اینجا قلب‌ها معمولی نمی‌زنند!


امید مافی
روزنامه‌نگار
حیرت‌آور است. قشون شکست خورده ورزشگاه خلیفه در روز نخست جام جهان نما، حالا به ارتش تسخیرناپذیر ورزشگاه احمد بن علی بدل شده و می‌رود تا با مات کردن توپچی‌های ینگه دنیا در شطرنجی مرموز جشن صعود بگیرد و رنگ جامه سربازان خود را در جام کائنات بریزد. حالا یوزها به دنبال آن هستند در سومین 90 دقیقه جشنواره قرن، نقشه‌های سینیور را در جیب خود بگذارند و بی هیچ ترحم از دیوار مت ترنر و زک استفن که با دماغ باد کرده ایفای نقش می‌کنند رد شوند و سه امتیاز حساس این نبرد را به خزانه ایران واریز کنند و خلاص. کی‌روش که در نبرد پیشین با پلن‌های خود در تبسم و شعف سکوها حلول کرد، خوب می‌داند برای شعله‌ور کردن نیمکت یانکی‌ها و رد شدن از کنار فرمانده‌ای جاه‌طلب چون گرت برهالتر باید محافظه‌کاری را کنار بگذارد و با اتکا به مهره‌های هجومی خود از پلکان خوشبختی بالا رود. مغز پرتغالی اردوگاه ایران با بهره‌گیری از سردار و مهدی طارمی در خط آتش قادر است معادلات دفاعی حریف چغری با میانگین سنی 24 سال را بهم بریزد و در وقت مقتضی با آتشبازی شکارچیان با فراست، افق‌های مبهم را پیش روی اخلاف تیم ‌هاوارد بازنشسته قرار دهد.آقای سی کیو برای سازمان دفاعی تیم ملی نیز باید تمهیداتی بیندیشد و با همان چهار مدافع هماهنگ جدال با ولز راه‌ها و بیراهه‌ها را ببندد تا پرندگان بومی بین این همه گلوله لبخند را فراموش نکنند و به شکار پسران برنای رقیب بدل نگردند.امروز تیمی که به کریستین پولیسیک زهردار می‌نازد رودرروی لشکر باصلابتی قرار می‌گیرد که 11 پولیسیک در اردوی خود دارد؛ شاه مهره‌هایی که می‌دانند چه بر مگسک تفنگ می‌گذارند و چگونه باید ابرهای سیاه را در آسمان دیگ جوشان بن علی حاکم کنند.
حیرت‌آور است. تفنگچی‌های مغموم و مغبون ایستگاه اول حالا بالاتر از قامت فرشتگان، فقط 90 دقیقه تا تعبیر یک خواب فاصله دارند و اگر کمی تا قسمتی خودشان باشند می‌توانند صدای پای یوزهای گرسنه را به گوش یانکی‌ها برسانند و جشن بزرگ صعود به مرحله دوم را زیر باران بی‌قراری که قصد باریدن ندارد، بگیرند.امروز وقتی گرمه باد غبارینی در کویر صورت‌ها را خراش دهد 11 جنگجوی بی بدیل دنیا را روی سرشان می‌گیرند و دست خود را دراز می‌کنند تا از آسمان به غایت کوتاه دوحه ستاره بچینند. وقتی قرار است رؤیای کی‌روش و بچه‌هایش محقق گردد، لابد باید نفس را در سینه محبوس کرد و اصلاً به این نیندیشید آنجا در مرتع سبز هر دم که فرو می‌رود ممد حیات است و چون برآید مفرح ذات.تا لحظه دیدار چیزی نمانده. پس با قلبی که معمولی نمی‌زند به میدان الثمامه خیره می‌شویم و زیر لب زمزمه می‌کنیم: مرگ همان زندگی است که بی تو بگذرد وطن...

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/8065/20/635091/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها