همه آمدند تا یوسف را کمک کنند
ابراهیم حاتمیکیا: قسمت نشد در نشست باشم کرونا یک سال به سراغم نیامد اما وقتی که آمد در چنین شبی آمد. یوسف شانس آورد کسانی را در کنارش داشت که خوب بودند. دو بار سر صحنه رفتم و هر دو باری که رفتم، تجربه فیلمهایی که بازیگران زیادی دارد برایم زنده شد؛ برخی طوفانها هستند که تنشزا میشوند اما همه آمدند تا یوسف را کمک کنند. من فقط یک اسم در این فیلم هستم. من با فاصله کنار کار بودم و بقیه کارها را بچهها انجام دادند.
پیام این کارگردان در نشست خبری «شب طلایی»
افتخار میکنم فرزند ابراهیم حاتمیکیا هستم
یوسف حاتمیکیا: افتخار میکنم فرزند ابراهیم حاتمیکیا هستم چه به لحاظ فیلمساز چه به لحاظ پدر، با این حال پله اول را طوفانی برداشتیم اما چون کارت تهیهکنندگی نداشتیم از تجربه پدر استفاده کردیم. خدا را شکر فیلمنامه را دوست داشت. او فرد صریحالکلامی است اگر دوست نداشت به من میگفت. طرحهای دیگری هم نشان داده بودم اما به من گفت اینها را بیرون بریز، سعی کرد استقلال من حفظ شود، او از دور ما را هدایت کرد.
از صحبتهای این کارگردان در نشست خبری «شب طلایی»
این امانت را بدرستی تحویل دادم
مریلا زارعی: خانم پیرانی به ما عشق و مهر داد و من در تمام لحظات بازی سعی کردم این امانت را بدرستی تحویل دهم. از خانم پیرانی عشق، ایمان و پایداری گرفتم. او نه تنها محدودیت و اجباری ایجاد نمیکرد، بلکه وقتی در صحنه حضور داشت به من نزدیک نمیشد چون بشدت درگیر نقش بودم، خانم پیرانی امروز هنگام دیدن فیلم اشک ریخت و فکر میکنم که کار خود را خوب انجام دادم.
از صحبتهای این بازیگر در نشست خبری «هناس»
بیریا، صادقانه و عاشقانه
سیاوش طهمورث: تعهد انسانی در مورد دو چیز است؛ خانواده و اجتماع و شهید در فیلم هر دو را انتخاب میکند و همین باعث ماندگاریاش در جامعه میشود. فیلمهایی که امسال کار کردم در یک ردیف بود و باید کاری میکردم هر سه نقش در یک خط قرار نگیرد و شما طهمورث را در هیچ کدام از این نقشها نمیبینید. این فیلم بیریا، صادقانه و عاشقانه بود.
از صحبتهای این بازیگر در نشست خبری «هناس»
یوسف حاتمی کیا در گفتوگو با «ایران»:
سینما را از پدرم آموختم
پریسا ساسانی
خبرنگار
تجربه زیسته هریک از ما در روزگار کرونا با تجربیات سخت و تلخ همراه بوده است و هریک از ما در تجربههای شخصی خود، روی دیگری از زندگی را به خود دیدهایم و زندگی بشرِ امروز تحت تأثیر ویروس کرونا بوده است. ثبت این بخش از تاریخ زندگی بشر در قالب داستان، فیلم مستند و انجام مصاحبههای تاریخ شفاهی ماندگار شده است. اما آنچه مسلم است سینما و پرده نقرهای سهم بسزایی در ثبت روزگار کرونا دارد. ماجرای یوسف حاتمی کیا و ساخت فیلم «شب طلایی» درست از همین نقطه آغاز میشود، ثبت تجربههای زیسته انسان در این ایام به روایت فیلمنامه و سینما. «شب طلایی» ماجرای یک خانواده است که در دوران قرنطینگی کرونا در خانه گرفتار یک ماجرا میشود و حاتمی کیا در نخستین تجربه فیلمسازی خود روابط پیچیده خانواده را به تصویر کشیده است. خانوادهای که در روزهای کرونا بهدنبال گمشدهای میگردند، گمشدهای که آنها را از هم دور یا به هم نزدیک میکند. یوسف حاتمی کیا در گفتوگو با روزنامه ایران از تجربه نخست فیلم خود و همراهی پدرش ابراهیم حاتمی کیا بهعنوان تهیهکننده سخن گفته است.
آقای حاتمی کیا مخاطب با فیلم «شب طلایی» یک فیلم از کارگردان فیلم اول میبیند که حاتمی کیا بهعنوان پدر و تهیه کننده کنار او ایستاده است و همین موضوع برای مخاطب کنجکاوی برانگیز است. کنجکاوی از این جهت که مخاطب دوست دارد بداند تا چه اندازه در این فیلم رد پای ابراهیم حاتمی کیا دیده میشود؟
بدون شک من سینما را از پدرم آموختم. بیشتر فیلمهایش را میستایم و هرکدام برایم به مانند کلاس درسی میماند که هر بار آن را تماشا میکنم، نکتهای را به توشهام اضافه میکنم. در مجموع، میتوانم بگویم پدر ورای بحث تکنیک، دو نکته مهم را در من نهادینه کرد، اول آنکه حرفت چیست و اگر حرفی نداری فیلم نساز... و دومین نکته، زنده نگه داشتن حس تجربهگرایی در هر فیلمسازی است، یعنی هر فیلم را به مثابه اولین و آخرین فیلمت ببین و تا سرحد امکان نگذار که محدودیتها یا ساختارهای حرفهای عوامل سینما باعث از بین رفتن حس تجربهگرایی تو بهعنوان فیلمساز بشود. در مورد اینکه آیا رد پای ایشان در فیلم شب طلایی دیده میشود نیز باید مخاطبان و منتقدان عزیز بعد از تماشای فیلم نظر بدهند. امیدوارم که فیلم «شب طلایی» آنها را ناراضی از در سالنهای نمایش خارج نکند.
سینمای ایران فیلمساز آینده دار به خود کم ندیده است با تجربهای که میدانم در عرصه فیلم کوتاه دارید، فکر میکنید با «شب طلایی» تا چه اندازه سینمای ایران به آینده حرفهای شما نیاز دارد؟
امیدوارم تا زمانی فیلم بسازم که حرفی برای گفتن داشته باشم و بتوانم آن را به شکلی ارائه دهم که مخاطبان بعد از تماشای آن فیلم، از جهان فیلم جدا نشوند و کمی به آن فکر کنند. اگر این اتفاق بیفتد، میتوانم به زیستم در سینمای ایران ادامه دهم.
از اولین تجربه سینمایی خود «شب طلایی» بگویید.
تجربه سخت اما شیرینی بود. از زمان نگارش طرح فیلمنامه «شب طلایی» امیدی به ساختش نداشتم، چرا که چندین سال با چند فیلمنامه مختلف تا مرز ساخته شدن پیش رفتم اما هر بار به دلیلی متوقف میشدند. حتی در ذهن داشتم که فیلمنامهای ننویسم و طرح را تبدیل به یک رمان بکنم، اما بعد از نوشتن طرح، همه چیز به یکباره تغییر کرد.
درباره «شب طلایی» چه مسیری را طی کردید؟
مجریان طرح، بهراد مهرجو و اویس طوفانی، طرح فیلمنامه را دوست داشتند و من هم بسرعت شروع به نوشتن فیلمنامه کردم. زمانی وارد پیشتولید شدیم که کشتههای کرونا به اوج خود رسیده بودند و طرح تردد شبانه وضع شده بود و تعداد زیادی بازیگر برای انتخاب نیاز داشتیم. انتخاب و هماهنگی زمانی آنها با پروژه بسیار کار سختی بود. وجود کرونا و بازار داغ سریالهای نمایش خانگی همه چیز را بحرانی کرده بود اما با همت دوستان تولید و مدیر برنامهریزی، سید علی هاشمی، بخوبی پیش رفت.
کار با بازیگران با تجربه چطور بود؟
کار با تعداد زیادی بازیگر حرفهای برای فیلمساز تازهنفس کمی دلهرهآور است اما شکر خدا با همراهی تمام بازیگران عزیز فیلم، فکر میکنم توانستیم یک خانواده گرم را شکل بدهیم.
جشنواره فیلم فجر همیشه نماد سینمای ایران بوده است. حضور اولین فیلم خود در این جشنواره را چطور ارزیابی میکنید؟
جشنواره فجر ویترین سینمای ایران است و ورود هر فیلمی در این جشنواره جزو اهداف هر فیلمسازی، مخصوصاً فیلمسازان اول محسوب میشود. خدا را شاکرم که ما هم در این رویداد حضور داریم و امیدوارم تلاش همکارانم بخوبی دیده شود.
آقای حاتمی کیا چقدر به جایزه و سیمرغ فکر میکنید؟
همین اندازه که «شب طلایی» در میان فیلمهای پذیرفتهشده قرار گرفته، برای من موفقیت بزرگی محسوب میشود. قرار گرفتن نامم در کنار فیلمسازان محبوبم، آقایان کیمیایی و میرکریمی، برای من افتخاری بزرگ است. بیش از همه رضایت مخاطب و ارتباط گرفتنش با فیلم برای من اهمیت دارد اما اگر به فکر سیمرغ باشم، بیش از خودم دوست دارم این اتفاق نصیب همکارانم شود، چرا که اگر انرژی و تلاش آنها برای هرچه بهتر شدن فیلم شب طلایی نبود، بدون شک کیفیت فیلم به درجهای نمیرسید که نظر هیأت انتخاب را جلب کند.
سؤال آخر اینکه آیا این فیلم توانسته مسئولیت اجتماعی یک فیلمساز دغدغهمند را به جای آورد؟ و آیا اساساً به مسئولیت اجتماعی اعتقاد دارید؟
شکلگیری ایده فیلم «شب طلایی» از یک دغدغه و نگرانی بود. چیزی که احساس کردم باید در موردش حرف بزنم. اینکه چقدر در ارائه درست این نگرانی درست عمل کردهام، باید مخاطبان فیلم بگویند اما احساس کردم از چیزی غافل شدهایم که نشانههایش هر چه بیشتر از قبل در زندگی تکتکمان نمود پیدا کردهاست. از طرفی هم دنبال شعار دادن نیستم و سینما را در وهله اول سرگرمی میدانم و به نظرم باید تماشاگر را تا جایی که در توانم هست با داستان فیلم همراه کنم. سعی کردم از ژانر معمایی که از ژانرهای محبوب سینماست، استفاده کنم تا لابهلای گره گشایی روایت، حرفم را نیز زده باشم. امیدوارم که این اتفاق افتاده باشد.
درباره فیلم «هناس» ساخته حسین دارابی
سوژهای ملتهب که تبدیل به درام نمیشود
سحر عصرآزاد
منتقد سینما
فیلم سینمایی «هِناس» قابلیت تبدیل شدن به اثری معمایی-جنایی با محوریت سوژه وطنی؛ ترور دانشمندان هستهای را دارد اما نمیتواند این دستمایههای مستعد را دراماتیزه کرده و تبدیل به درامی جذاب کند. حسین دارابی با ساخت اولین فیلم سینمایی اش؛ «مصلحت» که در دوره قبلی جشنواره به نمایش درآمد، نشان داد واجد یک سری دغدغه مندیهای عقیدتی- ایدئولوژیک است که فیلم اش را در رده آثار سیاسی قرار میداد.
این نکته نمیتواند تبدیل به نقطه ضعف از پیش تعیین شدهای برای یک فیلم شود چراکه آثار سیاسی خوش ساختی همچون «سیانور»، «ماجرای نیمروز» و «شبی که ماه کامل شد» هنوز هم قابل ارجاع و تأثیرگذار هستند. طبعاً آنچه سطح فیلم را از ورای شعار ارتقا میدهد، نوع نگاه سینمایی و دراماتیک به سوژه محوری و مال خود کردن آن است.
دارابی در «هناس» سوژهای را محور قرار داده که ورای رئالیسم، جذابیت تبدیل شدن به یک فیلم پرتعلیق و پرکشش در پیچ و خمهای یک پرونده مرموز و سؤال برانگیز را دارد که برای هر مخاطبی میتواند کنجکاوی و جذابیت ایجاد کند.
اما نکته اینجاست که به دلایل مختلف از دستمایههای جذاب سوژه محوری فاصله گرفته و اصلاً وارد لایههای درونی موضوع نمیشود بلکه در سطح همان اخبار منتشر شده از پروندههای ترور دانشمندان هستهای که در رسانهها منتشر شده، باقی میماند.
به نظر میآید حساسیت موضوع و ملاحظات باعث شده این نگاه بافاصله و محافظه کار بر فیلم حاکمیت یافته و حتی با انتخاب همسر این دانشمند هستهای، فیلم از زاویه نگاه یک زن وارد این پرونده شده و در پیچ و خمهای اولیه و ساده نگرانیهای زنانه باقی مانده است.
رویکردی که باعث میشود مخاطب به این نکته فکر کند اگر به جای پرونده هستهای، سوژههای دیگری منشأ نگرانی زن برای تهدید خانه و خانواده و شوهرش بود، چه اتفاقی میافتاد و فیلم چیزی از دست میداد؟
این پرسش و پاسخ برآمده از آن، یادآور میشود که فیلم نتوانسته پرونده ترور دانشمندان هستهای را تبدیل به درام و مسأله محوری و مهمتر از همه تبدیل به دغدغه درونی مخاطب کند و فقط در سطح و رویه این موضوع مانور میدهد که وجه جدیدی به همراه ندارد.
قرار است در فیلم دریافتهای زن از اتفاقات رمزآلود و شبهه برانگیز جهان اطراف تبدیل به قطعات پازلی شوند که بتدریج کنار هم چیده شده و شمایلی ترسیم شود از عامل تهدیدگر زندگی او و خانوادهاش که در انتها منجر به ترور شوهرش میشود. البته که در این مسیر با تغییر و تحول زن همراه هستیم که از مرحله ترس به همراهی با دغدغههای شوهرش میرسد.
اما این دریافتها به گونهای رها و پراکنده و البته سطحی باقی میماند که شمایلی شکل نمیگیرد و مهمترین کدها بواسطه تماس تلفنی مشکوک ارائه میشود که کارکردی کهنه و غیر دراماتیک برای پیشبرد پرونده و درام محوری دارد.
به همین واسطه کارگردان از خلال این پرونده تنها بر مسیر حرفها و دغدغهمندیها و اهدافی حرکت کرده که در دیالوگ و کلام منعکس شده و تبدیل به شعارهایی تکراری میشوند که نه تازگی دارند نه ارتقا یافته و به خوانشی جدید میرسند. اما دارابی به جهت کارگردانی و وجوه بیرونی فیلم، بخصوص انتخاب بازیگران توانسته فراتر از این کاستیها، سطح فیلم خود را تا حدی ارتقا داده و از آنها استفادهای بهینه در جهت پوشش نسبی خلأهای شخصیتپردازی و درامپردازی ببرد. مریلا زارعی، بهروز شعیبی و سیاوش طهمورث موهبتی برای فیلم «هناس» هستند که ایکاش این نگاه شامل حال فیلمنامه و درام محوری اثر هم میشد.
به بهانه نمایش «گاو» ساخته داریوش مهرجویی در «قاب ماندگار»
گنجینه 50 ساله
مازیار معاونی
منتقد سینما
دومین ساخته داریوش مهرجویی در سال 1348 خورشیدی ساخته شد. مهرجویی که پس از تحصیل در رشته فلسفه در امریکا به ایران بازگشته بود پس از فیلم ناموفق «الماس 33» که حکم فیلم اول و ورود به عرصه سینمای حرفهای را برایش داشت به گونهای از سینما روی خوش نشان داد که تا چهل و چند سال بعد بهعنوان گونه سینمایی خاص خود او شناخته شد. مهرجویی که با کارگردانی فیلم «گاو» در ردیف یکی از بنیانگذاران موج نوی سینمای ایران قرار میگیرد در آن سالهای حکومت فیلمهای نازل فارسی که هر سال دهها اثر بیکیفیت را روانه پرده سینماها میکرد در اقدامی نوآورانه برای ساخت فیلم داستان «عزاداران بَیل» نوشته زنده یاد غلامحسین ساعدی را برای نگارش فیلمنامه کار برگزید و در مقوله انتخاب بازیگر هم از چهرههای مطرح تئاتری آن روزها استفاده کرد، چهرههایی که چندی پس از این فیلم، در بسیاری از آثار نمایشی هر دو مدیوم سینما و تلویزیون درخشیدند از زنده یادان عزتالله انتظامی و جمشید مشایخی گرفته که در کنار علی نصیریان سه قله از آن پنج قله رفیع بازیگری این مرز و بوم را تشکیل دادند تا دیگر بزرگانی چون زندهیادان پرویز فنیزاده، جعفر والی، خسرو شجاعزاده و فیروز بهجت محمدی که بعدها به منزله ستونهای مستحکم عرصه بازیگری شناخته میشدند. فیلم «گاو» اشارات فرامتنی بسیاری داشت، اشاراتی به اوضاع اجتماعی و اقتصادی حاکم بر روستاهای ایران که در آن بازه زمانی بیشتر از نیمی از جمعیت ایران را تشکیل میدادند و نمایش فلاکت حاکم بر روستای مورد اشاره فیلم توسط بسیاری از کارشناسان هنری و اجتماعی و حتی مخاطبین عام فیلم به کلیت شیوه زندگی در روستاهای ایرانی تسرّی داده شد تا فیلم فارغ از امتیازات غیر قابل انکار سینمایی، با یک فرامتن پررنگ غیر سینمایی هم در یادها ثبت و ضبط شود. از فیلمی که یکی از پایههای موج نوی سینمای ایران را تشکیل داده و پس از گذشت پنجاه سال از زمان ساخت، هنوز که هنوز است به آن ارجاع میشود قاعدتاً سکانسهای زیادی در ذهن سینما دوستان ایرانی به یادگار باقی مانده است اما شاید ماندگارترین سکانس فیلم که در مناسبتهای سینمایی و برنامههای نوستالژی محور به کرّات بازپخش شده و البته همچنان طراوت و ماندگاری خود را حفظ کرده است همان سکانس مشهور جنون مش حسن در طویله باشد که از غم از دست دادن گاو محبوبش دچار آنچنان جنونی شده که خود را گاو میپندارد و صدای گاو در میآورد، سکانسی که نه فقط مشهورترین سکانس فیلم «گاو» است که یکی از معروفترین سکانسهای بازیگری بهنام عزت الله انتظامی است که به حق او را «آقای بازیگر» نامیدند، بازیگری که دوشادوش همکاران شریف تئاتری اش به یک فیلمساز متفاوت لبیک گفتند تا جریانی تازه و آبرومند در سینمای ایران متولد شود.
درباره فیلم اولیهای چهلمین جشنواره فیلم فجر
اینجا چراغی روشن است
رضا صائمی
منتقد سینما
زمــانـــی بود که فیلـــــم اولـــــــیها کارگــــــــــردانهای مبتدی و آوانگارد محسوب میشدند اما حالا نزدیک به دو دهه است که پدیدههای سینمای ایران از دل همین دسته از فیلمسازان ظهور میکند، حالا جذابیت جشنواره فیلم فجر که تماشای فیلمها در آن را وسوسه انگیز میکند به حضور فیلم اولیها برمی گردد؛ فیلم اولیهایی که نشان دادند نسل جدید و جوان فیلمسازان نه کارگردانهای مبتدی که مترقیاند و آنها هستند که سطح و مرز استانداردهای فیلمسازی را تعیین و جا به جا میکنند. اما امسال همه فیلم اولیها یکدست نیستند و دستکم شاهد سه گونه فیلم اولی در جشنواره هستیم. یکی فیلم اولیهای مستقلی که اغلب کار خود را با ساخت فیلمهای کوتاه آغاز کردند و با پختگی گام به گام در فیلمسازی به تولید نخستین فیلم بلند خود رسیدند. همچنین برخی از آنها تجربه مستندسازی هم در کارنامه خود دارند و شگفتیها یا پدیدههای جشنواره اغلب در میان این گروه پدیدار میشود. فیلمسازان مستقلی که بدون هیچ ربط و نسبتی خانوادگی یا سیاسی و صرفاً مبتنی بر توانمندیهای سینمایی، فیلم اول خود را ساختند. در جشنواره امسال کارگردانهایی همچون «کاظم دانشی» با فیلم «علفزار»و امید شمس با فیلم«ملاقات خصوصی» نیز از این دسته هستند و «هادی حجازی فر» را هم گرچه چهره شناخته شدهای است اما میتوان در همین گروه قرار داد که نخستین فیلم بلند خود در مقام کارگردان را به جشنواره آورده است. اما گروه دوم فیلم اولیها که کم هم نیستند فیلمسازانیاند که به واسطه نسبت خونی و خانوادگی و اغلب به پشتوانه پدران خود فیلم ساختهاند. در واقع آنها بیش از آنکه فیلم اولی باشند، فیلم اولادی هستند. فرزندان و اولادان سینمایی که از دل خانواده خود به خانواده سینما پیوستهاند. «یوسف حاتمی کیا» فرزند ابراهیم حاتمی کیا با فیلم «شب طلایی»، «حمید شاه حاتمی» فرزند علی شاه حاتمی با فیلم «ماهان» که در این فیلم پدران تهیه کننده پسران هم هستند. «علی حضرتی» فرزند «الیاس حضرتی» نماینده سابق مجلس با فیلم «شهرک»، «عباس نادران» فرزند «الیاس نادران» نماینده سابق مجلس که تهیه کننده فیلم «شادروان» است و «سید مرتضی فاطمی» فرزند «سید عباس فاطمی» از مدیران باسابقه صداوسیما از جمله فیلم اولیهایی هستند که در جشنواره امسال حضور دارند. در این میان شاهد یک گونه عجیب و غریب فیلم اولی هم در جشنواره هستیم. «رامین سهراب» که در فنلاند زندگی میکند و به زبان فارسی مسلط نیست، مفهوم فیلمفارسی را نیز نمیداند و تنها یک فیلم کوتاه در کارنامهاش دارد با فیلم «لایههای دروغ» با حمایت بنیاد سینمایی فارابی در جشنواره حضور دارد. فیلمی که به زعم خود در ژانر اکشن ساخته شده اما در عمل یک کمدی ناخواسته درآمده که همگی از پذیرش چنین فیلمی در جشنواره شگفت زده شدند! فیلمسازی تکاور که یک تنه تمام کارهای فیلم را انجام داده چنانکه تنها چند نام در کنار «رامین سهراب» در تیتراژ فیلم میبینیم. فیلمسازی که فیلم اولی نیست وهنوز در اول فیلمسازی جا مانده است. حالا باید در کنار فیلم «اولی ها» از «فیلم اولادی ها» سخن گفت و آنها را از هم متمایز کرد. تمایزی که نیازمند آسیبشناسی و تلنگری جدی است. سینمای خانوادگی یک چالش جدی برای خانواده سینماست!. با این حال و تا اینجای کار این فیلمسازان اولی بدون نسبتهای خانوادگی بودند که توانستند نظر منتقدان را بیش از فیلمهای دیگر جلب کنند. هر چند در میان فیلم اولیهایی که بهنام پدر شناخته میشوند یوسف حاتمی کیا با «شب طلایی» فیلم محترم و قابل قبولی ساخته که اتفاقاً شباهتی به سینمای پدرش ندارد و از حیث ساختاری مستقل از آن است. هنوز هم چراغ سینما با فیلم اولیها روشن است.
گاهشمار جشنواره
بیست و هفتمین دوره بهمن 1383
دوره بیست و هفتم فیلم فجر در بهمن ماه 1387 در تهران برگزار شد. در این دوره از برخی شخصیتهای سینمای ایران مانند ابراهیم حاتمی کیا، محمدرضا شرفالدین، رسول صدرعاملی، محمود کلاری و شادروان خسرو شکیبایی در قالب بزرگداشت تقدیر شد. از جمله فیلمهای مطرح این دوره میشود به این آثار اشاره کرد: درباره الی، وقتی همه خوابیم، پستچی سه بار در نمیزند، سوپراستار، زاد بوم، عیار 14،
بیپولی و....
سیمرغ بلورین بهترین فیلم این دوره به اثر «تردید»، به کارگردانی واروژ کریم مسیحی اهدا شد اما سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی به اصغر فرهادی به خاطر فیلم درباره الی رسید؛ این فیلم موفق شد سیمرغ بلورین بهترین صداگذاری و بهترین صدابرداری را نیز از آن خود کند. سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد به شهاب حسینی به خاطر بازی در فیلم سوپراستار رسید و همچنین سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را لیلا حاتمی به خاطر بازی در فیلم بیپولی از آن خود کرد. فیلم زادبوم موفق شد در بخش بهترین فیلمنامه، نوشته فرید مصطفوی و ابوالحسن داوودی و بهترین موسیقی متن، ساخته کارن همایونفر سیمرغ بلورین را از آن خود کند. فیلم وقتی همه خوابیم موفق شد تا در بخش بهترین تدوین و بهترین طراحی صحنه و لباس، سیمرغ بلورین را از آن خود کند و همچنین این فیلم به طور مشترک با فیلم پستچی سه بار در نمیزند موفق شد سیمرغ بلورین بهترین چهرهپردازی را نیز کسب کند. سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه نیز به داوود رسولیان به خاطر فیلم «به کبودی یاس»
رسید.
جایزه ویژه هیأت داوران به فیلم عیار 14 به کارگردانی پرویز شهبازی رسید. همچنین فیلم درباره الی موفق شد سیمرغ بلورین برگزیده تماشاگران را نیز از آن خود کند.