، نمیگوییم که کسی حق ندارد در مسألهای غیر از تخصص علمی خود اظهارنظر کند اما، برای پذیرفتن آن نظر، نیازمند بررسی دقیقتر و محققانهتری هستیم.
درنگ پنجم، آن است که «مرعوب اسامی نشویم»! گاه بزرگ بودن نام نویسنده، بر میزان سالم بودن خواننده نسبت به مطالب وی تأثیری چشمگیر دارد و این، با اصول سواد رسانهای در تضاد مستقیم است. پیشوایان الهی ما، از حضرت مسیح(ع) گرفته تا علی بن ابیطالب (علیهما السلام)، بر این هوشیاری تأکید داشته و فرمودهاند: «همواره نقد کننده کلمات باشید. به گوینده سخن ننگرید؛ بلکه به سخن او بنگرید»! یعنی، پیش از آنکه بزرگی نویسنده یا گوینده، مرعوبتان کند، سخن وی را در ترازوی بررسی و نقد بگذارید و راست را از غلط تشخیص دهید.
به نظر میرسد اینکه هنوز برای باورپذیر شدن یک نکته بهداشتی، آن را با نام یکی از پزشکان نامی همراه میکنند، نشان از آن دارد که جامعه ما در سطحی وسیع، گرفتار چنین آفتی است.
درنگ ششم، توجه به منابع مورد استفاده نویسنده» است. در موضوعات علمی، از تاریخ و مذهب و جغرافیا گرفته تا انواع علوم تجربی، منابعی که نویسنده برای تأیید سخنان خود از آنها بهره میبرد، پراهمیت است. اینکه بدانیم منابع مورد استفاده او، تا چه حد معتبر است. برای نمونه، برای توضیح یک لغت قرآنی، معتبرترین لغتنامهها، آن لغتنامههایی هستند که به عصر نزول نزدیکترند!
توجه کافی به تمام آنچه گفته شد، خواننده را به این مهارت میرساند که به آسانی تسلیم نشود و در پذیرش آنچه میخواند، هوشیاری داشته باشد. تا آنجا که حتی برای درخواست معرفی کتاب از فردی، به مشرب فکری آن فرد توجه کند. یعنی بداند، اگر فردی که از او مشورت خواسته است، بر فرض مثال شیفته تفکرات عرفانهای هندوست، احتمال اینکه کتابهای معرفی شدهاش، چنین تفکری را تبلیغ کنند، وجود دارد.
انتشار چنین آگاهیهایی در سطح جامعه، بدفهمیها از حقایق را به حداقل میرساند و بردگیهای فکری را تا حدودی پایان میبخشد.
برخی مفاهیم، آنقدر به شهرت میرسند که آمدنشان به متن زندگی، در سایه بلندآوازگیشان، محو میشود.
«ســــــــــــواد رسانهای»، بیشک یکی از این مفاهیم پرآوازه است که در کمال تأسف، در عمل آنطور که باید و شاید، بدان توجهی نشده است.
«سواد رسانهای»، نوعی مهارت بسیار ویژه است که در عصر حاضر یکی از مهمترین آموزشها در جهان قلمداد میشود. «سواد رسانهای» به فرد این توانایی را میدهد که از مطالب منتشر شده در انواع شبکههای رسانهای، تحلیل مناسبی داشته باشد.
داشتن «سواد رسانهای»، مانند دانایی داشتن در علم تغذیه، به فرد این مهارت را میدهد که نوع تغذیه دریافتی و رژیم خود را انتخاب کند. در واقع همه اطلاعات و اخباری که امروزه از طریق «رسانه»، به فکر و ذهن مردم تزریق میشود، ترکیبی از انواع خوراکهایی است که برای همه مناسب نیستند. اینجاست که «سواد رسانهای» به کمک فرد میآید تا او را از دچار شدن به مسمومیتهای ذهنی و فکری نجات دهد و خوراک سالمی پیش رویش بگذارد.
شاید بتوان گفت نخستین گام در مسیر کسب این مهارت، شناخت «رسانه» و انواع آن است. «رسانه» این قدرت را دارد که در کوتاهترین زمان ممکن و با بالاترین کیفیت، اخبار و مطالبی را منتشر کند و این، هنر و تشخیص مخاطب است که بتواند واقعیت را از شایعه تشخیص دهد. در واقع «رسانه»، تیغ دولبهای است که میتواند در یک چشم بر هم زدن، شایعهای را در قالب واقعیت بیان کند و بالعکس.
از نظر برخی پژوهشگران، «رسانه»، انتقال دهنده پیام است و به هیچ وجه به رادیو و تلویزیون و روزنامه و کتاب محدود نمیشود؛ بلکه هر ابزاری که بتواند پیامی را منتقل کند، «رسانه» محسوب خواهد شد. در یکی از تقسیم بندیهای «رسانه»، میتوان رسانهها را بر اساس قالب پیام، به انواع نوشتاری- شنیداری و دیداری- شنیداری و بر اساس سرعت انتقال پیام، به دو دسته تند و کند تقسیم کرد.
آنچه در این نوشتار بدان پرداخته میشود، سواد رسانهای در حوزه نوشتاری است که عدم توجه کافی به مهارتآموزی در آن، نفوذ تفکر نویسنده، به ذهن مخاطب است، بیآن که خواننده، به آن ملتفت باشد.
بر این اساس، این سؤال مطرح خواهد شد که آیا نویسنده میتواند به نحوی نامحسوس، فکر خواننده را مطابق با آنچه میخواهد، جهت دهد؟! این سؤالی است که بیشک، پاسخ آن مثبت خواهد بود! آنچه به ما کمک میکند تا در مسیر مطالعه و پژوهش، از آسیبهایی اینچنین در امان بمانیم و از مطالعه، نتیجهای سالم یا دستکم، مطابق با اندیشه خودمان به دست آوریم، توجه به عناوینی است که در ادامه خواهد آمد:
درنگ نخست در کسب این مهارت، «توجه به مشرب فکری نویسنده» است که به احتمال زیاد، در نگارش و قضاوتهای او تأثیرگذار خواهد بود. گاه نحله فکری نویسنده، چنان بر اندیشه او غلبه میکند که بر اساس آن، در نقل مطالب علمی یا نقل قولها، دست به سانسور زده و تصویر را طوری طراحی میکند که مخاطب، آنچه را که او میخواهد، ببیند!
درنگ دوم از توجه به درنگ نخست، به مرحله دوم خواهیم رسید: «برش دادن ماهرانه مطالب»؛ اینکه بدانیم، یک نویسنده، چگونه میتواند با برش دادن مدارک، ذهن مخاطب را قالب دهد. مشهورترین مثالی که در این زمینه وجود دارد، عکسی است که در دو قاب «باز» و «بسته» منتشر شده. در قاب اول، صورت پسر بچهای پیداست که پوتین یک سرباز، آن را به زمین میفشارد. تصویر دوم اما، تصویر همان پسر است که خود، پوتینی بیصاحب را روی صورت خود فشار میدهد!
دو تصویر از یک حقیقت، که دو بازخورد متفاوت خواهد داشت. تصویر اول خشم از جنگ و ظلم و تصویر دوم، خلاقیت یا شیطنت یک کودک! این درست، همانکاری است که نویسنده میتواند در ارائه مطالبش انجام داده و ذهن مخاطب را چونان که خود میپسندد، شکل دهد.
برای نمونه، نویسندهای که به «رؤیت خداوند» اعتقاد داشت، برای تثبیت نظر خود، در کتابش جملهای از پیشوای نخست شیعیان، حضرت علی بن ابیطالب(ع) نقل کرده بود که از ایشان پرسیدند: «آیا تو خدا را دیدهای»؟ فرمود: «خدایی را که ندیدهام، عبادت نمیکنم...»!
این در حالی است که نویسنده، با گذاردن «سه نقطه»، خواننده را از خواندن ادامه سخن ایشان محروم کرده است! ایشان در ادامه فرمود: «دیدگان با مشاهده او را نمیبینند ولى قلبها با حقایق ایمان او را میبینند»!
این مطلب البته به این معنا نیست که به مجرد دیدن «سه نقطه» در نقل قولها، حُسن نیت نویسنده را زیر سؤال ببریم اما، دانستن اینکه در دنیای رسانه، وقایعی اینچنین در حال اجراست، خواننده را هوشیار خواهد کرد.
درمان اصلی برای کشف حقیقت در مسیر پژوهش، مراجعه به نقل قولهای اصلی و مراجعه به کهنترین منابع در آن زمینه است.
درنگ سوم در این مسیر، «توجه به آسیبهای ترجمه» است. وقتی صحبت از متون مبدأ و مقصد به میان میآید، نقش فهم مترجم از متن مبدأ بسیار پررنگ خواهد بود. برای نمونه، آنکس که تنها از ترجمه قرآن مجید استفاده میکند و خود، زبان مبدأ را -که عربی است - نمیداند، باید بپذیرد که فهم خود را به فهم مترجم از آن آیه یا آیات سپرده است. سالهاست که پژوهشگران، برای پژوهشی صحیح پیرامون موضوعی که در اساس، درباره قومی دیگر است، ابتدا به آموزش زبان آنان اقدام میکنند تا بتوانند به صحیحترین نتیجه دست یابند.
باز باید توجه کنیم که منظور آن نیست که برای یک مطالعه ساده، زبان متن اصلی را بیاموزیم اما باید توجه داشته باشیم که در فرایند ترجمه، ممکن است متن اصلی آسیب دیده باشد. به طور مثال، اگر این مهم مورد توجه بود، قرائتهای فکری از قرآن خداوند که امروزه متداول شده و گاه در مقابل یکدیگر و بلکه در مقابل سنت اصیل رسول خدا(ص) است، مشکل آفرین نبودند.
درنگ چهارم، «توجه به تخصص علمی نویسنده» است. بدین معنا که برای پذیرش نظریات یک نویسنده در غیر از حوزه تخصصی وی، درنگ بیشتری مورد نیاز است. به عبارتی دیگر، نمیگوییم که کسی حق ندارد در مسألهای غیر از تخصص علمی خود اظهارنظر کند اما، برای پذیرفتن آن نظر، نیازمند بررسی دقیقتر و محققانهتری هستیم.
درنگ پنجم، آن است که «مرعوب اسامی نشویم»! گاه بزرگ بودن نام نویسنده، بر میزان سالم بودن خواننده نسبت به مطالب وی تأثیری چشمگیر دارد و این، با اصول سواد رسانهای در تضاد مستقیم است. پیشوایان الهی ما، از حضرت مسیح(ع) گرفته تا علی بن ابیطالب (علیهما السلام)، بر این هوشیاری تأکید داشته و فرمودهاند: «همواره نقد کننده کلمات باشید. به گوینده سخن ننگرید؛ بلکه به سخن او بنگرید»! یعنی، پیش از آنکه بزرگی نویسنده یا گوینده، مرعوبتان کند، سخن وی را در ترازوی بررسی و نقد بگذارید و راست را از غلط تشخیص دهید.
به نظر میرسد اینکه هنوز برای باورپذیر شدن یک نکته بهداشتی، آن را با نام یکی از پزشکان نامی همراه میکنند، نشان از آن دارد که جامعه ما در سطحی وسیع، گرفتار چنین آفتی است.
درنگ ششم، توجه به منابع مورد استفاده نویسنده» است. در موضوعات علمی، از تاریخ و مذهب و جغرافیا گرفته تا انواع علوم تجربی، منابعی که نویسنده برای تأیید سخنان خود از آنها بهره میبرد، پراهمیت است. اینکه بدانیم منابع مورد استفاده او، تا چه حد معتبر است. برای نمونه، برای توضیح یک لغت قرآنی، معتبرترین لغتنامهها، آن لغتنامههایی هستند که به عصر نزول نزدیکترند!
توجه کافی به تمام آنچه گفته شد، خواننده را به این مهارت میرساند که به آسانی تسلیم نشود و در پذیرش آنچه میخواند، هوشیاری داشته باشد. تا آنجا که حتی برای درخواست معرفی کتاب از فردی، به مشرب فکری آن فرد توجه کند. یعنی بداند، اگر فردی که از او مشورت خواسته است، بر فرض مثال شیفته تفکرات عرفانهای هندوست، احتمال اینکه کتابهای معرفی شدهاش، چنین تفکری را تبلیغ کنند، وجود دارد.
انتشار چنین آگاهیهایی در سطح جامعه، بدفهمیها از حقایق را به حداقل میرساند و بردگیهای فکری را تا حدودی پایان میبخشد.
یادی از محدث قمی، عالمی که انسان را از کردار زشت و پندارهاى ناروا باز مى داشت و به خدا و عبادت متوجه مى کرد
عارف فروتن
دکتر عبدالحسین طالعی
استاد دانشگاه قم
اول بهمن یادروز رحلت بزرگمردی است که نام و یادش هماره جاویدان است و در دل تمام دوستداران اهل بیت جای دارد.
عالم جلیل و محدث و مفسّر والامقام، مرحوم حاج شیخ عباس قمی عالمی محقق بود که در میان عموم مردم به کتاب نورانی مفاتیح الجنان، در میان پژوهشگران علم حدیث به کتاب سفینة البحار، در میان اهل تاریخ به منتهی الآمال و تتمة المنتهی شهرت دارد؛ چنانکه اهل علم تراجم او را به کتاب الکنی و الالقاب میشناسند؛ فقه پژوهان از کتاب تتمة بدایة الهدایه او بهره میبرند؛ امامت پژوهان نیز از کتاب فیض القدیر فی ما یتعلق بحدیث الغدیر او بینیاز نیستند و سرانجام، کتاب منازل الآخره او برای کسانی که به آینده میاندیشند، چراغ راه است.
اینها تنها برگی از کتاب پربرگ و پربار زندگانی پژوهشگری ستیهنده است که تنها شصت و پنج بهار در این دنیا زیست و جای او در این زمان بسیار خالی است.
وی در سال ۱۲۹۴ ه.ق (۱۲۵۴ ه.ش) در قم متولد شد. در سن بیست و دو سالگی به نجف رفت و شش سال آنجا ماند. پس از آن دوباره به ایران برگشت و تا آخر عمر، یعنی تا شصت و پنج سالگی در قم درس خواند و درس داد. پدرش محمدرضا، کاسبی متدین و آگاه به احکام دین مبین اسلام بود، چنانکه مردم برای آگاهی از فروع فقهی و وظایف مذهبی خویش به ایشان رجوع میکردند.
شیخ عباس قمی پس از فراگیری بخشی از علوم دینی مقدمات و سطح نزد علمای عصر خویش، در حوزه علمیه قم، سرانجام در سال ۱۳۱۶ ه.ق برای تکمیل تحصیلات در سطوح عالی فقه و اصول به حوزه علمیه نجف رهسپار شد و چون در علوم نقلی بویژه حدیث استعداد درخشانی داشت از فقیه و محدثبزرگ آن عصر حسین بن محمدتقی طبرسی معروف به محدث نوری بیشتر کسب فیض کرد. وی در سال ۱۳۱۸ ه.ق به سوی خانه خدا و زیارت مشاهد مشرفه بار سفر بست و سپس به سوی وطن خویش قم مراجعت کرد، اما پس از دیدار با والدین و خویشان دوباره رهسپار نجف اشرف و مجلس محدث نوری شد. محدث نوری در سال ۱۳۲۰ ه.ق درگذشت. محدث قمی نیز پس از درگذشت استادش، حدود ۲ سال در شهر نجف ماندگار شد و از خرمن معارف دینی خوشهها چید.
شیخ عباس قمی غروب روز 22 ذی الحجه سال 1359 ه. ق، (یکم بهمن 1319 شمسی) حالش منقلب گردید و پی در پی نام ائمه اطهار علیه السلام را بر زبان جاری می ساخت. آن شب به علت کسالت فراوان نمازهایش را نشسته خواند و نیمه شب دعوت حق را لبیک گفت و در سن شصت و پنج سالگی به دیار باقی شتافت. بعد از تشییعی باشکوه، توسط بزرگان و مراجع و عموم مردم، در صحن مطهر نخستین امام برحق، کنار مرقد استادش محدث نوری، به خاک سپرده شد.
آثار او روان، کاربردی، بدون تکلف و مفید برای تمام طبقات است. خلوص نیت و التزام به حق گویی در کتابهایش موج میزند، چنانکه در گزارشهایی که از سخنرانیهایش به ما رسیده، نمایان بوده است.
شیخ آقا بزرگ تهرانى، درباره او مى نویسد:«... او پیوسته سرگرم کار بود، عشق شدید به نوشتن، بحث و تحقیق داشت. هیچ چیز او را از این شوق و عشق منصرف نمى کرد و مانعى در این راه نمى شناخت».
زندگی او بسیار ساده بود، به طوری که از حد زندگی یک طلبه عادی هم پایینتر بود. لباسش عبارت بود از یک قبای کرباسی بسیار نظیف، معطّر و تمیز. چند سال زمستان و تابستان را با آن قبای کرباسی میگذرانید. هیچ گاه در فکر لباس و تجمل نبود. فرش خانهاش گلیم بود.
تواضع بسیار و همه جانبه اى داشت، در خانه و مدرسه و خیابان، نسبت به هر کس که مى دیدند، بویژه علما- و از بین آنان بیشتر به کسانى که با حدیث و اخبار اهل بیت(ع) سر و کار داشتند- فروتنى مى نمود و هیچ گاه در مجالسى که وارد مى شد در صدر مجلس نمى نشست و هرگز خود را بر دیگران مقدم نمى داشت.
می کوشید به تمام آنچه در باب اخلاق کریمانه پیامبر رحمت و خاندان نور در کتاب هایش نقل میکند، عمل کند. عمل به دانستهها، برکتی ویژه به او بخشیده که پس از گذشت دهها سال در نوشتههایش نمودار است.
سخنان و گفتارش از دل بر مى خاست و خود به آنها معتقد بود و قبل از دیگران به آنها عمل مى کرد، بدین روی در شنوندگان و مخاطبان تأثیرى ژرف و پایدار داشت و بر دل مینشست. برخى از آنان که شرف صحبتش را دریافته و پاى درس هاى اخلاق و مواعظ سودمند ایشان حاضر مى شدند، گفتهاند: «سخنان نافذ آن مرحوم چنان بود که تا مدتی دراز، انسان را از کردار زشت و پندارهاى ناروا باز مى داشت و به خدا و عبادت متوجه مى کرد».
درباره وی در منابع معتبر به تفصیل سخن گفتهاند. برخی از منابع در اینجا یاد میشود:
1.محدث ربانی، مجموعه مقالات همایش هفتادمین سال محدث قمی. قم: نور مطاف، 1389.
2.شناخت نامه محدث قمی. همان ناشر. مجموعهای گزیده از مقالات مجلات درباره ایشان.
3.چشمانداز نور. عبدالحسین طالعی. همان ناشر. معرفی اجمالی کتابهای محدث قمی.
4. مفاخر اسلام جلد یازدهم. استاد فقید علی دوانی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377. (در دو مجلد، بیش از هزار صفحه). این کتاب از کاملترین و معتبرترین منابع در مورد محدث قمی است که با تکیه بر یادداشتها و اسناد و دستنویسهای ایشان (موجود در کتابخانه شخصی ایشان) نوشته شده است.
5. حکایت انگشت و استکان. سعید روح افزا. تهران: همشهری، 1390. داستانی برای جوانان درباره محدث قمی.
6. نرمافزار شیخ عباس قمی. قم: مرکز تحقیقات کامپیوتری نور. متن و تصویر ۳۱ عنوان کتاب در ۴۸ جلد؛ کتابهایی همچون: نفس المهموم، دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم)، در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس المهموم)، کلیات مفاتیح الجنان، منتهی الآمال (به زبان فارسی و عربی) و...
استاد دانشگاه قم
اول بهمن یادروز رحلت بزرگمردی است که نام و یادش هماره جاویدان است و در دل تمام دوستداران اهل بیت جای دارد.
عالم جلیل و محدث و مفسّر والامقام، مرحوم حاج شیخ عباس قمی عالمی محقق بود که در میان عموم مردم به کتاب نورانی مفاتیح الجنان، در میان پژوهشگران علم حدیث به کتاب سفینة البحار، در میان اهل تاریخ به منتهی الآمال و تتمة المنتهی شهرت دارد؛ چنانکه اهل علم تراجم او را به کتاب الکنی و الالقاب میشناسند؛ فقه پژوهان از کتاب تتمة بدایة الهدایه او بهره میبرند؛ امامت پژوهان نیز از کتاب فیض القدیر فی ما یتعلق بحدیث الغدیر او بینیاز نیستند و سرانجام، کتاب منازل الآخره او برای کسانی که به آینده میاندیشند، چراغ راه است.
اینها تنها برگی از کتاب پربرگ و پربار زندگانی پژوهشگری ستیهنده است که تنها شصت و پنج بهار در این دنیا زیست و جای او در این زمان بسیار خالی است.
وی در سال ۱۲۹۴ ه.ق (۱۲۵۴ ه.ش) در قم متولد شد. در سن بیست و دو سالگی به نجف رفت و شش سال آنجا ماند. پس از آن دوباره به ایران برگشت و تا آخر عمر، یعنی تا شصت و پنج سالگی در قم درس خواند و درس داد. پدرش محمدرضا، کاسبی متدین و آگاه به احکام دین مبین اسلام بود، چنانکه مردم برای آگاهی از فروع فقهی و وظایف مذهبی خویش به ایشان رجوع میکردند.
شیخ عباس قمی پس از فراگیری بخشی از علوم دینی مقدمات و سطح نزد علمای عصر خویش، در حوزه علمیه قم، سرانجام در سال ۱۳۱۶ ه.ق برای تکمیل تحصیلات در سطوح عالی فقه و اصول به حوزه علمیه نجف رهسپار شد و چون در علوم نقلی بویژه حدیث استعداد درخشانی داشت از فقیه و محدثبزرگ آن عصر حسین بن محمدتقی طبرسی معروف به محدث نوری بیشتر کسب فیض کرد. وی در سال ۱۳۱۸ ه.ق به سوی خانه خدا و زیارت مشاهد مشرفه بار سفر بست و سپس به سوی وطن خویش قم مراجعت کرد، اما پس از دیدار با والدین و خویشان دوباره رهسپار نجف اشرف و مجلس محدث نوری شد. محدث نوری در سال ۱۳۲۰ ه.ق درگذشت. محدث قمی نیز پس از درگذشت استادش، حدود ۲ سال در شهر نجف ماندگار شد و از خرمن معارف دینی خوشهها چید.
شیخ عباس قمی غروب روز 22 ذی الحجه سال 1359 ه. ق، (یکم بهمن 1319 شمسی) حالش منقلب گردید و پی در پی نام ائمه اطهار علیه السلام را بر زبان جاری می ساخت. آن شب به علت کسالت فراوان نمازهایش را نشسته خواند و نیمه شب دعوت حق را لبیک گفت و در سن شصت و پنج سالگی به دیار باقی شتافت. بعد از تشییعی باشکوه، توسط بزرگان و مراجع و عموم مردم، در صحن مطهر نخستین امام برحق، کنار مرقد استادش محدث نوری، به خاک سپرده شد.
آثار او روان، کاربردی، بدون تکلف و مفید برای تمام طبقات است. خلوص نیت و التزام به حق گویی در کتابهایش موج میزند، چنانکه در گزارشهایی که از سخنرانیهایش به ما رسیده، نمایان بوده است.
شیخ آقا بزرگ تهرانى، درباره او مى نویسد:«... او پیوسته سرگرم کار بود، عشق شدید به نوشتن، بحث و تحقیق داشت. هیچ چیز او را از این شوق و عشق منصرف نمى کرد و مانعى در این راه نمى شناخت».
زندگی او بسیار ساده بود، به طوری که از حد زندگی یک طلبه عادی هم پایینتر بود. لباسش عبارت بود از یک قبای کرباسی بسیار نظیف، معطّر و تمیز. چند سال زمستان و تابستان را با آن قبای کرباسی میگذرانید. هیچ گاه در فکر لباس و تجمل نبود. فرش خانهاش گلیم بود.
تواضع بسیار و همه جانبه اى داشت، در خانه و مدرسه و خیابان، نسبت به هر کس که مى دیدند، بویژه علما- و از بین آنان بیشتر به کسانى که با حدیث و اخبار اهل بیت(ع) سر و کار داشتند- فروتنى مى نمود و هیچ گاه در مجالسى که وارد مى شد در صدر مجلس نمى نشست و هرگز خود را بر دیگران مقدم نمى داشت.
می کوشید به تمام آنچه در باب اخلاق کریمانه پیامبر رحمت و خاندان نور در کتاب هایش نقل میکند، عمل کند. عمل به دانستهها، برکتی ویژه به او بخشیده که پس از گذشت دهها سال در نوشتههایش نمودار است.
سخنان و گفتارش از دل بر مى خاست و خود به آنها معتقد بود و قبل از دیگران به آنها عمل مى کرد، بدین روی در شنوندگان و مخاطبان تأثیرى ژرف و پایدار داشت و بر دل مینشست. برخى از آنان که شرف صحبتش را دریافته و پاى درس هاى اخلاق و مواعظ سودمند ایشان حاضر مى شدند، گفتهاند: «سخنان نافذ آن مرحوم چنان بود که تا مدتی دراز، انسان را از کردار زشت و پندارهاى ناروا باز مى داشت و به خدا و عبادت متوجه مى کرد».
درباره وی در منابع معتبر به تفصیل سخن گفتهاند. برخی از منابع در اینجا یاد میشود:
1.محدث ربانی، مجموعه مقالات همایش هفتادمین سال محدث قمی. قم: نور مطاف، 1389.
2.شناخت نامه محدث قمی. همان ناشر. مجموعهای گزیده از مقالات مجلات درباره ایشان.
3.چشمانداز نور. عبدالحسین طالعی. همان ناشر. معرفی اجمالی کتابهای محدث قمی.
4. مفاخر اسلام جلد یازدهم. استاد فقید علی دوانی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377. (در دو مجلد، بیش از هزار صفحه). این کتاب از کاملترین و معتبرترین منابع در مورد محدث قمی است که با تکیه بر یادداشتها و اسناد و دستنویسهای ایشان (موجود در کتابخانه شخصی ایشان) نوشته شده است.
5. حکایت انگشت و استکان. سعید روح افزا. تهران: همشهری، 1390. داستانی برای جوانان درباره محدث قمی.
6. نرمافزار شیخ عباس قمی. قم: مرکز تحقیقات کامپیوتری نور. متن و تصویر ۳۱ عنوان کتاب در ۴۸ جلد؛ کتابهایی همچون: نفس المهموم، دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم)، در کربلا چه گذشت؟ (ترجمه نفس المهموم)، کلیات مفاتیح الجنان، منتهی الآمال (به زبان فارسی و عربی) و...
زورقی روان بر دریایی از معانی
حسین دزفولی
بحارالانوار، به مثابه دانشنامهای برای شناخت شیعه است که نویسنده و محقق آن علامه محمدباقر مجلسی (1110 – 1037قمری) آن را براساس دو یادگار ماندگار پیامبر نور و رحمت، یعنی قرآن و حدیث نوشته است. تدوین و نگارش این کتاب، چهل سال از عمر مجلسی را به خود اختصاص داد. وی با کمک گرفتن از دانشآموختگان مکتب پربار اصفهان، براساس حدود ششصد منبع شیعه و سنی، با تقسیم موضوعی زیبا و ابتکاری، همراه با شرح و توضیح راهگشا و تبیینهای مفید، اثری جاودانه بر جای نهاد که چاپ جدید آن، در صد و ده جلد عرضه شده است.
درباره این کتاب، در کنار پژوهشهای ارزنده و آثار تحقیقی، بیمهریها و نقدهای شتابزده عرضه شده که غالباً بدون شناخت دقیق کتاب و نویسنده و زمینه و زمانه او صورت گرفته است. این سخن تفصیلی دارد که گفتاری مستقل میطلبد.
باری، انبوه حقایق و مطالب ارزشمندی که در این کتاب پربرگ و پربار آمده، نیاز به راهنمایی موضوعی داشت که پژوهشگران برای دستیابی به مطلب مورد نظر خود، به زحمت زیاد نیفتند؛ خصوصاً با توجه به چاپ سنگی آن کتاب که در حدود صد سال پیش منتشر شده و به راستی استفاده از آن احاطه کامل بر تمام بحارالانوار را میطلبید و این ویژگی فقط در برخی از دانشوران وجود داشت.
از سویی محدث شهیر شیخ عباس قمی به جهت دقت و وسواس علمی، مقید بود که احادیث را در گفتار و نوشتار خود، از روی اصل منبع بخواند و بنویسد؛ تا باب تحریف و تغییر در احادیث را ببندد و درس دقت نظر علمی را به آیندگان بدهد. بدین روی، برای پژوهشهای حدیثی، احادیث را علاوه بر منبع اصلی آنها، در بحارالانوار نیز میجست تا از توضیحات علامه مجلسی نیز بهره گیرد.
محدث قمی در خلال این مراجعات، به ضرورت تألیف راهنمای موضوعی برای بحارالانوار پی برده بود و خلأ چنین کاری را بهخوبی حس میکرد. چنین شد که با مطالعه مکرر بحارالانوار که بیش از سی سال طول کشید، برای نخستینبار مجموعهای نظاممند به شیوه الفبایی نگاشت و آن را «سفینة البحار» (به معنای کشتی جاری در دریاها) نامید. این راهنمای موضوعی که در عین حال، تلخیصی عالمانه از اصل کتاب همراه با افزودههایی مفید و خواندنی است، نخستین بار تحت نظر محدث قمی در نجف در دو جلد منتشر شد و پس از آن نیز بارها منتشر شده است.
علامه کتابشناس فقید مرحوم سید احمد روضاتی، مقدمهای به زبان عربی بر یکی از چاپهای این کتاب نوشته و ویژگیهای آن را به خوبی شناسانده است. ترجمه فارسی این مقاله کوتاه و پربار (به ترجمه استاد حمید سلیم گندمی) با عنوان «گفتاری درباره جوامع حدیثی و سفینهالبحار» در فصلنامه سفینه شماره 70، ص 132 – 105 درج شده است و این یادداشت مختصر، گنجایش توضیح بیشتر ندارد.
اصل کتاب سفینة البحار، پس از نخستین چاپ در نجف، دو بار دیگر منتشر شده است: چاپ تهران، نشر اسوه در هشت جلد و چاپ عالمانه بنیاد پژوهشهای اسلامی در چهار جلد.
کار محققانه دیگر در باره سفینة البحار، «مستدرک سفینة البحار» نوشته علامه فقید مرحوم شیخ علی نمازی است که از یک سوی، مدخلهایی افزونتر از اصل سفینه البحار دارد و از سوی دیگر، مطالب افزونتر ذیل مدخلهای کتاب محدث قمی در بر دارد. این کتاب نفیس نیز که ده جلد دارد، بارها منتشر شده است، از جمله چاپ بنیاد بعثت در دهه 1360 و پس از آن چاپ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که بارها به بازار کتاب آمده است. این دو کتاب که با احاطه نویسندگان آنها بر آموزههای شیعی، تسلط آنها بر منابع و اعتبارسنجی آنها و نیز اشراف بر بحارالانوار فراهم آمده، برای پژوهندگان موضوعی بحارالانوار فرصتی نیکو فراهم آورده است. کسانی که به سفینة البحار رجوع کردهاند، نیک میدانند که با وجود معجمهای لفظی پرفایده که اکنون به کمک کامپیوتر، بازیابی مطالب را بسیار آسان کرده، هنوز دو کتاب محدث قمی و محدث نمازی جای خود را دارد، بدان روی که این دو کتاب، راهنمای جستوجوی موضوعی در مطالب صد و ده جلد بحارالانوار است و این مهم به وسیله نرمافزارهای جستوجوی لفظی به دست نمیآید.
بحارالانوار، به مثابه دانشنامهای برای شناخت شیعه است که نویسنده و محقق آن علامه محمدباقر مجلسی (1110 – 1037قمری) آن را براساس دو یادگار ماندگار پیامبر نور و رحمت، یعنی قرآن و حدیث نوشته است. تدوین و نگارش این کتاب، چهل سال از عمر مجلسی را به خود اختصاص داد. وی با کمک گرفتن از دانشآموختگان مکتب پربار اصفهان، براساس حدود ششصد منبع شیعه و سنی، با تقسیم موضوعی زیبا و ابتکاری، همراه با شرح و توضیح راهگشا و تبیینهای مفید، اثری جاودانه بر جای نهاد که چاپ جدید آن، در صد و ده جلد عرضه شده است.
درباره این کتاب، در کنار پژوهشهای ارزنده و آثار تحقیقی، بیمهریها و نقدهای شتابزده عرضه شده که غالباً بدون شناخت دقیق کتاب و نویسنده و زمینه و زمانه او صورت گرفته است. این سخن تفصیلی دارد که گفتاری مستقل میطلبد.
باری، انبوه حقایق و مطالب ارزشمندی که در این کتاب پربرگ و پربار آمده، نیاز به راهنمایی موضوعی داشت که پژوهشگران برای دستیابی به مطلب مورد نظر خود، به زحمت زیاد نیفتند؛ خصوصاً با توجه به چاپ سنگی آن کتاب که در حدود صد سال پیش منتشر شده و به راستی استفاده از آن احاطه کامل بر تمام بحارالانوار را میطلبید و این ویژگی فقط در برخی از دانشوران وجود داشت.
از سویی محدث شهیر شیخ عباس قمی به جهت دقت و وسواس علمی، مقید بود که احادیث را در گفتار و نوشتار خود، از روی اصل منبع بخواند و بنویسد؛ تا باب تحریف و تغییر در احادیث را ببندد و درس دقت نظر علمی را به آیندگان بدهد. بدین روی، برای پژوهشهای حدیثی، احادیث را علاوه بر منبع اصلی آنها، در بحارالانوار نیز میجست تا از توضیحات علامه مجلسی نیز بهره گیرد.
محدث قمی در خلال این مراجعات، به ضرورت تألیف راهنمای موضوعی برای بحارالانوار پی برده بود و خلأ چنین کاری را بهخوبی حس میکرد. چنین شد که با مطالعه مکرر بحارالانوار که بیش از سی سال طول کشید، برای نخستینبار مجموعهای نظاممند به شیوه الفبایی نگاشت و آن را «سفینة البحار» (به معنای کشتی جاری در دریاها) نامید. این راهنمای موضوعی که در عین حال، تلخیصی عالمانه از اصل کتاب همراه با افزودههایی مفید و خواندنی است، نخستین بار تحت نظر محدث قمی در نجف در دو جلد منتشر شد و پس از آن نیز بارها منتشر شده است.
علامه کتابشناس فقید مرحوم سید احمد روضاتی، مقدمهای به زبان عربی بر یکی از چاپهای این کتاب نوشته و ویژگیهای آن را به خوبی شناسانده است. ترجمه فارسی این مقاله کوتاه و پربار (به ترجمه استاد حمید سلیم گندمی) با عنوان «گفتاری درباره جوامع حدیثی و سفینهالبحار» در فصلنامه سفینه شماره 70، ص 132 – 105 درج شده است و این یادداشت مختصر، گنجایش توضیح بیشتر ندارد.
اصل کتاب سفینة البحار، پس از نخستین چاپ در نجف، دو بار دیگر منتشر شده است: چاپ تهران، نشر اسوه در هشت جلد و چاپ عالمانه بنیاد پژوهشهای اسلامی در چهار جلد.
کار محققانه دیگر در باره سفینة البحار، «مستدرک سفینة البحار» نوشته علامه فقید مرحوم شیخ علی نمازی است که از یک سوی، مدخلهایی افزونتر از اصل سفینه البحار دارد و از سوی دیگر، مطالب افزونتر ذیل مدخلهای کتاب محدث قمی در بر دارد. این کتاب نفیس نیز که ده جلد دارد، بارها منتشر شده است، از جمله چاپ بنیاد بعثت در دهه 1360 و پس از آن چاپ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که بارها به بازار کتاب آمده است. این دو کتاب که با احاطه نویسندگان آنها بر آموزههای شیعی، تسلط آنها بر منابع و اعتبارسنجی آنها و نیز اشراف بر بحارالانوار فراهم آمده، برای پژوهندگان موضوعی بحارالانوار فرصتی نیکو فراهم آورده است. کسانی که به سفینة البحار رجوع کردهاند، نیک میدانند که با وجود معجمهای لفظی پرفایده که اکنون به کمک کامپیوتر، بازیابی مطالب را بسیار آسان کرده، هنوز دو کتاب محدث قمی و محدث نمازی جای خود را دارد، بدان روی که این دو کتاب، راهنمای جستوجوی موضوعی در مطالب صد و ده جلد بحارالانوار است و این مهم به وسیله نرمافزارهای جستوجوی لفظی به دست نمیآید.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
زمزمه
-
فانوس
-
باران
-
آسیب شناسی رسانهای در نشر مفاهیم آیینی
-
عارف فروتن
-
زورقی روان بر دریایی از معانی
اخبارایران آنلاین