اورکی نماینده ایران در بخش موسیقی اسکار شد
نداسیجانی
خبرنگار
ستار اورکی آهنگساز ایرانی بهعضویت آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار درآمد. اورکی از آهنگسازان خوش فکر و با ذوق موسیقی ایرانی است و فعالیت حرفهای خود را از سال 69 و از سن 21 سالگی آغازکرده است و طی سالها تلاش در عرصه موسیقی بویژه موسیقی فیلم، توانست جایگاه موفقی را بهدست آورد. اورکی تا به امروز بیش از٨٠ موسیقی فیلم با کارگردانان شاخص سینمای ایران ساخته است که برخی از این آثار جوایز ارزندهای چه در داخل و چه خارج از ایران کسب کرده است. ساخت موسیقی برای فیلمهای اسکاری «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده»، بهکارگردانی آقای اصغر فرهادی در کارنامه هنری اش شاخص است.
کارنامه هنری او تنها به موسیقی فیلم خلاصه نمیشود و همکاری موفقی با خوانندگانی همچون علیرضا قربانی، محمد اصفهانی، سالار عقیلی، محمد معتمدی، رضا یزدانی و حمیدرضا حامی و نیما مسیحا نیز داشته است. ستار اورکی امروز نماینده ایران در شاخه موسیقی درآکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار است و این نخستین باراست که یک آهنگساز ایرانی به این آکادمی راه پیدا کرده است.
ستار اورکی در گفتوگو با «ایران» درباره انتخابش در این آکادمی گفت: «هر ساله بر تعداد اعضای آکادمی علوم و هنرهای سینمایی افزوده میشود، البته بهعضویت درآمدن در این آکادمی دارای سلسله مراتب خاصی است و طبق قوانین این مجموعه، افرادی میتوانند بهعضویت در بیایند که دارای رزومه مشخصی باشند. یعنی توانسته باشند درجایزه اسکار اتفاق مهمی رقم بزنند. من نیز بهدلیل برگزیده شدن دو فیلم آقای اصغرفرهادی در جایزه اسکار توانستم به این آکادمی راه پیدا کنم.» آشنایی و همکاری ستار اورکی با اصغر فرهادی به فیلم «جدایی نادراز سیمین» برمیگردد و رضایت کارگردان سبب شد اورکی موسیقی فیلم «فروشنده» را نیز برعهده بگیرد حال سلیقه و دیدگاههای این آهنگساز جوان و خوش آتیه با کارگردان با تجربه و شناخته شده ایران بسیار نزدیک شده و به نقطه نظرها و حساسیتهای فرهادی بخوبی آشناست.
این آهنگساز در ادامه بیان کرد: «بسیار خوشحالم و مفتخرم که بهعنوان نماینده ایران به عضویت رسمی این آکادمی درآمدهام و بهعنوان داوراین جایزه بزرگ دربخش موسیقی حق رأی خواهم داشت.» آکادمی علوم وهنرهای سینمایی سازمانی غیردولتی است که در سال ۱۹۲۷ میلادی در ایالات متحده امریکا تأسیس شد. تمامی اعضای آکادمی از پرسابقهترین دستاندرکاران صنعت سینما هستند که وظایف این آکادمی، برگزیدن نامزدها و برندگان جوایز اسکاراست. عضویت در آکادمی علوم و هنرهای سینمایی یک بار در سال و با ارسال دعوتنامههایی به تعداد محدودی از صاحبنظران و افراد واجد صلاحیت در جامعه سینمایی ارسال میشود ونامزدهای عضویت توسط اعضای فعال آکادمی معرفی میشوند و سپس کمیتههایی متشکل از نمایندگان برجسته چهارده شاخه آکادمی – کارگردانها، فیلمنامه نویسان، فیلمسازان مستند و... - در مورد صلاحیت آنها رأی میدهند. بهگفته اورکی کسانی میتوانند در این آکادمی پذیرفته شوند که معمولاً توانسته باشند سهم مهمی در یکی از اتفاقات جایزه اسکار داشته باشند. او افزود: زمانی که فیلم «جدایی نادر از سیمین» برنده جایزه اسکار شد، موسیقی این فیلم نیز در سالن «دالبی» اسکار توسط آهنگساز مشهور هالیودجیمز هورنر اجرا و رهبری شد.»
این آهنگساز درپاسخ به این سؤال که حضور نماینده ایرانی چقدر میتواند در معرفی و انتخاب بهتر موسیقی ایرانی مؤثر باشد پاسخ داد: «من تنها حق دادن یک رأی دارم و داوران دیگری هم حضور دارند و تلاش میکنم یک اتفاق هنری را بهصورت واقعی نه با نگاه متعصبانه انتخاب کنم تا اتفاق ناعادلانهای صورت نگیرد.»
امسال از بین معرفی ۸۱۹ نفر در شاخههای مختلف بهعنوان اعضای جدید این آکادمی ستار اورکی آهنگساز در شاخه موسیقی، نرگس آبیار نویسنده و کارگردان در شاخه نویسندگی، سمیرا مخملباف در شاخه کارگردانی و علی عباسی سینماگر ایرانی دانمارکی نیز در شاخه کارگردانی، چهرههای ایرانی هستند که به عضویت آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار درآمدهاند. نکته جالب اینکه امسال تنوع نژادی در این نهاد سینمایی بسیار مورد توجه قرار گرفته و حتی افزایش داشته است، تلاشی که از سال ۲۰۱۶ و در سایه اعتراضات با هشتگ اسکارخیلی سفید آغاز شده بود.
به بهانه درگذشت سیروس گرجستانی
او به آن دنیا رفت و دیگر برنگشت
نیلوفر ساسانی
خبرنگار
خیلیهایمان با خاطرات آمیخته با طنز و خنده به خاطرش داریم. تصورش را نمیکردیم بخشی از همین خاطرات تلنگری شود تا به جدیترین فلسفه هستی فکر کنیم و صحنهای از بهترین طنزهای تلویزیون و از به یادماندنیترینهای کارنامه کاریاش این چنین پیامآور خبری تلخ از او باشد. قلب سیروس گرجستانی یا به تعبیر اهالی سینما و تلویزیون عمو سیروس ایستاده بود و موجی از بازنشر سکانسی از سریال «متهم گریخت» پیام آور این خبر تلخ در فضای مجازی بود: «من وقتی رفتم اون دنیا برگشتم، دیدم ای دل غافل، این دنیا 10 شیهم نمیارزه.» خبر را فرزندش سیاوش تأیید کرده و در گفتوگو با مهر عنوان کرد که پدرش از شب چهارشنبه در بیمارستان شهید لواسانی بستری شده و صبح روز پنجشنبه 12 تیرماه بر اثر سکته قلبی درگذشته است.
با فرهادی استارت خورد و با عطاران پرتاب
علی اکبر محمودزاده گرجستانی با نام هنری سیروس گرجستانی 75 سال داشت اما تصویری که از او در ذهن اغلب مخاطبان بویژه تلویزیون به یاد مانده چهرهای خندان و پرانرژی است. هاشم آقا پدر حیران و مستأصل «متهم گریخت» رضا عطاران را شاید بتوان آشناترین تصویر از او در قاب تلویزیون عنوان کرد. سریالی که ایام ماه رمضان سال 84 از شبکه سه سیما پخش شد و خیلیها بخشی از موفقیت این سریال را مدیون بازی به یاد ماندنی سیروس گرجستانی میدانند. رضا عطاران بعد از پخش سریال «متهم گریخت» در گفتوگو با مطبوعات درباره گریم سیروس گرجستانی گفته بود که بهخاطر علاقهاش به زخم گورباچف، لکه و ماه گرفتگی را روی سر گرجستانی گذاشته: «گفتم موها را از ته بزنیم. گرجستانی هم قبول کرد و گفت: خودم هم داشتم به این نتیجه میرسیدم که موهایم را بتراشم. همان موقع، یاد میخائیل گورباچف افتادم. من همیشه از زخم روی سرش خوشم میآمد. این در مغزم رسوب کرده بود و دوست داشتم جایی از آن استفاده کنم. بعد دیدم عجیب به سر آقای گرجستانی میآید.»
از میان بازیهای پرتعداد تلویزیونیاش سریالهای «کوچک جنگلی» (بهروز افخمی)، «تهران یازده» (مرضیه برومند)، «کاکتوس» (محمدرضا هنرمند)، «ولایت عشق» (مهدی فخیمزاده)، «گاو صندوق» (مازیار میری)، «پشتکنکوریها» (پریسا بختآور)، «زنبابا» (سعید آقاخانی) و سریال امام علی(ع) نقطه درخشانی در کارنامه تلویزیونی سیروس گرجستانی است. نقش (اباقطام) با صدای زنده یاد حسین معمارزاده او را احیا کرد. اگر چه خودش در مستندی که از زندگی او ساخته شده میگوید استارت موفقیتش بعد از همکاری با اصغر فرهادی خورد؛ سریالی بهنام «یادداشتهای کودکی» که فرهادی نویسندهاش بود: «اون سریال برای من استارت بود، دستمزد من چند برابر شد و بعد از آن «متهم گریخت» بیشتر من را پرتاب کرد».
«دندون طلا» و «شاهگوش» از دیگر همکاریهای او با داودمیرباقری در شبکه نمایش خانگی است. به تازگی گرجستانی با سریال «شاهرگ» (سیدجلال اشکذری) که این روزها از شبکه دو سیما پخش میشود به تلویزیون بازگشته بود. علاوه بر نقشآفرینیها، از به یادمانیهای حضور او در قاب تلویزیون میتوان به گفتوگویش در برنامه «شب شیشهای» با اجرای رضا رشیدپور یاد کرد که تعریف خاطرهاش از مایکل جکسون باعث شد این برنامه نیمکاره و زودتر از موعد تمام شود.
حسرت کارهای خوب در سینما
کارنامه بازیگری گرجستانی در سینما هم پروپیمان است. او در سال 1345 در دو فیلم «مأمور دو جانبه» مهدی میرصمدزاده و «بیست سال انتظار» مهدی رئیسفیروز حضور یافت که تنها آثار سینمایی او در ایام قبل از انقلاب است. بعد از انقلاب با فیلم سینمایی «فریاد مجاهد» به کارگردانی مهدی معدنیان کار بازیگری را دوباره شروع کرد. او تجربه همکاری با فیلمسازان مطرحی چون کیانوش عیاری (تنوره دیو)، مسعود کیمیایی (تیغ و ابریشم)، رخشان بنیاعتماد (زرد قناری)، کیومرث پوراحمد (شکار خاموش)، ایرج قادری (شبکه، آکواریوم)، یدالله صمدی (آپارتمان شماره سیزده)، خسرو معصومی (دوران سربی)، ایرج طهماسب (یکی بود یکی نبود)، کمال تبریزی (ما همه با هم هستیم)، سامان مقدم (نهنگ عنبر2: سلکشن رؤیا) و رامبد جوان (قانون مورفی) را دارد. گرجستانی علاوه بر تجربههای تلویزیونی داوود میرباقری در سه فیلم «آدمبرفی»، «ساحره» و «مسافر ری» با این فیلمساز همکاری داشت. نقش کوتاه او در فیلم «آدم برفی» از بهترین بازیهای سیروس گرجستانی در کارنامه بازیگریاش است. استیصال و وضعیت فلاکت بار او در غرب بویژه زمانی که عباس خاکپور (اکبر عبدی) پس از لو رفتن پاسپورت جعلیاش بر سر او آوار میشود، بازی درخشانی از او به یادگار گذاشته است؛ از آن دست بازیهایی که خود گرجستانی میگوید: «همه هنرمندها دوست دارند کار خوب کنند عجیب است که این کارهای خوب دیگر این روزها نیست، چه کسانی تصمیم میگیرند!» آخرین بازی سیروس گرجستانی در سینما، فیلم «سگبند» دومین تجربه کارگردانی مهران احمدی است که سال گذشته تولید شد و هنوز به اکران در نیامده است.
از عشق به فوتبال تا دوستی با هادی اسلامی
اگرچه مخاطبان عام تلویزیون و سینما سیروس گرجستانی را بهخاطر نقشآفرینیهایش در سینما و تلویزیون به خاطر دارند اما آنچه او را به این وادی کشاند علاقهاش به تئاتر بود و این علاقه در دوستی با هادی اسلامی کلید خورد. گرجستانی در اولین کارش که انبارداری در کارخانه «آزمایش» بود با مرحوم هادی اسلامی آشنا میشود. بعد از یک سال او کارخانه را ترک میکند تا اینکه این دو دوست بهطور اتفاقی در حوالی «تئاتر شهر» به هم برمیخورند: «بعد از دو سال او را دیدم. گفتم کجا کار میکنی؟ گفت تئاتر. گفتم کجا؟ گفت اداره تئاتر. آن روز تمرین داشت و گفت بیا تمرین. رفتم و شیفته این کار شدم» در نهایت کار انبارداری را رها کرده و با استخدام در وزارت فرهنگ و هنر فعالیتش در عرصه هنرهای نمایشی را با «زیر گذر لوطی صالح» هادی اسلامی و «سنگ و سرنا» به کارگردانی نصرت پرتوی آغاز میکند. «عشق آباد» و «دندون طلا» داوود میرباقری، «زیرگذر لوطی صالح»، «استر» و «محراب» به کارگردانی هادی اسلامی، «معرکه در معرکه» سیاوش طهمورث، «دکتر کنوک» ایرج راد و... از آثار زندهیاد سیروس گرجستانی در تئاتر است.
شاهد احمدلو
بازیگر و کارگردان
ایام تولید «تیغ و ابریشم» بود. آن روزها گروه تولید فیلم تازه مسعود کیمیایی در کاشان مشغول فیلمبرداری بود. بههمراه خانم گیتی پاشایی (همسر آقای کیمیایی) و پولاد کیمیایی عازم کاشان شدیم و چند روزی همراه با تیم تولید بودیم. اولین تصویری که از عمو سیروس به یاد دارم برای همین ایام است. ارتباط خاص و آنچنانی بینمان شکل نگرفت. من کم سن و سالتر بودم و مشغول تماشا و سروکله زدن با پولاد و او مشغول کار. بعدها رابطه دوستی صمیمانهتری بین او و پدر شکل گرفت و بیشتر دیدمش. قصه رابطه واقعی من و عمو سیروس اما سال 89 جان گرفت. زمان ساخت سریال «سه دونگ سه دونگ» که پیشنهاد نقش «نصرت عشقی» را قبول کرد و شد پدر خانواده عشقی. چند ماه بودن در کنار او برای من هم خاطرات شیرین داشت و هم درس و آموزه. اولین شناختی که از او در ذهنم جاگیر شد رفتار حرفهای و تعهداش نسبت به نقش بود. برخلاف نسل امروز که حرفهای بودن را طور دیگری میبینند، او بر اساس همان معرفت نسل درجه یک و ریشهدارش لحظهبهلحظه کار برایش حرمت داشت. برای اولین بار با بازیگری رو به رو بودم که از برنامه روز فردا نتبرداری میکرد و دیالوگها را با دقت و وسواس خاص روی کاغذ مینوشت. شب را به تمرین میگذراند و سر صحنه که میآمد دست نوشتههایش که عموماً پیشنهاداتی داخل پرانتز داشت در جیب لباسش بود. خلاقیت و استعداد عجیبی در خلق لحظات طنز داشت. ارتباط با مخاطب و مجموعه برایش مهم بود و از هیچ کمکی دریغ نمیکرد. با انرژی و ذوق کار را به بهترین شکل انجام میداد و هیچوقت دستاندازی در ارتباطش با اعضای گروه ایجاد نشد. از خودش شنیده بودم که چقدر برای کار بازیگری تلاش کرده و چه زحماتی متحمل شده تا به آنچه در افق نگاهش بود برسد. به اعتقاد من به آنچه میخواست رسید و در اوج هم ماند. ارتباط مردم در پشت صحنه و واکنش مخاطبان به خداحافظی ناگهانیاش گویای این واقعیت است. عکسالعملها به خبر درگذشت او نشان میدهد که سیروس گرجستانی چه جایگاهی در خاطره تصویری مردم و هنرمندانی دارد که او را عمو سیروس خود میدانستند. او بواقع مثل یک عموی حقیقی رفتار میکرد. ارتباطش قلبی بود. صادقانه و اصیل مثل نور خورشید. آنچه از عمو سیروس در دل و ذهن مخاطبان و اهالی سینما قاب شده همه از صافی و صداقت رفتار و کلام او میآید. جایش خالی است.
واکنش اهالی سینما به خبر درگذشت سیروس گرجستانی
او هم گریخت
درگذشت سیروس گرجستانی در فضای مجازی بازتاب گستردهای بین مردم و هنرمندان داشت. خط مشترک تمام پیامها گواه محبوب بودن این بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینما بوده است. از اصغر فرهادی که با او در کاری همکاری نکرده تا رضا عطاران که همکاریهای متعددی داشتند این درگذشت را تسلیت گفتند. سیروس گرجستانی صبح پنجشنبه ۱۲ تیرماه بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت. مراسم تشییع پیکر او امروز در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) برگزار میشود.
اصغر فرهادی: سیروس گرجستانی نازنین و دوستداشتنی، افسوس...
ستاره اسکندری: عمو سیروس جان، از دیروز دارم فکر میکنم چرای توی مرگ «ستاره» شدین! وقتی زندهاین پس بقیه کجان تا فریادتون بزنن و بگن که چه تنومند هستین. دارم فکر میکنم شماها دونه دونه میرین و ما دونه دونه عکسهامون رو با شما میذاریم و بعد زود فراموش میکنیم تا خبر رفتن نفر بعد بیاد، عمو سیروس جان شما که میرین تاریخ رو هم با خودتون میبرین. خاطرههامون میشه همین عبور تند از صفحههای مجازی، ذهنهایی که فقط یاد میگیره تند تند گذر کنه... همه چیز تند تند تنده... حتی فرصت عزاداری نیست اینقدر که مرگ تولید مثل میکنه اینجا... روحتون شاد که اینقدر خوب و با صفا بودین
رضا عطاران: این دنیا ده شایی هم نمیارزه... مرد دوست داشتنی، سیروس گرجستانی عزیز.
شهاب حسینی: خوششانس بودم که در مسیر حرفهای دفعاتی در کنار سیروس گرجستانی حضور داشتم و از مصاحبتش بهرهمند بودم. درخشانترین خاطرهام از او صفا و زلالی کم نظیر جاری در وجودش بود. شبی گپی خاطرهانگیز داشتیم یادش بخیر.
حمیدرضا آذرنگ: افیون را چاره جز تقلیل نیست. باید ذره ذره خودمون رو ترک بدیم از این زندگی. سیروس جان، مدتی بود دلتنگ شنیدن صدات بودم و هی تعلل کردم و تماس نگرفتم گفتم تو این شرایط دلتنگیها و دل غصههامو باهات قسمت نکنم که نکنه دل نازنینت لک برداره رفیق محرم. اما نه... دروغه... توجیهه... باید میزدم. باید میاومدم میدیدمت... آخ دلم داره میسوزه... رفیق
پرویز پرستویی: سیروس جان. برادر عزیز، همکار خوب، همسفر نازنین، آخه چرا؟ قربونتون برم، یاد روزهای خوب در اداره تئاتر، یاد ناهارهای هر روز دو قاشقه تو قهوهخونههای خیابون منوچهری، خیابون جمهوری، یاد پرسهزدنهای تو خیابون و اشک ریختن از شرایط سخت روزگار، یاد سفرهای تئاتر در غربت، یاد پشت صحنههای تئاتر بلبل سرگشته، عشقآباد، سریال امام علی، فیلم آدم برفی... یاد، یادت بخیر، یادش بخیر
سعید آقاخانی: روحت شاد عمو سیروس عزیز
بهاره کیانافشار: خبر تلخ، عین خود زهر. چقدر نازنین بودید و بیریا و زلال؛ چقدر از همکاریهای با شما خاطره خوب دارم، از کلاه پهلوی که هم سرویس در مسیر طولانی کار بودیم و راه با کلام شیرین شما کوتاه میشد تا انرژی همیشه مثبت و روی گشاده و مهربونتون در فیلم سگ بند کار مشترک آخر، شما ویژه بودین و بیتکرار... سفرتون امن در آغوش نور و مهربانی...
بهروز شعیبی: سفر بخیر. همیشه از دیدن بازیهایتان لذت بردم، یاد خاطرات خوب همکاری با شما بخیر.
احمد مهرانفر: سختکوش، مهربان، دلسوز و عاشق بازیگری، سفرت بخیر عمو سیروس، برایمان خاطرهساز بودی. بدرود.
امیرجعفری: سیروس خان گرجستانی رفتنت شوک بزرگی بود. غصههای زیادی با دیدن هنر و نقش آفرینی شما از دلمان بیرون رفت. هنرتان در خاطراتمان جاودان باقی میماند.
مهدی سلطانی: از دست دادن سخته. از دست دادن بعضیها سختتر. بهخاطر خاطرات خوبی که برامون ساختن.
امیر آقایی: شما تکرار نمیشوید، از مرام و از معرفت و مهربانی.
مهران احمدی: او هم گریخت. رسمش این نبود لوطی. مگه قرار نبود سگ بند رو با هم تو سینما ببینیم؟! اما تو قرار رو بهم زدی پهلوون. دلم تنگت شد آقا جان.
جواد عزتی: عمو سیروس مهربان سفر به خیر. دیر یا زود دور هم جمع خواهیم شد.
بهناز جعفری: هرگز هرگز هرگز آن همه صداقت درچشمانی نخواهم یافت.آن همه صداقت در کارتان و مهرتان.
الهام پاوهنژاد: اون همه شور و نشاط و زندگی. باورم نمیشه لوطی نباشه که برامون بخونه. عمو سیروس سفر به سلامت.
زادروز 104 سالگی صادق چوبک
خالق آثاری ماندگار در داستان نویسی معاصر
مریم شهبازی
خبرنگار
در آثار اغلب آنهایی که در زمره نخستین نسلهای داستاننویسی کشورمان قرار دارند یک ویژگی مشترک خودنمایی میکند که آن نقد شرایط اجتماعی، فقر نشأت گرفته از تبعیض و حتی گلایه از برخی خرافههای غالب بر فرهنگعامه است. درست شبیه صادق چوبک، خالق آثاری بهیادماندنی همچون «تنگسیر» و «سنگ صبور» که از میان سرزمین نخلهای سر به آسمان کشیده قدم به عرصه داستاننویسی گذاشت؛ هرچند که بنا به دلایلی، تنها کودکیاش در این سرزمین سپری شد. تأثیر این نویسنده بوشهری بر ادبیات معاصر فارسی به حدی است که او را همراه با صادق هدایت و بزرگ علوی از پایهگذاران و پیشروان داستاننویسی به سبک و سیاق مدرن در کشورمان میدانند. از همان سالهای کودکی عاشق کتاب بود و کتابخوانی و شاید به همین دلیل بود که ترجیح داد پی تجارت پدر را نگیرد و در عوض قدم به دنیایی بگذارد که از دریچه نگاه او پیوند عمیقی با واقعیتهایی برخاسته از محیط اطراف و زندگی دیگران داشت. بسیاری از آثار او را حاصل اتفاقاتی واقعی میدانند که بهطور مستقیم در جریان وقوع آنها بوده، مانند ماجرای «محمد زائر»، شخصیت اصلی رمان تنگسیر که برمبنای ماجرایی واقعی نوشتهشده و شهرت بسیاری برای چوبک به دنبال آورد. هرچند که «سنگ صبور» هم به همان اندازه در معرفی چوبک بهعنوان نویسندهای صاحب سبک که قلمی متفاوت از نویسندگان پیش از خود داشت، مؤثر بوده و اصلاً همین دو کتاب به همراه داستان کوتاه «انتری که لوطیاش مرد» نام او را در ادبیات داستانی معاصرمان ماندگار کرد. چوبک را برخی نویسندهای ناتورالیست میدانند، درنهایت این برچسبی که به نوشتههای چوبک میزنند میتوان به زمینههای اجتماعی و حتی سیاسی برآمده از داستانهایش رسید. البته اظهارنظرهای مختلفی درباره چوبک وجود دارد، برخی هم تأکید دارند که او ناتورالیست نیست و نویسندهای پیرو سبک و سیاق رئالیسم اجتماعی است. بهکارگیری شخصیتهایی از طبقههای اجتماعی پایین جامعه، صحبت از فقر و حتی نقد به سلطه باورهای خرافی از مواردی است که در نوشتههای او ردپایی پررنگ دارند. چوبک به زبان انگلیسی هم تسلط داشت، چنانکه نخستین ترجمه از رمان مشهور پینوکیو به تلاش او انجام شد؛ هرچند که این مسیر را چندان جدی ادامه نداد که بتوان به او لقب مترجمی هم داد. با این حال برای نخستین مرتبه از زبان محاوره و شکستهنویسی در ترجمه استفاده کرد که تا پیش از آن در کشورمان رواج نداشت. او نیز نظیر دیگرانی همچون صفدر تقی زاده، ابراهیم گلستان و نجف دریابندری برای دورهای در شرکت نفت مشغول فعالیت شد؛ تقی زاده در برخی مصاحبههایی که تا به امروز داشته چوبک را تحت تأثیر ادبیات امریکا میداند و تأکید دارد که رد پای آن را میتوان حتی در داستانهای اول او نیز دید. آثار چوبک نهتنها در عالم ادبیات، بلکه میان سینماگران هم مورد توجه قرار گرفت و پیش از انقلاب فیلمی با اقتباس از رمان «تنگسیر» و با همان عنوان از سوی «امیر نادری» ساخته و اکران شد. سالهای پایان زندگیاش در انگلستان و سپس امریکا سپری شد، آنهم در شرایطی که همچنان عاشق سرزمین آبا و اجدادیاش بود. آنقدر شیفته حافظ بود که در آن سالهای از دست دادن بیناییاش از دیگران میخواست غزلهای حافظ را برای او بخوانند و به رغم کدورتی که با شاملو پیدا کرده بود اما همواره دیوانی از حافظ به تصحیح احمد شاملو را همراه داشت. بیشتر یک از یک قرن از زاد روز صادق چوبک میگذرد، البته اگر دقیقترش را بگوییم 104 سالی میشود، از آن روزی که بوشهر شاهد تولد یکی دیگر از مفاخر خود بود. اگر بهتازگی علاقهمند مطالعه ادبیات داستانی معاصر فارسی شدهاید و خواهان کسب اطلاعات بیشتری درباره زندگی و آثار صادق چوبک هستید بد نیست به سراغ نوشتههای جمال میرصادقی و حسن میرعابدینی هم بروید.