سرعت سیر - راحتی - استحکام
از خصایص اتومبیل خوب است. در اتومبیل فیات تمام خصایص فوق یافت می شود. بعلاوه این که مخارج اسباب یدکی هم بهیچوجه ندارد. در مصرف بنزین (فیات)
به حدی صرفه جویی میکند که دارنده آن متعجب می ماند. نماینده برای تمام ایران
دکتر کارلو ماروبیو - طهران میدان سپه تلفن 1657
کلیه لوازم الکتریک خود را ساخت زیمنس بخرید زیرا زیمنس فقط جنس خوب و محکم میسازد. فروش جزئی در مغازههای مهم و مراکز برق نماینده انحصاری: برادران شاهرخ ،
خیابان ناصریه تلفن 3265
تهیه و تنظیم:حسن مجیدی
تصویب قانون تعیین حدود
دریاهای ایران
لایحه نظارت در حدود آبهای سرحدی مملکت و منطقه نظارت دولت در دریاهای ایران که روز یکشنبه سوم تیر 1313 از سوی محمود جم وزیر داخله در هشت ماده تقدیم مجلس شورای ملی شده بود، روز یکشنبه بیست و چهارم تیر به تصویب رسید.
ë فصل اول - حد آبهای ساحلی و منطقه نظارت
ماده اول - قسمتی از دریا که به فاصله شش میل بحری از سواحل ایران از حد پستترین جزر و موازی با آن در طول سواحل ممتد میباشد آبساحلی ایران محسوب و در این منطقه قسمتهای واقعه در زیر کف دریا و سطح و بالای آن متعلق به مملکت ایران میباشد به علاوه از لحاظ اجرای بعضی قوانین و قراردادهای مربوطه به امنیت و دفاع و منافع مملکت یا تأمین عبور و مرور بحری منطقه دیگری که منطقه نظارت بحری نامیده میشود و نسبت به آن دولت شاهنشاهی دارای حق نظارت است تا مسافات دوازده میل بحری از حد پستترین جزر و موازی با ساحل امتداد مییابد.
تبصره: میل بحری مساوی با 1852 متر است.
ماده دوم - راجع به خورها (خلیجهای کوچک) حد آب ساحلی از خط مستقیمی شروع میشود که از منتها نقطه یک طرف دهانه آن به منتها نقطهطرف دیگر دهانه خلیج ممتد میشود و چنانچه عرض دهانه خلیج از ده میل بحری متجاوز باشد خط آبهای ساحلی در نزدیکترین قسمت اتصال خلیج به دریا که عرض آن از ده میل بحری تجاوز ننماید واقع خواهد بود. در مورد بنادر حد آبهای ساحلی از خطی شروع میشود که بین جلوترین ساختمانهای ثابت بندر در دریا واقع شده باشد.
ماده سوم - هر جزیره متعلق به ایران دارای آبهای ساحلی مخصوص به خود خواهد بود که حدود آن مطابق ترتیب مذکور در ماده 1 قسمت اول تعیین میشود. در مورد مجمعالجزایر جزایری که آن را تشکیل میدهند در حکم جزیره واحد محسوب میشود و مساحت آبهای ساحلی مجمعالجزایر از جزایری محسوب میگردد که از همه دورتر از مرکز مجمعالجزایر واقع باشند.
ë فصل دوم - شرایط دخول و توقف کشتیهای جنگی خارجی در آبهای ایران و ترتیبی که برای آنها مقرر است.
ماده چهارم - کشتیهای جنگی خارجی و تحتالبحریها به شرط آنکه در سطح دریا سیرکنند حق عبور بیضرر از آبهای ساحلی ایران را دارند مگراین که کشتیهای مزبورمتعلق به دول متحارب باشد. در این صورت مقررات مملکتی و بینالمللی که برای ایام جنگ و احترام بیطرفی منظور است بموقع اجراء گذاشته میشود.شرایط عبور کشتیهای جنگی که منظور قسمت اول این ماده است مخصوصاً از لحاظ تعیین عده آنها بهوسیله نظامنامه مخصوص معین خواهد شد.
ماده پنجم - شرایط توقف کشتیهای جنگی خارجی در آبهای ساحلی ایران نیز به وسیله نظامنامه مخصوصی معین خواهد شد. کشتیهای مزبوره باید در آبهایی که منظور این قانون است قوانین و نظامات ایران را رعایت نمایند.
ماده ششم - دولت میتواند عبور یا توقف کشتیهای جنگی را بنا به مصالح دفاع مملکت یا علل مهمه دیگر در بعضی از بنادر یا قسمتهایی از آبهای ساحلی ممنوع بدارد. بنادر و قسمتهای مزبوره به اسم مناطق ممنوعه نامیده میشود.
ماده هفتم - کشتیهای جنگی خارجی به شرط معامله متقابله از عوارض بندری و عوارض نظیر آن معافیت دارند.
ماده هشتم - رسیدگی و تعقیب جنحه و جنایاتی که در کشتیهای جنگی خارجی واقع میشود از صلاحیت مقامات ایرانی خارج است. حکم اعدام اشخاصی که به وسیله مقامات خارجی صادر شده باشد نمیتواند در آبهای ساحلی و منطقه نظارت بحری ایران بموقع اجرا گذاشته شود.
روزنامه شفق سرخ - دوشنبه 25 تیر 1313
ساختمان 500 هزارتومانی پست طهران
افتتاح گیشه پست
قبل از ظهر روز جمعه بر حسب دعوتی که از طرف ریاست وزرا [محمد علی فروغی] به عمل آمده بود هیأت دولت و رجال و نمایندگان مجلس در سالون [سالن] بزرگ گیشه عمارت پست حضور بهم رسانیده و کارکنان پست و تلگراف از مدعوین پذیرایی میکردند.به یادگار افتتاح گیشه پستی کارت مخصوصی از طرف پست و تلگراف تهیه شده بود که یک طرف آن تصویر عمارت پست و زیر آن این عبارت (به یادگار گشایش طالار [تالار]پست طهران) نوشته شده بود کارتهای مزبور را بین مدعوین تقسیم کردند که به یادگار گشایش گیشه پست تسلیم گیشه نمایند.
آقای فروغی رئیس الوزرا با قیچی مخصوصی نوار سه رنگی را که در مدخل گیشه بسته بودند بریده و کارت خود را تسلیم گیشه کرده و سایر آقایان مدعوین هم هریک کارتهای خود را تسلیم و مراسم گشایش گیشه خاتمه یافت.عمارت پست مرکزی که در خیابان سپه واقع شده از عمارت های عالی و مهم طهران بوده که ساختمان آن در سال ۱۳۰۷ شروع و بواسطه کارهای جزئی داخلی و تزئینات سالون و کار گذاردن گیشهها تا امسال (۱۳۱۳) طول کشیده و روی هم رفته پنج میلیون ریال خرج ساختمان آن شده است. عمارت مزبور در سه طبقه است به دو قسمت تقسیم شده که یک قسمت آن اختصاص به گمرک طهران داشته و قسمت دیگر تعلق به پست مرکزی و سالون گیشه مقابل در بزرگ مدخل قرار گرفته است.
روزنامه کوشش - یکشنبه 7 مرداد1313
تأسیس آژانس پارس
خبرگزاری پارس روز 20 مرداد سال 1313 با نام آژانس پارس به ریاست عبدالله انتظام در وزارت امور خارجه تأسیس شد تا اخبار مملکتی را گردآوری کرده و از طریق رسانههای گروهی در دسترس مردم قراردهد. «آژانس پارس امروز رسماً افتتاح گردید.
از این تاریخ به بعد وقایع و حوادث ممالک دنیا که توسط آژانس های خارجه واصل میگردد، آژانس پارس واسطه رساندن این حوادث و وقایع به ما و بالنتیجه به خوانندگان محترم جراید خواهد بود. وظیفه ثانی آژانس پارس یعنی انتشار اطلاعات داخلی مملکت شاهنشاهی ایران از نظر اوضاع و احوال امروزه مملکت و مقتضیات عصر دنیای متمدن کمتر از وظیفه اولی آن یعنی انتشار وقایع دنیا برای اطلاع ما نمی باشد... اهمیت آژانس پارس نه از این نظر است که تصور شود سرویس تبلیغات خواهد بود و با آنکه دارا بودن سرویس تبلیغات چنانکه ممالک متمدنه پست وزارت آن را دارا هستند در عرف امروزه دنیا جایز و حتی واجب می باشد، بلکه از این نظر است که معلومات صحیحه اطلاعاتی که مقرون به حقیقت باشد از اوضاع و احوال این مملکت در معرض افکارعمومی دنیا گذارده شود....» (1)
آژانس پارس در ابتدای تأسیس با یک کادر کوچک و عدهای معدود کار خود را آغاز کرد و صبح و عصر با انتشار دو بولتن به زبانهای فارسی و فرانسه، اخبار «ایران» را در اختیار مقامات مملکتی و خبرگزاریهای خارجی و روزنامهها قرار میداد. آژانس پارس در بدو شروع به کار، با خبرگزاری آناتولی ترکیه قرارداد بسته و به مخابره خبرهای ایران به آن کشور پرداخت. بدین ترتیب این آژانس در مدت شش سال یکی از ادارات تابع وزارت امور خارجه بود. در اردیبهشت سال ۱۳۱۹ اداره کل تبلیغات تأسیس شد و در مرداد همین سال خبرگزاری پارس به تابعیت اداره کل تبلیغات درآمد، این خبرگزاری در آن زمان اخبار را بوسیله تلگرافخانه مملکتی و از رادیوهای خارجی کسب و سپس منتشر میکرد، تا اینکه در سال ۱۳۳۲ برای اولین بار دستگاه مخابراتی جدیدی به نام «هل» برای گرفتن اخبار خبرگزاری رویترز در خبرگزاری پارس به کار افتاد. اولین خبرگزاری بینالمللی که اخبار آن مورد استفاده خبرگزاری پارس قرار گرفت، خبرگزاری فرانسه بود و سپس خبرگزاری پارس با خبرگزاریهای مهم جهان مانند رویترز- آسوشیتدپرس و یونایتدپرس مشترک شد. خبرگزاری پارس سرانجام در اسفند سال 1342 که وزارت اطلاعات تأسیس شد،
در ردیف یکی از ادارات کل این وزارتخانه قرار گرفت و همزمان با پیشرفتهای
همه جانبه دستگاه انتشاراتی و تبلیغاتی کشور، این خبرگزاری نیز توسعه یافت و در سال1354
بهصورت یک سازمان مستقل زیر نظر وزارت اطلاعات و جهانگردی درآمد.
1- روزنامه اطلاعات - 20 شنبه مرداد 1313
لیلا ابراهیمیان/ «علی عراقی را تو کشتهای؟ بله من کشتهام. یک پسر 14 ساله را در مسجدشاه کشتهای؟ بله درست است. یک پسر بچه بهنام رحیمی در شترخوان سر بریدهای؟ بله درست است. یک طفل 14 ساله را بیرون دروازه شهرنو کشتهای؟ بله کشتهام. احمد را شب به منزل بردی، سنگ به شکمش بستی، تجاوز کردی و بعد او را سر بریدی؟ بله. صریح اقرار میکنی که همه اینها را کشتهای؟ بله همه اینها را کشتهام.»سحرگاه ششم تیر ۱۳۱۳ اصغر قاتل را به میدان سپه آوردند؛ چشمش که به جمعیت افتاد فریاد زد: «اگر از این وضعیت نجات پیدا کنم دو گوسفند نذر مىکنم.» به پای چوبه دار که نزدیک میشد، توبه میکرد به ناله و فریاد؛ انتظار نداشت اعدامش کنند. میگفت: «من یکعده بیسروپا را کشتهام؛ آنها آدم حسابی نبودند که میخواهند بهخاطر مرگشان مرا اعدام کنند.»
در مدت دو ماه و نیم، 8 نوجوان را میکشد؛ قبلاً هم 25 نفر را کشته بود؛ قبل از اینکه از عراق به ایران متواری شود. قربانیانش کودکان و نوجوانهای 10 تا 15 ساله بودند. خبر کارهایش که به رضاشاه رسید، خواست اصغرقاتل را به نزدش بیاورند؛ رضاشاه از او پرسید تو چرا آدم میکشی؟ و اصغر در جوابش گفت: «اینها فاسد بودند و من آنها را کشتم.» شاه تشر میزند مگر فقط فاسد در ایران است،جای دیگر وجود ندارد؟ اصغر پاسخ میدهد: «در جای دیگر هم فاسدها را از بین بردم و در عراق 25نفر را کشتم.» شاه خشمگین میشود و به رئیسپلیس دستور میدهد او را ببرید و بکشید. بعدها اصغرقاتل رو به رئیس دادگاه میگوید: «اینها یک عده بىپدر و مادر هستند، بىسروپا و خوشگلاند. وقتى که ریش آنها درآمد، دزدى مىکنند. من با اینها دشمنى دارم. اینها دشمن مملکت هستند. به این جهت آنها را کشتهام. من در خارجه که بودم از اینها خیلى بودند و خیلى از آنها را کشتم. اینجا هم که آمدم، دیدم در اینجا هم هستند و آنها را مىکشتم.»
علىاصغر بروجردى، متولد 1272؛ شاید روزی که در محله عودلاجان تهران به دنیا آمد پدرش در راه مشهد به کاروانی حمله برده بود برای راهزنی، پدربزرگش هم راهزن بود. او قد میکشد در محله عودلاجان که زمانی به خانههای اعیانی، باغها، مراسم روضهخوانی، تعزیهگردانی و زیارتنامهخوانی معروف بود؛ پدر را که تیرباران میکنند مادر تصمیم میگیرد به همراه دختر و سه پسرش رضا، تقی و علیاصغر به زیارت کربلا برود تا شاید پسرها به راه پدر نروند؛ به آنها میگفت پدرتان سرباز بود و کشته شد. او بچهها را از کربلا به بغداد میبرد؛ پسر بزرگ در بغداد قهوه خانهاى دایر مىکند و اصغر کنار او مشغول به کار میشود، روزی چهار روپیه دستمزدش بود اما به این کار راضی نمیشد. میخواست در کنار مدرسههای پسرانه و مساجد آجیل و بامیه بفروشد. نخستین بار چهارده سالش بود که بهدلیل کودکآزاری به زندان بغداد رفت. کم سن و سال بود و همین باعث شد از زندان آزاد شود. مدتی بعد از آزار پنج کودک توسط اوخبر دادند و بار دیگر حکم 9 سال زندان گرفت؛ در زندان بود که تصمیم گرفت بعد از تجاوز به طعمههای خود، آنها را سر به نیست کند؛ این را خود گفته است. «شط» هم این جنایت را در خود پنهان میکرد تا اینکه روزی کودکی شاهد اعمالش میشود و همین باعث فرارش به ایران بود. به کاروانسرای رضاخان در تهران میرود و در آنجا مشغول به دورهگردی و بامیه فروشی میشود. اینجا بیشتر بچهها شهرستانی بودند و در پی کاری به تهران آمده بودند. اصغر بار دیگر شغل بامیهفروشی را انتخاب میکند و راهی کوچهها میشود تا طبق خود را جلوی بچهها باز کند برای عرضه شیرینی. طعمهاش را از این راه پیدا میکند و بعد آنها را در خرابههاى شترخان، چاههاى قنات اطراف تهران و جنوب شرقى تهران رها میکند.
روزی مادر تصمیم میگیرد برای اصغر زن بگیرد، با پسر بزرگش مشورت میکند ولی او راضی نمیشود. مادر میگوید «زن بگیرد سر بهراه خواهد شد»؛ اما اضعر چنان فریاد میزند به اعتراض، که زن نمیخواهد؛ حرف هم به لب مادر خشک میشود. حالا آوازهاش در شهر پیچیده ؛ روزی پلیس عراق در گزارشى به ایران از جنایتهای مردی میگوید که 25 نفر را آزار و اذیت کرده و به ایران فرار کرده است. ولوله به جان شهر میافتد. همه از او میگفتند و دو ماه بعد از بازگشتش به تهران، اداره تأمینات هشت جسد پیدا میکند در اطراف قنات امین و قلعه دولتآباد؛ همه نوجوان بودند. مرگ بر سر تهران سایه انداخته بود و او طبق بامیه بر سر در کوچههای شهر پرسه میزد تا اینکه یک روز در زمستان، به اطراف قنات امینآباد میرود؛ همان زمان پلیس هم در چاهی جسد جوانی را پیدا کرده بود. به او ظنین نمیشوند اگرچه استنتاقش میکنند. حلبی در دست دارد؛ در حلب که باز میشود لباس و کارد خونی را میبینند. روز پنجشنبه دهم اسفندماه 1312 است. سردار تیمورخان مفتش دستبند به دستش میزند. شاید همان لحظه اصغر تصویر 33 نوجوان تهرانی و بغدادی را در جلوی چشم خود میبیند؛ مردی چهل و هفت، هشت ساله، با صورتی استخوانی و پهن، دماغی بزرگ که بیشتر از هر چیزی به صورتش دیده میشود و چشمانی خشمگین که مدام دو دو میزند بر آن چهره یخزده و قلبی پر از نفرت. به زندان قصر منتقل میشود؛ در طول چهار ماهی که در زندان قصر بود مرگ را از خود دور میدید و غیرقابل باور. تااینکه چهار ماه بعد از دستگیریاش، در اوایل تیرماه ۱۳۱۳ دادگاهی مىشود و فردای آن روز روزنامه از قولش مینویسند: «من قصدم این بود که نسل آنها را براندازم.»
حکم اعدام على اصغر بروجردی قاتل که از محکمه عالی جنایی صادر و در دیوان تمیز ابرام شده بود، دیروز بموقع اجرا گذاشته شد.اشخاصی که در اواخر شب چهارشنبه و یکی دو ساعت بعد از نصف شب از میدان سپه[توپخانه] عبور کردند، مشاهده نمودند که عده زیادی قبل از وقت برای تماشای اعدام على اصغر در میدان سپه حاضر شده بودند که صبح از حیث تهیه جا در زحمت نباشند.ساعت پنج بعد از نصف شب روز چهارشنبه، آقای سیاسی مدعی العموم استیناف، آقای شهیدی مدیر دفتر استیناف، آقای دکتر فلاتی و دکتر شهریار اطبای قانونی در محبس نظمیه حضور بهم رسانده و با حضور آقایان رئیس پلیس و رئیس اداره محبس و سرهنگ سرداری، حکم اعدام را مطابق مقررات به جانی مذکور، ابلاغ نمودند.در این موقع جمعیت کثیر تماشاچی در میدان سپه موج میزد، صفوف مختلفه زن و مرد از جلوی عمارت نظمیه، مقابل بلدیه و وزارت پست و تلگراف برای دیدن اجرای حکم اعدام حاضر شده و بهطوری جمعیت متراکم شده بود که عبور و مرور نقلیه موقتاً تعطیل شده و مردم برای تماشا روی سقف اتوبوسها رفته بودند.قبل از اینکه اصغر از حبس خارج شود به او گفته شده تقاضایی دارد یا نه؟ چون انجام تقاضای او که دیدن مادر و خالهاش بود، بواسطه اینکه مادرش در بغداد و خالهاش در بروجرد بود و انجام تقاضای اصغر اجرای حکم را به تعویق انداخته و مخالف مقررات بود، لذا به او گفتند انجام این تقاضا ممکن نیست و اگر تقاضای دیگری دارد، بنماید. اصغر دیگر تقاضایی نداشت و از توقیفگاه خارجش کرده برای اجرای حکم به پای دار آوردند. اصغر اظهار میداشت چرا مرا میکشید من که سید را نکشتهام برای چند بچه ولگرد چرا میخواهید مرا بکشید؟ در موقع ادای این کلمات هنوز حالت عادی خود را حفظ نموده ولی پس از اینکه وارد میدان شد و چشمش به انبوه جمعیت افتاد و مجازات کردههای خود را پیش چشم دید، حالتش تغییر نموده و بنای تضرع گذاشت. موجودی که در تمام مدت عمر بویی از ترحم و عفو به مشامش نرسیده بود، اینک در مقابل منظره مرگ تقاضای عفو میکرد و میگفت اگر از این حادثه خلاص بشوم دو گوسفند نذر کردهام که بروم در حضرت عبد العظیم[ع] بکشم.مردم برای دیدن او هجوم آوردند ولی افراد پلیس سواره و پیاده انتظامات را کاملاً حفظ مینمودند. اصغر به نزدیک چوبه دار، روبهروی تابلوی کوچکی که نوشته شده بود (اعدام علی اصغر قاتل) ایستاد.اصغر به چهارپایه نزدیک شد، حکم محکومیت مشارالیه مطابق تشریفات قانونی قرائت گردید. به او گفته شد که بالای چهارپایه برود، بالا رفت. طناب را گردنش انداخته بالا کشیدند، تقریباً ده دقیقه دست و پا زد و بعد جان داد. جمعیت تماشاچی تا ساعت ۸ هم در میدان بودند و هر دم از اطراف شهر به تماشای مجازات اصغر میآمدند.
جنازه جنایتکار مذکور از ساعت 6 تا ۸ صبح در بالای دار بود و به قدری احساسات نفرتآمیز از طرف جمعیت تماشاچی از زن و مرد بروز داده میشد که حد نداشت. در موقع پایین آوردن جنازه صدای کف زدن مردم تمام محوطه میدان سپه را گرفته و انتظامات کاملاً برقرار بود.
روزنامه کوشش - پنجشنبه 7 تیر 1313