تاریخ هنر، تاریخ دیدارغیراو




محسن نفر
آهنگ‌ساز، پژوهشگر، مدرس موسیقی و نوازنده تار و سه تار
اصلاً هنر، انفتاح است! گشودن دریچه‌ای برای مشاهده او. مشاهده او، مشاهده آثار و خلقتش است! و همین جا است که راهزنی آغاز می‌شود. همین جا است که کجروی و خطا، نطفه می‌بندد! اینکه غیر او را محصول و مخلوق او نبینی و مستقل ازاو ببینی!
مشاهده خلقت او، فرصت عظیمی برای مشاهده غیراوست. چرا فرصت عظیم؟! زیرا بی‌نهایت دیدنی هست و بی‌نهایت فرصت برای دیدن آنها لازم است و این یعنی بی‌نهایت مشاهده غیر او!
دیدن، یعنی تقرب. هرچه بینی، به آن نزدیک می‌شوی! و هرچه نبینی، از آن دور می‌شوی! زیرا دیدن، مقدمه شناخت است و ندیدن، نشناختن است! چرا بشر طالب و بلکه مشتاق دیداراست؟! زیرا با دیدن و در دیدار، آشنا می‌شود! می‌شناسد! و تقرب می‌یابد! نقیضش هم صادق است! با ندیدن، آشنایی و شناخت و تقرب و وصال منتفی است. چرا هنر؟ برای دیدن و دیدار! به منظور آشنایی و شناخت و نزدیکی و وصال! هنر، پنجره دیدار است!
روزنه خوشایندی که می‌توان ازآن نگاه کرد! نگاه! یعنی دیدن عمیق! دیدن از روی میل! دیدن اختیاری! این پنجره برای دیدن هر آنچه ندیدی و هر آنچه دیدی و ندیدی، است؟چه بودند آنها که دیدیم و ندیدیم؟ همه آنهایی که دیدیم ولی نگاهشان نکردیم! دیدن، چشم انداختن است.درچشم اندازی، به چشم برهم زدنی، می‌بینی! طول دیدن، مساوی با زمان چشم بر هم زدن است. چگونه می‌توان در طرفة العینی، دید و شناخت و تقرب یافت؟ شناختن و تقرب، به زمانی بیش ازآن محتاج است! این زمان بیش، در نگاه کردن، جمع آمده است. نگاه کردن، دیدن با تأنی و درنگ است! دیدن سیری‌ناپذیر! دیدن عمیق و با توجه! هنر، پنجره دیدن است. هرگاه دیدن، به نگاه تبدیل شود، هنر، سرنوشت سازمی‌شود! بسیاری از آثارهنری فقط بهای دیدن دارند و چه بسیار آثاری که ارزش دیدن هم ندارند. دیدن هم منحصر به چشم و بصرنیست! هرآنچه آلت حسی برای مواجهه با هنربه شمار می‌رود، مفهوم دیدن می‌گیرد. مانند شنیدن! شنیدن، آلت حسی برای اصوات است. اگر صدایی می‌شنوی، آن را می‌بینی ولی نه با چشم! دیدن، برای فهمیدن است! با شنیدن، می‌فهمیم! می‌شناسیم! نزدیک می‌شویم و عشق می‌ورزیم. پس دیدن و شنیدن، هر دو یکی است. زیرا هر دو برای فهمیدن و شناخت و تقرب است.
بسیاری از آثارهنری شایسته دیدن و شنیدن نیستند. همان‌طور که دیدن با نگاه کردن تفاوت بنیادی دارد، شنیدن هم با گوش کردن، متفاوت است عمیقاً. بشرباید ببیند تا نگاه کند وهمینطور باید بشنود تا گوش کند! اگر هنر، پنجره دیدن و شنیدن باشد، با غیرهنر فرقی نمی‌کند! درواقع، غیرهنر، بجای آن نشسته است ولی امتیاز آن را تصاحب کرده است! هنر، برای دیدن و شنیدن نیست! چون غیرهنر، دراین مقام قراردارد! تفاوت ماهوی هنربا غیرهنر، تفاوت دیدن ونگاه کردن و شنیدن و گوش سپردن است! هنر، برای نگاه و گوش است نه دید و شنید! بسیارچیزها می‌بینی و می‌شنوی که بهتر است نمی‌دیدی و نمی‌شنیدی! اصلاً تقوا یا خویشتن‌داری، همین است که چشم و گوش را از معرض بسیار چیزها دور بداری! یعنی خیلی موارد را نبینی و نشنوی! حال هنر و اخلاق چگونه پیوند می‌خورند؟! اینگونه که این اصل، مخدوش و فراموش نشود! بعضی ماهیت هنر را طوری متفاوت می‌بینند که همه پرهیزهای اخلاقی را در قاب هنر، موجه و مجاز می‌دانند! گویا هنر مجوز عبور از خطوط قرمز اخلاق را اخذ کرده است! و همین نقطه است که هنر از جلال به ضلال تبدیل می‌شود! اگر هنر، پنجره دیدن ممنوعات باشد، پیوندش از اخلاق می‌گسلد و آیینه دیدار غیر او می‌شود! غیراو هم، بی‌نهایت است! مانند خالقشان، بی‌نهایت‌اند. کثرت نامتناهی! هر فردی از این کثرت، راهزن می‌شود. چون غیر او است، به غیر او می‌برد. غیر او را می‌شناسد. به غیر او، راهبر و مقرب می‌شود! تاریخ هنر، تاریخ غیر او است. زیرا پنجره‌ای برای دیدن غیراو است! از پنجره هنر، همه چیز گزیده است و گزیده دیده و شنیده می‌شود! هر آنچه تو دیدی و نفهمیدی، از پنجره هنر می‌بینی و می‌فهمی! اگر آن، دیدارغیر او باشد، به چه کس، شناخت و تقرب و وصال می‌یابی؟!

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/8065/24/635116/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها